عادت می‌کنیم...

عادت می‌کنیم...

حامد عسکری شاعر و نویسنده


 مهرداد یک ویدئو برایم فرستاده بعدش هم چندتا ایموجی اشک و نوشت مملکت رو ببین. چندثانیه‌ای طول کشید تا دانلود شود. یک آقای شیکان پیکان است با عینکی کائوچویی و پلیور زرشکی به تن دارد. از این کارشناس ماشین‌های خارجکی است. دارد راجع به یکی از مدل‌های جدید یکی از شرکت‌های معروف خودروسازی جهان حرف می‌زند. گویا ویدئو تقطیع شده است چون می‌گوید اما عیب‌هایش ... عیب‌هایی را که برمی‌شمارد این است. می‌گوید خم شیشه‌اش جوری است که وقتی آفتاب مستقیم بتابد طرح داشبورد توی شیشه جلو منعکس می‌شود و این یک مقداری ناخوشایند است.
نقص دومش این بود که نوع پلاستیک فشرده کنسول جلوی ماشین که جای شارژر بی‌سیم تلفن همراه است از نوع براق و بسیار صیقلی استفاده شده که باعث می‌شود رد انگشت روی آن بماند و شبیه گلس‌های براق تلفن همراه کمی لک بردارد و ایراد سومی که از این مدل خودرو گرفته شده این است که دستگیره دربازکن از داخل خیلی در نقطه میانی در تعبیه شده و این ممکن است برای سرنشین‌های کودک در وقتی که در کاملا 90‌درجه باز شده است کمی ایجاد مشکل کند.
ویدئو را دوباره و سه‌باره دیدم. یک آه نصفه‌نیمه کشیدم و یاد دوستی افتادم که با کلی قرض‌وقوله از یک کمپانی داخلی یک ماشین خرید. شیرینی‌اش را هم آورد توی جایی که آن سال‌ها کار می‌کردیم داد.
یک هفته بعدش سروکارش به نمایندگی مجاز و استفاده از گارانتی خودروی نویش افتاد. یک چیزی حوالی فرمان توی اتاق صدا می‌داد و هر کار کرده بود برطرف نشده بود. ماشین دو روز نمایندگی خوابید. بعد تحویلش گرفت. یکی دو روز خوب بود و دوباره به صدا افتاد. دوباره رفت نمایندگی و جوابی که شنید شاهکار بود؛ تعمیرکار گفته بود: اینها همه همین‌جوری‌اند. خیلی اذیتت می‌کند صدای رادیو پخش‌ات را زیاد کن. کم‌کم عادت
می‌کنی ... .