خیابان کتابخوان‌ها زیر ماسک

خیابان کتابخوان‌ها زیر ماسک

علی رئوف نویسنده








فرقی ندارد اهل تهران باشد یا شهرستان‌های دیگر. هر کتابخوانی، هر جای این کشور که باشد، حداقل یک‌بار مسیرش به این خیابان افتاده. خیابانی که عجیب‌ترین و حماسی‌ترین اتفاقات سده اخیر را در حافظه خود دارد؛ خیابان انقلاب. انقلابی که به آزادی می‌رسد. از چهارراه ولی‌عصر و تئاتر شهرش بگیر تا کافه‌های قدیمی و تا دانشگاه تهران، هر کدام چند زونکن خاطره را به این خیابان سنجاق کرده‌اند. صدای دیالوگ‌های معروف نمایش‌هایی که در سالن‌های تئاترشهر می‌پیچد. بوی قهوه‌ای که با بوی کیک تازه در هم می‌آمیزد و فضای پشت شیشه‌های بخار گرفته «شیرینی فرانسه» را عطرآگین می‌کند. صداهایی که در سالن‌های دانشکده‌ادبیات دانشگاه تهران هنوز انعکاس دارند. از صدای قیصر امین‌پور بگیر تا صدای محمدرضا شفیعی‌کدکنی در سه‌شنبه‌های کلاسش. اصلا این دانشگاه هنوز صدای دکترحسابی را وقتی با نماینده‌های مجلس بر سر افتتاح این دانشگاه چک و چانه می‌زد، از دیوارهایش منعکس می‌کند. اما بیشترین صدایی که در این خیابان به گوش می‌خورد و از همه جا بازتاب می‌گیرد، صدای بحث بر سر کتاب است. از کافه‌هایی که چندجوان روی صندلی‌های آن نشسته‌اند و درباره فلان رمان یا نمایشنامه بحث می‌کنند بگیر تا فروشنده‌ای که دارد اطلاعات کتاب‌های تخصصی را به دانشجو می‌گوید و حتی تا پخش‌کننده‌ای که دارد با ناشر بر سر قیمت پخش کتاب‌هایش چک و چانه می‌زند. خلاصه در این خیابان بر سر بیشترین چیزی که بحث می‌شود کتاب است. حتی اگر بحث صرفا بر سر پول باشد و حساب و کتاب مالی، باز هم یک‌سرش حتما به کتاب گره خورده‌است. حس و حال عجیبی است که آدم روزی زندگی‌اش را از کتاب دربیاورد. نانی که آن پیرمرد دستفروش کنار خیابان، همان که هر روز کنار پیاده رو کتاب بساط می‌کند، سر سفره‌اش می‌گذارد باید خیلی خوش‌طعم باشد. بوی چکی که ناشر برای چاپخانه‌دار می‌کشد حکما با بوی چکی که فلان بازاری برای کارخانه‌دار می‌کشد توفیر دارد.
از همه اینها گذشته، همیشه دستفروش‌هایی در این خیابان هستند که حتی اگر خریدار نباشی، می‌توانند تو را چند دقیقه بالای سر بساط‌شان میخ‌کوب کنند. فریم‌های عینک رنگی... جوراب‌های رنگارنگ با طرح‌های عجیب... کتاب‌های دست‌دوم و قدیمی... سنجاق‌ها و هزار جور خنزر و پنزر دیگر که آدم می‌تواند چند دقیقه‌ای محو رنگ‌هایشان شود.
اما این روزها حال و هوای این خیابان با روزها و ماه‌های قبلش فرق دارد. البته از این نگذریم که هشت، نه ماه است که حال و هوای همه جای شهر با قبلش فرق می‌کند. هشت، نه ماه است که رعایت‌های بهداشتی برای مقابله با کرونا جزیی روزمره از زندگی ما در همه جای این شهر شده‌است، اما خیابان انقلاب این روزها اولین هفته کتابخوانی کرونایی‌اش را پشت سر می‌گذارد.  فروشنده‌های کتاب این هفته را معمولا می‌گذارند برای ارائه تخفیف‌ها و طرح‌های پیشنهادی‌شان و کتابخوان‌ها هم این هفته را مغتنم می‌شمارند برای کتاب خریدن و کتاب هدیه دادن. معمولا در این هفته از سال خون توی رگ‌های خیابان انقلاب بیشتر می‌دود و جنب و جوش مردم و اهالی کتاب در این خیابان بیشتر است و حالا امسال، اجرای این مناسک نانوشته با ماسک و دستکش و رعایت‌های بهداشتی روی دیگری به این هفته داده‌است.