نگاهی به سینمای ابرقهرمانی و تلاش آن برای جذب مخاطب نوجوان
بپا غرق نشی!
میزکامپیوتر برادر نویسنده رو به دیوار است و مانیتور آن رو به خانواده که یک وقت خدایی ناکرده کسی از سکانس به سکانس سریالهاو فیلم هایی که میبیند آن هم بی صدا، غافل نشود. روزی از همین روزهای کرونایی که برادر،برای بار هزار و شونصدو پنجاه و دوم یک فیلم «ابرقهرمانی» نگاه میکرد،ناگهان نویسنده یافتم یافتمی سر داد، به قول صفحه وزین «سین جیم»ارشمیدسوار! و به این صورت که مشاهده میکنید با تحقیقات فراوان و سوالات عمیق مفهومی از کارشناس سینما «مهدی مافی» به شرکت سینمایی مارول و دی سی یک سرک تقریبا اجمالی کشید و حاصلش را برجریده ای که مشاهده مینمایید به رشته تحریر درآورد.(حالا چراانقد مودب!) البته در تمام این احوالات برادر جانش چنان محو تماشای همان فیلمهابود که مجبور شد به او بگوید:«بپا غرق نشی!»
زهرا قربانی / پژوهشگر مهدی مافی
گویا داستانی اصلا وجود نداشت که از جایی شروع شود.طبق معمول ساختار دم و دستگاه کشور آمریکا،جرقه انقلاب ابرقهرمانی این کشور هم به دست یهودیان از همان سالهای فراگیری مهاجرت به این قاره از اروپای شرقی و با نوشتن کتابهای مصور و به اصطلاح خودشان «کمیک بوک» زده شد.
ظاهرا قصدو نیت بدی هم نداشتند.در آغاز شروع این جریان قرار بود سبک زندگی دلخواه خود را به کودکان و نوجوانان آمریکایی یاد بدهند. مثلا بچه جون میری مهمونی،دم خرصاحب خونه رو نکش.(حالا شما گیر ندین.به هرحال زمان قدیم بوده دیگه،همه دامدار بودن مثلا.)
اما رفته رفته مفاهیم این کتابهای مصور که حالا گروه سنیاش فقط برای کودکان نبود و جامعه آماری زیادی را در بر میگرفت،عمیق تر و اجتماعی تر شد.به هرحال هنرمند باید از جامعه اش یک نشانه ای،نمودی در آثارش باشد دیگر!
اینطور بود که جری سیگل و جو شوستر،دستشان درد نکنه،«سوپرمن» را خلق کردند و این ابر قهرمان محترم،مرد شماره یک این زنجیره ناتمام شد.
2
بعد از سوپرمن، که ناجی کهکشانهابود؛ «بتمن»و سالهابعد«مرد آهنی» شخصیت هایی پولدار، باکلاس و اتوکشیده ای هستند که مثل سوپر من قدرت ماورایی ندارند اما به وسیله ثروت زیاد میتوانند یک ابرقهرمان باشند تادنیای سیاه کتابهای مصور را نجات دهند.سال۲۰۱۶ ودرست زمان انتخابات آمریکا دو فیلم از این دو شرکت مارول و دی سی اکران شد.کاپیتان آمریکا و جنگ داخلی،سوپر من در برابربتمن(سپیده دم عدالت)وتمام شخصیتهای خوب این کمپانیهامقابل هم قرار گرفتند.
تعابیری که از این دو فیلم میشود این است که در فیلم سپیده دم عدالت که بتمن و سوپرمن رو به روی هم قرار گرفته اند؛ بتمن نماد لیبرالیسم و سوپرمن نمادی از جبهه مقابل این تفکر سیاسی و کاپیتان آمریکای آبی پوش نمادی از جبهه سیاسی دموکرات وجبهه مقابل آن جمهوریخواه هستند. در گیرو دار جنگ جهانی،دنیای ابر قهرمانهاآنقدر با دنیای واقعی گره میخورد که با خلق هر شخصیت او هم وارد جنگ میشود و با ارتش آمریکادر کتابهای مصور میجنگد. مثلا برای تشویق جوانهای آمریکایی و شرکت در جنگ شخصیت«کاپیتان آمریکا» شکل میگیرد که پوستر و عکسهایش با سربازان آمریکایی هم آن زمان روی در و دیوار آویزان میشود.
3
ایران و وقوع انقلاب اسلامی برای نویسندگان و تصویرگران کتاب مصور هم یک اتفاق بزرگ بود.در کتاب مصور «مرگیدرخانواده»جوکر را میبینیم که به دلیل اخراج از کشور آمریکا به ایران پناهنده شده و در تلاش است با دیدار امام خمینی(ره) و گرفتن گذرنامه دیپلماتیک در سازمان ملل حاضر شود و به عنوان نماینده ای از ایران در این سازمان سخنرانی کند.
