پای صحبتهای بانوی کارآفرین خراسان شمالی که رتبه برتر رقابت تلویزیونی استعدادیابی شغلی «میدون» را به دست آوردهاست
یک تار از هنر، یک پود از عشق
همه چیز از «رویین» شروع شدهاست؛ ازروستایی در ۲۶کیلومتری شمال شهر اسفراین و ۵۲کیلومتری جنوب شرقی شهر بجنورد در یکی از درههای دامنه جنوبی آلاداغ در استان خراسانشمالی. همه چیز از این روستای پلکانی شروع شده، روستایی که قطب نساجی این استان است و حالا هنرِ دست زنانش در برنامه استعدادیابی مشاغل تلویزیون به رتبه برتر رسیدهاست. ماجرا، قصه کارآفرینی سیده زهرا فخرنبی است؛ بانوی هنرمندی که با یک ایده خوب و تازه، هنر زنان این روستا را در سطحی وسیعتر و با کاربردی جدیدتر به کار گرفتهاست. او را حالا همه با یک عنوان میشناسند؛ کارآفرین عرصه تولید پارچه و البسه دستباف، زنی که با وجود مشکلات زیاد از تلاش برای اجرای ایدههای نو دست برنداشتهاست. ایدههایی که حالا دست یکی از صنایع دستی باارزش استان خراسان شمالی را گرفته و آن را وارد دنیای امروزه مد و لباس کردهاست. حالا همان پارچههای بافته شده در پستوی خانههای روستای رویین، لباس شده و نشستهاند بر تن زنانی که در کلانشهرها، سودای کار و زندگی در سر دارند.
سیده زهرا فخر نبی قبل از اینکه کارآفرین باشد یک فرهنگی است، معلمی با 23سال سابقه آموزش در هنرستان. کارشناسی ارشد طراحی پارچه و لباس دارد و بعد از حدود 24فعالیت هنری، از هفت سال پیش کسب و کاری را راه انداخته که حالا سبب خیر شده. حالا زنان زیاد دیگری در مجموعه کارآفرینی او مشغول فعالیتند و تلاش همگی زنده نگه داشتن هنری است که در پستوی خانههای روستای رویین در معرض فراموشی بود.
اشتغالزایی برای این بانوی کارآفرین مجموعهای از فعالیتهاست که دربارهاش به ما میگوید: ما سعی کردیم پارچههای دستبافی را که در روستای رویین تولید میشد به لباسهای دست دوز تبدیل کنیم. در این فرآیند پارچهها در خود روستا و در پروسه مشاغل خانگی تولید میشود و بعد در کارگاه کارآفرینی ما با اجرای ایدههایی مثل رودوزیهای الحاقی و...تبدیل به لباس میشود.
تعریف یک کاربرد جدید
قصه این کارآفرینی اما به سالی میرسد که او مشغول نوشتن پایاننامه ارشدش بود: «موضوعی که من برای پایان نامه انتخاب کردم، تحقیق روی دستبافتههای روستای رویین بود. این روستا در استان ما به دهکده نساجی معروف است و در واقعیت هم همین طور است، چراکه اکثر خانمهای خانه دار این روستا در خانههایشان دستگاه بافندگی دارند و مشغول نساجیاند.»
دستبافتههای زنان روستای رویین تا پیش از این صرفا مصارف خانگی داشتند. آنطور که خانم فخرنبی میگوید بیشتر به عنوان حوله، نمگیر، دستمال آشپزخانه، سفره نان و...استفاده میشد. اما او با چند تغییر کوچک، این پارچهها را احیا کرد و آنها را به زندگی روزمره و پوشش امروزی زنان وارد کرد. ماجرایی که دربارهاش میگوید:«من بهواسطه تحقیقی که روی این پارچهها انجام دادم، آمدم تراکم آنها را تاجایی که میشد بالاتر بردم، روی نقوش و رنگبندیشان هم کار کردم و در نهایت پارچهای که تولید شد، مناسب استفاده در لباس بود.»
این بانوی کارآفرین با اشاره به اینکه هنرپارچه بافی نسل به نسل و سینه به سینه از مادر به دختر در این روستا منتقل شده، میگوید: «شروع فعالیت ما شناسایی زنانی بود که میخواستند از هنرشان درآمدی داشته باشند. در بحث پارچهبافی، آنها نیازی به آموزش ندارند، خودشان این هنر را به بهترین نحو بلدند و فقط من با آنها صحبت میکنم که قرار است خروجی کار چه باشد و این پارچه چه مصرفی داشته باشد. بعضی وقتها طرح و نقش را هم به آنها میدهم و در نهایت پارچه دستبافشان را تحویل میگیرم. جنس این پارچهها با هم متفاوت است، اکثرا از الیاف طبیعی پنبه درست میشود و برای اینکه دوام بیشتری داشته باشد، ما در بعضی بافتها یک درصد ویسکوز هم اضافه کردیم.»
استقلال و خودکفایی به سبک رویینیها
سالهاست که در رویین آهنگ لالایی مادرها برای کودکانشان صدای دستگاههای چله کشی و استقلال است؛ دستگاههایی که از قدیم کنج یکی از اتاقهای گِلی خانه برای پارچهبافی استفاده میشدند و فخرنبی دربارهشان میگوید: «زنان روستا در خانههایشان از دونوع دستگاه برای پارچه بافی استفاده میکنند، یک دستگاه که چوبی و قدیمی است و ازقدیم کاربرد داشته، یک دستگاه را هم در طول سالهای بعد با توجه به نیازشان خودشان ساختهاند که به همین دلیل اسمش را استقلال گذاشتهاند. این دستگاه استقلال، پارچهها را به جای عرض 50 سانتی متر با عرض 90 سانتی متر میبافد که کاربرد بیشتری دارد.»
