8 دی زادروز فروغ فرخزاد است
فروغ در پاسگاه!
بسیاری گمان میکنند فروغ فرخزاد ازجمله شاعرانی است که صرفا در یک فضای بسته به سرایش شعر در فضای ذهنی خود میپرداخته و هیچ عکسالعملی نسبت به وقایع اجتماعی ایران معاصر نداشته است. اما خاطراتی از دوستان فرخزاد وجود دارد که نشان میدهد فروغ ولو بهصورت غیرمستقیم هم که شده در بسیاری از رویدادها حضور جدی داشته است. خاطرهای از محمدعلی سپانلو نقلشده که ابتدا بخش اول آن را نقل میکنیم تا شرایط عمومی جامعه آنوقت بهتر ترسیم شود: «اوایل
دهه ۴۰ بود و ما دانشجویان جوانی در دانشگاه تهران بودیم. پس از هشت سال خاموشی که بهخاطر وقایع ۲۸ مرداد اتفاق افتاده بود، ساواک هر نوع شرایط دانشجویی را یک تظاهرات سیاسی تلقی میکرد و هر نوع شلوغی را پلیس تهران بههمراه ساواک و کماندوها محاصره میکرد. در همان حال و احوالات بود که حتی شبها تا صبح در دانشگاه میماندیم و یادم هست که مرحوم شمشیری برای ما یکبار غذا فرستاده بود - آنهم چه غذایی؛ چلوکباب - اما پلیس آن را توقیف کرده بود. در این شرایط، این مردم تهران بودند که نان میخریدند و از آنطرف دیوارها پرت میکردند درون محوطه دانشگاه تا گرسنه
نمانیم.»
حالا ماجرای حضور فروغ را بشنوید: «در همین روزها بود و فروغ فرخزاد که سرش همیشه برای اینجور مسائل باید بگویم خیلی صادقانه درد میکرد و دوست داشت که همیشه وسط این قیلوقالها باشد، برایش این مسأله بهوجود آمده بود که چطور اعلامیههای «جبهه ملی» را که «جبهه ملی دوم» بود (و اتفاقا هنوز مصدق زنده بود) برای ما جابهجا کند. فروغ آنوقتها یک فولکسواگن قورباغهای داشت و ما که از او خواستیم یک بسته از اعلامیهها را پخش کند، نه گذاشت و نه برداشت و یکراست رفت سمت پلیس و گارد، این اعلامیهها را پخش کرد.
فروغ را دستگیر کردند و بردند به پاسگاه کلانتری. کل ماجرای دستگیری فروغ دو ساعت بیشتر طول نکشید و او را آزاد کردند. آنموقع هنوز بگیربگیر ساواک به آن شکلها نبود و مردم تازه عادت کرده بودند به تظاهرات و شلوغبازی.»
فروغ بعدها در جمعهای بسیاری خطاب به سپانلو و برخی دیگر از کسانی که در این ماجرا نقش داشتند، گفته بود: «یکبار حبس رفتیم، آنهم بهخاطر شما.»
تیتر خبرها