نجات جهان از نابودی با کمک موسیقی

سومین قسمت «بیل و تد» به نوعی تصویرکننده جهان امروز است

نجات جهان از نابودی با کمک موسیقی

 احتمالا خود سازندگان «بیل و تد در مصاف موسیقی» هم تصورش را نمی‌کردند سومین قسمت فیلم‌شان که بعد از سال‌ها تولید شده بود، در مصاف با بیماری کرونا مقابله‌ای سخت را تحمل کند. سومین قسمت این کمدی اکشن علمی-تخیلی 28سال بعد از نمایش عمومی دومین قسمت آن تولید شد! نمایش عمومی فیلم با شیوع بیماری مرگبار کرونا همراه شد و مقل بقیه محصولات سینمایی، با مشکلات مربوط به اکران عمومی و جذب تماشاچی به داخل سالن‌های تاریک نمایش روبه‌رو شد. دین پاریسوت، کارگردان فیلم است و دو بازیگر اصلی قسمت‌های قبلی کیانو ریوز و آلکس وینتر برای سومین بار در قالب دو شخصیت ماجراجو و بی‌دست و پا به نام‌های بیل و تد بازی کرده‌اند.
فیلمنامه فیلم سال 2010 آماده شد، اما بسیار شبیه وضعیتی است که مردم سراسر دنیا این روزها گرفتار آن هستند. در قسمت جدید این مجموعه فیلم غیرمتعارف، بیل و تد باید یک تصنیف بنویسند که بتواند مردم جهان را در برابر نابودی و تخریب کره زمین متحد کند. آنها مسابقه‌ای بر علیه زمان به راه می‌اندازند و با سفرهای زیاد (در دل تونل زمان) به دهه‌های مختلف زندگی خود، تلاش دارند این تصنیف را آماده و خلق کنند. در این راه، نیروهایی حضور دارند که می‌خواهند مانع از کار بیل و تد شوند. پایان ماجرا با خلق یک موسیقی برای اتحاد مردم دنیا همراه است و آدم‌ها متوجه این نکته مهم می‌شوند که تنها با یاری رساندن به یکدیگر و اتحاد است که می‌توان بر مشکلات بزرگ غلبه کرد و بشریت را از خطر نابودی و اضمحلال نجات داد.
 دوستان صمیمی فیلمنامه نویس
شاید عجیب به نظر برسد که دو بازیگر اصلی فیلم و نویسندگان فیلمنامه (کریس ماتیسون و اد سولومون) دوستانی نزدیک و صمیمی هستند و با این حال، وقفه و فاصله بسیار زیادی بین تولید دو قسمت دوم و سوم این مجموعه فیلم افتاد. این در حالی است که در سال 1991 و بعد از پایان کار «سفر من درآوردی و قلابی بیل و تد»، هیچ طرحی برای ساخت دنباله‌ای بر آن در دستور کار سازندگانش نبود. هر یک از این چهار دوست صمیمی بعد از پایان فیلمبرداری قسمت دوم، سراغ فیلم‌ها و پروژه‌های دیگری رفتند.
سال 2005 ریوز در گفت‌و‌گویی رسانه‌ای، با این پرسش روبه‌رو شد که آیا علاقه‌ای به تکرار نقش تد در فیلم دیگری را دارد یا نه. پاسخ ریوز مثبت بود و گفته می‌شود همین واکنش تهیه‌کنندگان فیلم را به صرافت تولید قسمت دیگری از این کمدی کالت انداخت، اما بحث ساخت فیلم در سال 2008 شکلی جدی به خود گرفت. نکته مهم این بود که فیلمنامه برای دو بازیگر اصلی آن به گونه‌ای نوشته می‌شد که به سن و سال میانسالگی‌شان بخورد. مشکلی که بعد از نگارش فیلمنامه پدید آمد، پیدا کردن یک استودیوی بزرگ فیلمسازی برای سرمایه‌گذاری روی آن بود. نویسندگان فیلمنامه تمام تلاش خود را کردند تا چیزی بنویسند که هزینه تولید آن بالا نباشد. برای تولید فیلم، هزینه‌ای 25 میلیون دلاری صرف شد.