اما قصه پرداختن به ایران به همین جا ختم نمی شود.چند سال بعد در سال2006 کمیکی باهنرنمایی سوپرمن چاپ میشود که به ایران آمده و بایک ابرقهرمان ایرانی به اسم"سیروکو" مبارزه میکند.
کتاب مصور«مرد ایکس» هم یکی دیگر از کتاب هایی است که به شخصیتی ایرانی اشاره میکند.در این کتاب«محمود احمدی نژاد» رئیس جمهوری قبلی را موجودی جهش یافته! معرفی میکنند که اتفاقا برخلاف واقعیت کچل هم هست و از قضا یکی از شخضیتهای منفور کتاب!
خلاصه که این کتابهااصولا به کشور مان زیادی لطف داشته اند.
4
یادتان که هست گفتم هنرمند در آثارش حتما باید نشانه ای از واقعیات باشد تااثرگذاری صد چندان شود.به همین خاطر تصویرگران دست به خلق شخصیتهای مسلمان هم زدند.البته شخصیت هایی که تنها شاخصه شان از مسلمان بودن ته تهش اسم شان است.وگرنه دقیقا همان منش و سبک زندگی را دارند که مطابق علایق نویسندگان این شخصیت هاست.
چندشخصیت در این کمیکهااز بقیه بیشتر اسم درکرده اند.مثلا«بتمن پاریس» مسلمان سیاهپوستی است در فرانسه که با لباس بتمن هنرنمایی میکند.یا مسلمان سیاهپوست دیگری به اسم"شباز" که در حقیقت کاپیتان آمریکا سیاهپوست عالم کمیک است.
از بین خانمهای محترمه ابرقهرمان مسلمان هم خانم«کامله خان» معروف شد که دختر بیحجابی است که به «میس مارول»تبدیل میشود و قرار است ابرقهرمانی باشد که به دختر مسلمان قدرت میدهد و به آنهادر محافظت از آیین شان کمک میکند.
5
مخاطبان دو شرکت بزرگ تولیدو توزیع ابرقهرمان یعنی «مارول»و«دی سی» به دو گروه تقسیم میشوند.
الف) کسانی که خوره کتاب مصور هستند و اصلا فیلمهای ابرقهرمانی را برای پیداکردن وجه تشابه با کتابهای آنهامیبینند و کلا زدهاند تو کار ابرقهرمان
ب) کسانی که صرفا بیننده فیلمهای این شرکتهاهستندو از پیشینه این شخصیتهابیخبرند و صرفا برای جذابیت این فیلمهارا دنبال میکنند.
این شرکت هادر آثار خود مخصوصافیلم برای هردو گروه جاذبه ایجاد میکنند. به این شکل که اساسا تلاش سازندگان فیلم این است که با جا دادن بخشی از روایتهای موجود در کمیکبوکهاذهن طرفداران این کتابهارا آرام کنند و به آنها اطمینان دهند که به قواعد دنیای آن کتابهاپایبندند و از طرف دیگر باداستان پردازیهاوفضاسازی مناسب، گروه دوم را طوری و علاقه مند میکنند که قطعا پیگیرمحصولات آنهابشود.
6
مخاطب اصلی این آثار نوجوانهاهستند. چرا؟ به دو دلیل:
اولا از همین طفولیت و اولین روزهای صاحب نظر بودن و ادعا کردن میتوانند تاثیرگذار باشند و به فکر این قشرسمت و سو بدهند. این جریان سازی آنقدر مهم است که تمام سردمداران شرکتهای رسانه ای از دیزنی و دی سی و مارول تا جناب آقای زاکربرگ صاحب فیسبوک، یک روز در سال کار زندگی را رها کرده و به یک جلسه خاص یواشکی در یکی از شهرهای آمریکا میروند و درباره سال آینده و اتفاقات پیش رو باهم صحبت میکنند. دستاورد جلسه و اسامی افراد شرکت کننده را هم به هیچ احدی نمی گویند.مخصوصا اگر خبرنگار باشد. حالا پشت درهای بسته چه کسانی نشستهاند را نمی دانیم.
اما نمود و نشانه این شرکتهادر تاثیر گذاری همین بس که در اعتراضات اخیر سیاهپوستان آمریکایی علیه نژاد پرستی از علامت ابرقهرمانان سیاهپوست مخصوصا«پلنگ سیاه»استفاده میشود. و فضای مجازی به خاطر فوت این ابرقهرمان به خاطر سرطان پر از عکس این سیاهپوست و پیام تسلیت میشود.دوم اینکه این شرکتهافیلم هایی با گروه سنی بالاتر هم دارند اما در عین ناباوری سالنهای سینما برای تماشای فیلم صفر میشود چون به نوجوان اجازه دیدن فیلم هایی که مختص به سنش نباشد را نمی دهند و باچنین شرایطی حتما فروش هم پایین میآید. تازه نوجوان اساسا خانواده را هم با خود به سینما میکشد و این یعنی سود چند برابری.