حاج‌قاسم و ابومهدی فرمانده قلب‌ها بودند

ابوعقیل الکاظمی، معاون سابق حشدالشعبی در گفت‌وگو با جام‌جم:

حاج‌قاسم و ابومهدی فرمانده قلب‌ها بودند

حشدالشعبی یا بسیج مردمی در عراق، سال‌هاست به یکی از نقاط مهم جبهه مقاومت در مواجهه با تروریسم تکفیری تبدیل شده است. بسیاری از تحلیلگران غربی اذعان کرده‌اند که یکی از اصلی‌ترین دلایل شکست سیاست‌های منطقه‌ای کاخ‌سفید، رژیم صهیونیستی و متحدان آنها، جانفشانی و انسجام نیروهای بسیج مردمی عراق در برابر اهداف خصمانه و مداخله‌جویانه آنها بوده است. شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، هر دو نقش به سزایی در شکل‌دهی حشدالشعبی و استمرار حیات بابرکت این جنبش در مواجهه با تروریسم غربی- عبری- عربی داشته‌اند. به مناسبات فرارسیدن سالروز شهادت این دو شهید بزرگوار، شیخ ابوعقیل الکاظمی، رئیس دفتر و معاون سابق حشدالشعبی گفت‌وگویی با جام‌جام صورت داده است:

 در سالگرد شهادت مظلومانه حاج‌قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس قرار داریم. به عنوان فردی که مدت‌ها از نزدیک با این دو شهید عزیز در ارتباط بوده‌اید، نقش آنها را در تاسیس و تکامل نیروهای بسیج مردمی عراق چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در ابتدا یاد و خاطره شهید حاج‌قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی را گرامی می‌دارم. باید بگویم که شخصیت حاج‌قاسم شخصیت ممتاز و نمونه‌ای بود. بودن با حاج‌قاسم خودش خاطره است. در کنار حاج‌قاسم زیستن به آدم درس می‌دهد، حتی پس از شهادت این بزرگمرد. زمانی که بیم سقوط بغداد می‌رفت و بعضی از مسؤولان و سیاسیون وابسته به جریانات غربگرا از ترس به دنبال فرار از عراق بودند حاج‌قاسم، ابومهدی و یاران‌شان به یاری مردم عراق شتافته و وارد بغداد شدند. حاج‌قاسم همراه یاران ایرانی و حزب‌ا... لبنان وارد عراق شد و تلاش کرد تا بغداد سقوط نکند. یادم هست در همان روزهای اول نبرد، حاج‌قاسم به همراه حاج‌ابومهدی‌المهندس برای شناسایی شخصا به خارج از بغداد می‌رفتند. در همان زمان، مسیر بغداد _سامرا مسدود بود و در اختیار عناصر داعش قرار داشت. در چنین شرایطی حاج‌قاسم به همراه ابومهدی به سامرا رفت. یعنی حاج‌قاسم و ابومهدی در مسیری که بیم شهادت یا اسارت آنها می‌رفت قدم برداشتند، آن هم به عشق دفاع از حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام. همین حضور حاج‌قاسم در منطقه، شدیدا گره‌گشا بود و روحیه مضاعفی به رزمندگان داد. باید بگویم که حاج‌قاسم و ابومهدی بر قلب‌ها فرماندهی می‌کردند. یادم هست در منطقه‌ای به نام خالدیه که در نزدیکی بغداد قرار دارد، حاج‌قاسم به خط مقدم آمد. این منطقه در عین کوچک بودن، حساس و استراتژیک بود و آزادسازی آن بیش از یک‌ماه به طول انجامید. حاج‌قاسم در آن زمان خانه‌ای را انتخاب کرده و از همان‌جا به هدایت عملیات پرداخت. فاصله این خانه تا کانون درگیری 300متر بود. حاج‌قاسم در بالای آن منزل (پشت‌بام) مستقیم حضور داشت و صحنه نبرد را مدیریت می‌کرد. محافظین که همراه حاج‌قاسم بودند از او می‌خواستند پایین بیاید، چون مستقیم در تیررس بود و نگران بودند حاج‌قاسم در آنجا به شهادت برسد. آن‌قدر محافظین اصرار کردند که حاج‌قاسم گفت صدایتان را بیاورید پایین، دشمن می‌شنود! یعنی حاج‌قاسم تا این اندازه به صحنه نزدیک می‌شد و هدایت عملیات را صورت می‌داد.
 به تاثیر حضور مستقیم حاج‌قاسم در میادین نبرد بر روحیات رزمندگان حشدالشعبی اشاره کردید. در این مورد بیشتر توضیح دهید.
دوباره تاکید می‌کنم حضور مستقیم ایشان در میدان نبرد، روحیه رزمندگان را دوچندان می‌ساخت. حاج‌قاسم بسیار متواضعانه در میادین نبرد حاضر می‌شد. آنچه بیشتر حاج‌قاسم را عزیز می‌کرد اخلاقش بود. حتما اطلاع دارید که دست حاج‌قاسم در جریان جنگ با رژیم صدام(دوران دفاع مقدس) آسیب دیده بود. با این‌که چند بار خودم یا بچه‌های همراه خواستیم در را برایش باز کنیم یا تشریفات خاصی برای ایشان در نظر گرفته شود اجازه نمی‌داد. همین روحیه نیروها را جذب می‌کرد. حاج‌قاسم بی‌تکلف بود با این‌که ژنرال و مستشار نظامی بود. حاج‌قاسم ورع داشت. یادم هست در منطقه کیشیفه در نزدیکی تکریت در حال عملیات بودیم که وارد منزل مسکونی شدیم. معمولا در محیط رزم این اتفاق می‌افتاد که وارد منطقه‌ای برای هدایت عملیات شویم یا جان‌پناه بگیریم. رسم است که از ساکنین آن برای ورود اجازه می‌گرفتیم یا مسؤولان برای عملیات در منطقه جنگی اجازه شرعی می‌دادند. یکی از رزمندگان همراه‌مان، از درختی که در حیاط منزل بود خرمایی چید و به حاج‌قاسم تعارف کرد. حاج‌قاسم نخورد. هرچند اجازه صاحب منزل را داشت. حاج‌قاسم برای این‌که دل آن رزمنده  نشکند گفت: حرام نیست، ولی من نمی‌خورم. یعنی تا این حد حاج‌قاسم حواسش بود و نگران اموال و وسایل مردم بود.
 ویژگی‌های خاص شهید ابومهدی المهندس را در جریان مدیریت و فرماندهی نیروهای حشدالشعبی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
با این‌که به حاج ابومهدی پیشنهاد فرماندهی و حتی ریاست حشدالشعبی داشت، اما جانشینی آن را پذیرفت. در واقع حاج‌ابومهدی المهندس نیز به‌شدت متواضع بود. طرز هدایت و فرماندهی ابومهدی نمونه بود. با فراخوان جهاد در برابر داعش سیلی از گروه‌ها برای حضور در حشدالشعبی اعلام آمادگی کردند. در آن زمان، هدایت و سازماندهی ایشان بود که باعث شد تشکیلات منسجمی‌شکل گیرد. یادم هست برخی فرماندهان میانی و حتی ارشد پیش او می‌آمدند و با ایشان بر سر موضوعات مختلف جدل می‌کردند و می‌رفتند بدون این‌که حاج‌ابومهدی با آنها برخورد کند یا چیزی بگوید. یک بار به یکی از این برخوردها اعتراض کردم و از حاج‌ابومهدی خواستم واکنش نشان دهد. روحیه ورع و تقوای ابومهدی مانع از این واکنش شد و بعد به من گفت: فلانی این بچه‌ها هر روز در مواجهه با مرگ و زندگی هستند و معلوم نیست از این اتاق خارج شوند و چند دقیقه بعد زنده بمانند یا شهید شوند. پس نباید با آنها جدل کنیم و اگر کاری از دستمان برای حل مشکلشان بر می‌آید، انجام دهیم. فرماندهی ابومهدی قبل از این‌که بر اساس اصول یک استراتژیست و فرمانده محوری شکل گیرد، بر مبنای اصول و اخلاق حسنه شکل گرفته‌بود. این روحیه آنقدر وسیع و ملموس بود که فقط به نیروهای حشدالشعبی تسری پیدا نمی‌کرد. حاج‌ابومهدی در ارتباط با ارتش و نیروهای پلیس عراق نیز همین روحیه و همین متانت و برخورد را داشت.  در شب شهادت حاج‌قاسم و ابومهدی، قرار بود من نیز آنجا بروم که توفیق شهادت نداشتم. یادم هست قرار بود فقط یک گروه برای حاج‌قاسم به فرودگاه بروند و قرار نبود ابومهدی هم همراهشان باشد. اما علاقه این دو شهید به همدیگر به حدی بود که ابومهدی بدون این‌که به کسی بگوید همراه دوستان به فرودگاه رفت. حتی یادم هست دقایق اول شهادت حاج‌قاسم این سوال مطرح بود که ابومهدی کجاست. یعنی تا این حد رفتن ابومهدی مخفیانه بود. حاج‌ابومهدی علاقه خاصی به حاج‌قاسم داشت و این علاقه متقابل از سوی حاج‌قاسم هم به نسبت به ابومهدی وجود داشت.