کیانو ریوز درباره فیلم می‌گوید: «ما فیلمنامه‌ای در اختیار داشتیم که واقعا به آن افتخار می‌کردیم. کار سختی روی آن انجام شد و چند بار مورد بازنویسی قرار گرفت. نگارش فیلمنامه مدت زمانی طولانی طول کشید، زیرا همه‌مان می‌خواستیم چیزی درست و بی‌نقص در اختیار داشته باشیم. درست است که فیلم‌ها باید نفع مالی به همراه داشته باشند، اما هدف اصلی کسب درآمد نبود. فیلم را برای پول نساختیم. من و وینتر شخصیت‌هایمان را در فیلم دوست داشتیم و سال‌ها با آنها زندگی کرده بودیم. اولین قسمت فیلم در سال 1989، ما را به‌عنوان دو نوجوان معرفی کرد و برای خود ما هم خیلی جالب بود که آنها را در میانسالی دوباره ملاقات کنیم و ببینیم چه کارهایی انجام می‌دهند.
 اشاره جالب منتقدان
منتقدان به این موضوع اشاره می‌کنند که بعد از اکران عمومی موفقیت‌آمیز «جان ویک» در سال 2014، تغییراتی در فیلمنامه بیل و تد در مصاف موسیقی به وجود آمد. تا قبل از آن، کارنامه کاری ریوز شاهد شکست تجاری چند فیلم بود و او وضعیت خوبی در جدول گیشه نمایش نداشت. اما جان ویک رونق تازه‌ای به کارنامه کاری بازیگر داد. حالا نه‌تنها تهیه‌کنندگان سینما که رسانه‌ها هم توجه ویژه‌ای به کارهای جدید او داشتند. فیلمنامه بیل و تد هم یکی از آنها بود.  اگر کرونا نبود، قسمت سوم بیل و تد برای 21 آگوست امسال اکران عمومی وسیع می‌شد. تهیه‌کنندگان فیلم به دلیل شیوع کرونا تصمیم گرفتند آن را به صورت اینترنتی پخش کنند و تنها در تعداد محدودی سالن نمایش در چند کشور دنیا، آن را روی پرده سینما بفرستند. این کار اواخر ماه جولای صورت گرفت. فروش فیلم در سینماها حدود 7 میلیون دلار بود و پولی که از بابت پخش اینترنتی نصیب تهیه‌کنندگان این کمدی اکشن شد، رقمی حدود 32 میلیون دلار را نشان می‌دهد. برخورد منتقدان با فیلم هم خوب بود و عموما نقدهای مثبتی برایش نوشتند. به گفته آنها، فیلم در خنداندن تماشاچی خود موفق عمل می‌کند و ادای دین خوبی هم به موسیقی و سبک‌های مختلف آن دارد. بعضی از منتقدان هم داستان فیلم را به کرونا و مشکلات مربوط به آن ربط دادند و نوشتند که به نظر می‌رسد نیروی ویرانگری که در داستان فیلم به‌دنبال نابودی جهان و بشریت است، همین ویروس کروناست و برای نابودی آن کل دنیا باید با یکدیگر متحد شود تا بتواند آن را مهار کرده و از بین ببرد.



سینما و موسیقی
در دنیای سینما نمی‌توان تعداد زیادی فیلم پیدا کرد که موسیقی نقش مهمی در داستان و پیشبرد ماجراها داشته باشد. این در حالی است که از یک‌سو موسیقی متن به کمک داستان و حال و هوای فیلم‌ها آمده و در تشدید عاطفی و احساسی صحنه‌ها نقش مهمی بازی می‌کند و از سوی دیگر، بسیاری از محصولات سینمایی از آواز و ترانه در بخش‌های مختلف سکانس‌های خود بهره می‌گیرند. با این حال، کمتر فیلمی را می‌توان نام برد که موسیقی و مسائل مربوط به آن، در محور ماجراهای داستان قرار داشته باشد. این کمبود در سینمای ایران و تولیدات آن هم کاملا به چشم می‌خورد. در حالی که گونه‌هایی مثل اکشن، ملودرام و کمدی در سال تعداد زیادی فیلم روانه اکران عمومی می‌کنند، فیلمی با محوریت موسیقی یا یک آهنگساز جای ویژه‌ای در بین تولیدات انبوه سالانه سینمای ایران ندارد.
