یک خواهش از دهه شصتیهای عزیز!
مهدیه اسمعیلی / شهریار
اگر حالوحوصلهاش را دارید میخواهم كمی برایتان غر بزنم؛ آخر غرزدن هم دارد دیگر، ندارد؟
آن از وضع كنكورمان كه شبیه جنگجهانی بود، همهاش باید مراقب میبودیم دشمن(كرونا) در میان تستزدنها بهمان شبیخون نزند. این هم از وضع دانشگاهمان. بنده كه دارم اینها را میگویم چند روز دیگر رسما قرار است بشوم دانشجوی مملكت.(لطف دارید انشاءا... قسمت خودتان بشود)، قاعدتا باید هی ته دلم قند آب شود و روز موعود دهبار جلوی آینه خودم را نگاه كنم و مقنعهام را صاف كنم. بعد مامان درحالیكه اسپند دود میكند بگوید: قربان دختر دانشجویم بشوم. بعد من بگویم: مامان الان بوی اسپند میگیرم به خدا با این همه اسپند، چشم همه حسودهای عالم تركید، بیزحمت خاموشش كن. بعد بروم دانشگاه، اولش گیج بخورم و از استرس دستهایم مثل دوتا قالب یخ شود؛ بعد سعی كنم یك دوستی چیزی پیدا كنم و حواسم را جمع كنم سوتی ندهم و هی ته دلم حس كنم ترم بالاییها دارند پیش خودشان مرا مسخره میكنند، اما از هیچ كدام اینها خبری نیست. باید صبح از خواب بیدار شوم و صورت شسته نشسته بنشینم پای گوشی و كلاسهای آنلاین. همینقدر بیهیجان.
اینها را میگویم كه دهه شصتیهای عزیز لطف كنند عنوان پرافتخار نسل سوخته را بدهند ما برویم خانههایمان. مرسی...یک خواهش از دهه شصتیهای عزیز!
اگر حالوحوصلهاش را دارید میخواهم كمی برایتان غر بزنم؛ آخر غرزدن هم دارد دیگر، ندارد؟
آن از وضع كنكورمان كه شبیه جنگجهانی بود، همهاش باید مراقب میبودیم دشمن(كرونا) در میان تستزدنها بهمان شبیخون نزند. این هم از وضع دانشگاهمان. بنده كه دارم اینها را میگویم چند روز دیگر رسما قرار است بشوم دانشجوی مملكت.(لطف دارید انشاءا... قسمت خودتان بشود)، قاعدتا باید هی ته دلم قند آب شود و روز موعود دهبار جلوی آینه خودم را نگاه كنم و مقنعهام را صاف كنم. بعد مامان درحالیكه اسپند دود میكند بگوید: قربان دختر دانشجویم بشوم. بعد من بگویم: مامان الان بوی اسپند میگیرم به خدا با این همه اسپند، چشم همه حسودهای عالم تركید، بیزحمت خاموشش كن. بعد بروم دانشگاه، اولش گیج بخورم و از استرس دستهایم مثل دوتا قالب یخ شود؛ بعد سعی كنم یك دوستی چیزی پیدا كنم و حواسم را جمع كنم سوتی ندهم و هی ته دلم حس كنم ترم بالاییها دارند پیش خودشان مرا مسخره میكنند، اما از هیچ كدام اینها خبری نیست. باید صبح از خواب بیدار شوم و صورت شسته نشسته بنشینم پای گوشی و كلاسهای آنلاین. همینقدر بیهیجان.
اینها را میگویم كه دهه شصتیهای عزیز لطف كنند عنوان پرافتخار نسل سوخته را بدهند ما برویم خانههایمان. مرسی...
آن از وضع كنكورمان كه شبیه جنگجهانی بود، همهاش باید مراقب میبودیم دشمن(كرونا) در میان تستزدنها بهمان شبیخون نزند. این هم از وضع دانشگاهمان. بنده كه دارم اینها را میگویم چند روز دیگر رسما قرار است بشوم دانشجوی مملكت.(لطف دارید انشاءا... قسمت خودتان بشود)، قاعدتا باید هی ته دلم قند آب شود و روز موعود دهبار جلوی آینه خودم را نگاه كنم و مقنعهام را صاف كنم. بعد مامان درحالیكه اسپند دود میكند بگوید: قربان دختر دانشجویم بشوم. بعد من بگویم: مامان الان بوی اسپند میگیرم به خدا با این همه اسپند، چشم همه حسودهای عالم تركید، بیزحمت خاموشش كن. بعد بروم دانشگاه، اولش گیج بخورم و از استرس دستهایم مثل دوتا قالب یخ شود؛ بعد سعی كنم یك دوستی چیزی پیدا كنم و حواسم را جمع كنم سوتی ندهم و هی ته دلم حس كنم ترم بالاییها دارند پیش خودشان مرا مسخره میكنند، اما از هیچ كدام اینها خبری نیست. باید صبح از خواب بیدار شوم و صورت شسته نشسته بنشینم پای گوشی و كلاسهای آنلاین. همینقدر بیهیجان.
اینها را میگویم كه دهه شصتیهای عزیز لطف كنند عنوان پرافتخار نسل سوخته را بدهند ما برویم خانههایمان. مرسی...یک خواهش از دهه شصتیهای عزیز!
اگر حالوحوصلهاش را دارید میخواهم كمی برایتان غر بزنم؛ آخر غرزدن هم دارد دیگر، ندارد؟
آن از وضع كنكورمان كه شبیه جنگجهانی بود، همهاش باید مراقب میبودیم دشمن(كرونا) در میان تستزدنها بهمان شبیخون نزند. این هم از وضع دانشگاهمان. بنده كه دارم اینها را میگویم چند روز دیگر رسما قرار است بشوم دانشجوی مملكت.(لطف دارید انشاءا... قسمت خودتان بشود)، قاعدتا باید هی ته دلم قند آب شود و روز موعود دهبار جلوی آینه خودم را نگاه كنم و مقنعهام را صاف كنم. بعد مامان درحالیكه اسپند دود میكند بگوید: قربان دختر دانشجویم بشوم. بعد من بگویم: مامان الان بوی اسپند میگیرم به خدا با این همه اسپند، چشم همه حسودهای عالم تركید، بیزحمت خاموشش كن. بعد بروم دانشگاه، اولش گیج بخورم و از استرس دستهایم مثل دوتا قالب یخ شود؛ بعد سعی كنم یك دوستی چیزی پیدا كنم و حواسم را جمع كنم سوتی ندهم و هی ته دلم حس كنم ترم بالاییها دارند پیش خودشان مرا مسخره میكنند، اما از هیچ كدام اینها خبری نیست. باید صبح از خواب بیدار شوم و صورت شسته نشسته بنشینم پای گوشی و كلاسهای آنلاین. همینقدر بیهیجان.
اینها را میگویم كه دهه شصتیهای عزیز لطف كنند عنوان پرافتخار نسل سوخته را بدهند ما برویم خانههایمان. مرسی...