تبدیل سفره نان به لباس
قصه زندگی لباسهایی که در مجموعه کارآفرینی این بانوی هنرمند، چه خاتون و جاجیم نامگرفته باشد، چه کیاندخت و مبینا و پروانه، قصه لباسهایی است که تاروپودشان از عشق است: «ما سعی کردیم این پارچههای دستباف را به لباسهایی تبدیل کنیم که در زندگی روزمره کاربرد داشته باشد، حالا دیگر این پارچهها صرفا یک پارچه سنتی و با مصارف محلی نیست بلکه هرکسی میتواند از آنها در اجتماع امروزی استفاده کند، ما حتی به خاطر جنس و لطافت این پارچهها و الیاف طبیعی بودنشان، به تولید لباس کودک هم روی آوردیم، چراکه سازگاری بسیار زیادی باپوست دارد.»
بین همه روزهایی که او در روستای رویین گذرانده و همه لحظههایی که برایش خاطره شدهاند، یک خاطره رنگ و بوی دیگری دارد؛ خاطره اولین روزی که او با مانتویی که از یکی از پارچههای دستباف روستا دوخته بود به روستا رفت:« فکر کنم دقیقا بعد از تمام شدن پایان نامهام بود که با یکی از پارچههای دستباف این روستا که بیشتر به عنوان سفره نان استفاده می شود، یک مانتو دوختم و این مانتو را پوشیدم و به روستا رفتم. یادم است اکثرا من را با دست نشان می دادند و می گفتند سفره پوشیدهاست! آن موقع این موضوع برایشان خیلی عجیب بود اما الان دیگر میدانند چه سرنوشتی در انتظار پارچههای دستبافشان است و از این موضوع خوشحالند.»
از مشکلات همیشگی کارآفرینی
برای کارآفرینها ، برای همه آنهایی که در گیرودار مشکلات اقتصادی دست روی زانوی خودشان میگذارند و کسب و کاری راه میاندازند که چرخ اقتصادی کشور از حرکت نایستد و این وسط عدهای هم مشغول کار باشند و نانی سر سفره خانواده شان ببرند، مشکلات کم نیست، این مشکلات در این هفتسال سر راه سیده زهرا فخرنبی هم قرار گرفته و حالا گلایهای است از قوانین دست و پاگیری که عرصه را خیلی وقتها بر کارآفرینان تنگ میکند.
موضوعی که دربارهاش میگوید: «مشکلات که فراوان است، اما حداقل برای من یکی از بزرگترین مشکلات همیشه این بوده که چون شاغل آموزش و پرورش هستم و جزو مشاغل دولتی حساب میشوم، هیچگونه وام و تسهیلاتی برای کارآفرینی شامل حالم نشده و نمیشود. به من میگویند که شما از همان درآمدی که دارید کسب و کارتان را اداره کنید، اما مگر من میتوانم با حقوق معلمی، کارگاهی را اداره کنم که ماهی 70میلیون تومان هزینه دارد؟! این واقعا بزرگترین مشکل ما کارآفرینان شاغل است.
در عرصه فعالیت من البته صنایع دستی کمکهایی کرده مثلا به من گفتند که برای دریافت تسهیلات، یک پشتیبان معرفی کنید، درحقیقت باید یک شخص دوم که شغل دولتی ندارد وارد این کارآفرینی بشود. این اتفاق افتاد اما مشکلی که الان بهوجود آمده و من را شرمنده ایشان کرده این است که چون کارگاه من به اسم ایشان ثبت بوده الان اسمش از طرح معیشتی دولت حذف شده ! درحالیکه اگر کارگاه و تسهیلات به نام خودم بود حداقل زیانهای اینچنینی به خودم میرسید نه به فرد پشتیبانم؛ الان آنطور که میگویند حتی وام 700میلیونتومانی برنامه میدون هم که به خاطر رتبه برتر شامل حال من و کسب و کارم شده و از طریق صندوق امید پرداخت میشود، باز به من تعلق نمیگیرد. اما بالاخره من یک کارآفرین هستم.
قهرمانیان ادامه میدهد: از آنجا که شهرها و روستاهایی که به عنوان شهر و روستای صنایعدستی ثبت ملی شدهاند باید دارای توانمندیها و قابلیتهایی باشند که محسوس و مشهود باشد، این قابلیتها در رویین به خوبی دیده میشود.
به گفته قهرمانیان، صنایع دستی ارزشمند، بافت تاریخی و ثبت ملی شده و هدف گردشگری بودن رویین موجب شده تا این روستا در کشور از دیگر روستاها متمایز باشد و در این بین صنعت نساجی هم که تقریبا همه اهالی در آن اشتغال دارند یکی از جاذبههای مهم جذب گردشگر است.
معاون صنایعدستی ادارهکل میراث فرهنگی خراسان شمالی ادامه می دهد: ۲۰۰کارگاه بافندگی حوله، چادر شب و دیگر دستبافتهها در این روستا فعال است و به جز آن بافندگان این روستا به صورت خانگی نیز فعالیت میکنند و به همین دلیل رویین، به قطب بافندگی خراسان شمالی تبدیل شدهاست.
او میافزاید: تولید انبوه چادرشب در روستای رویین اسفراین موجب شد نخستین خانه نساجی سنتی کشور، سال ۹۵ در حمام خزینه این دهکده که یادگاری از دوره قاجار است ایجاد شود. همچنین این روستا بالاترین میزان تولیدات منسوجات سنتی استان را دارد طوری که در این روستا سالانه ۱۵۰ هزار مترمربع چادر شب، حوله، دستمال و شال تولید می شود.