این در شرایطی است که محصولات ایرانی هم در هر دو دوران قبل و بعد از انقلاب به تاسی از همتایان خارجی خود، هم به موسیقی متن اهمیت ویژه‌ای داده‌اند و هم از ترانه‌ها و آهنگ‌های زیادی در بین صحنه‌های خود استفاده کرده‌اند. اما کمتر فیلمنامه‌نویسی سراغ یک آهنگساز رفته تا داستان زندگی او و مشکلاتش برای خلق ملودی‌های تازه را تعریف کند یا موسیقی را بهانه خلق داستانی جذاب قرار دهد و به کمک آن، داستانی بنویسد که موسیقی و سازهای آن نقشی در پیشبرد ماجراها داشته باشند.
با نگاهی به تولیدات بعد از انقلاب، می‌توان کمبود مضامین موسیقیایی را در فیلم‌های ایرانی به روشنی دید. البته شاید تولید‌کنندگان محصولات ایرانی به این موضوع اشاره کنند که تماشاچی بومی علاقه‌ای به تماشای سرگذشت یک موزیسین ندارد یا این که چندان با داستانی که موسیقی در آن به بهتر شدن شرایط و وضعیت شخصیت‌های محوری ماجرا کمک کند، میانه خوبی ندارد. به هر حال، فیلم برای تماشاچی ساخته می‌شود و او بعد از بیرون آمدن از سالن تاریک سینما، باید رضایت خاطر داشته باشد. بر مبنای چنین تفکری است که یکباره ناگهان تولیدات گونه کمدی یا ملودرام‌های خانوادگی قوت می‌گیرد و سردر سینماها پر از تبلیغات فیلم‌هایی با این مضامین می‌شود. برای مثال، این روزها که بحث خیانت تبدیل به بحث داغی شده، در اکثر مجموعه‌های تلویزیونی یا ویدئویی و فیلم‌های سینمایی، می‌توان رد پای این موضوع را به‌راحتی پیدا کرد.
با این حال، در بین فیلم‌های ایرانی می‌توان یک «دل‌شدگان» هم پیدا کرد که مرحوم علی حاتمی آن را در سال 1370 کارگردانی کرد و به موضوع موسیقی می‌پردازد. زنده‌یاد شجریان برای این فیلم تصنیف خواند و امین تارخ در جلوی دوربین آن را لب خوانی کرد. داستان فیلم درباره ضبط ترانه‌ای در دوران سلطنت قاجار بود و حاتمی دلمشغولی‌های همیشگی‌اش را این بار در قالبی تقریبا موزیکال به نمایش گذاشت و از یک ماجرای موسیقیایی پرده‌برداری کرد. فیلم برداشتی آزاد از سه رخداد واقعی در دوران قاجار است که به ثبت تلاش گروهی از نوازندگان ایرانی می‌پردازد که برای ضبط صفحه در اروپا، راهی دیار فرنگ می‌شوند.
به‌جز این درام تاریخی که موسیقی را در محور ماجراهایش دارد، دیگر فیلم‌های موسیقیایی ایران بیشتر به تصویر کشیدن داستان خوانندگان مشهوری می‌پردازد که به دلایلی از راه و مسیرشان دور می‌شوند. از یکسو، خوانندگان موفقی را در قالب بازی شادمهر عقیلی، بهرام رادان و نوید محمدزاده در فیلم‌های  «پر پرواز» خسرو معصومی، «سنتوری» داریوش مهرجویی و «خشم و هیاهو» هومن سیدی داریم که یا کاست‌شان مجوز پخش نگرفته یا تنگ‌نظران حسود و رقیب معتادشان می‌کنند یا با وجود تاهل، دل به یکی از مخاطبان خود می‌بندند و از سوی دیگر، خواننده‌ای کاباره‌ای (پرویز پرستویی) در «مطرب» را می‌بینیم که قبل از انقلاب موفق بوده و در دوران بعد از انقلاب تلاش دارد یک‌بار دیگر روی صحنه برود و بخواند. این فیلم تا امروز لقب پرفروش‌ترین محصول سینمای ایران را به خود اختصاص داده است.