 با توجه به قرابت شما  با حاج‌قاسم، چه ویژگی‌های خاص دیگری خصوصا در صحنه نبرد از این شهید بزرگوار سراغ دارید که تاکنون به آن اشاره‌ای نشده‌است؟
حاج‌قاسم شخصیتی چند بعدی بود. یادم هست در منطقه سعدیه در استان دیالی، در میان آتش جنگ و بالای تپه‌ای که محل اشراف بر عملیات بود، بچه‌های تدارکات ناهار آوردند. وقت خوردن ناهار چون وسط بیابان بود و عملیات هم سریع بود، رزمندگان ظروف غذا را رها کردند، حاج‌قاسم بدون این‌که به کسی بگوید، بلند شد و همراه ابومهدی المهندس ظروف غذای نیروها را جمع کردند. همین موضوع موجب شد رزمندگان از این اقدام عملی حاج‌قاسم و ابومهدی درس بگیرند و سایر ظروف را جمع‌آوری کنند. یعنی حاج‌قاسم در یک عملیات با آن پیچیدگی حتی به محیط اطرافش و آداب‌جمعی رزمندگان هم نگاه می‌کرد. حاج‌قاسم از هر فرصت کوتاهی که به دست می‌آورد برای خواندن قرآن و مطالعه استفاده می‌کرد. نماز اول وقت حاج‌قاسم حتی در پیچیده‌ترین زمان‌ها تعطیل نمی‌شد. برای حاج‌قاسم اساسا مهم نبود امام‌جماعت جوان است یا مسن و به‌شدت اجتناب می‌کرد جلو قرار بگیرد. حاج‌قاسم به این موضوعات توجهی ویژه داشت.