کدام بهشت کدام مادر؟

کدام بهشت کدام مادر؟

حامد عسکری شاعر و نویسنده

 می‌گفت: صدای دعوای‌شان را چند وقتی بود می‌شنیدم. بالاخره در عالم همسایه داری یک‌چیزهایی در آن هست و غیرقابل کتمان و گریز. به خودم می‌گفتم بالاخره در دنیای زن‌وشوهری گاهی اختلاف‌سلیقه و نظر است و زمان بسیاری‌اش را حل می‌کند. می‌گفت: آن روز در آسانسور دیدیمش. داشت یک ویس گوش می‌کرد. ویس را انگار نشنیدم. خودش شروع کرد به ویس دادن. گفت: به او بگویید من این زندگی را نمی‌خواهم. همین امروز فردا وقت دادگاه می‌گیرم برویم تمامش کنیم. می‌گفت: به او گفتم جسارت است بی‌ادبی می‌کنم خدمت‌تان، اتفاقی افتاده؟ شما که خیلی خوب و خوش بودید و صدای خنده و مهمانی‌هایتان حسرت همه اهالی ساختمان ‌بود. جواب داد: ای‌بابا ... تمام شد همه چیز. گفتم چرا؟ گفت. خانمم باشگاه دارد ... مربی ورزشی است، چندبار گفتم بچه‌دار شویم گفت حالا که زمستان است. حالا که تابستان است. حالا وسط ترم است و هربار به نحوی رد کرد. پاپی‌اش شدم. به من می‌گوید من ورزشکارم. کلی هزینه کردم. عضله‌سازی کردم. بدنسازی کردم، کلی دارو و پروتئین خرج کردم. حالا با یک بارداری مزخرف خرابش کنم. بعد هم پیشنهاد داد برایت یک خانم پیدا می‌کنم. رحمش را اجاره می‌کنیم و می‌رویم آزمایشگاه لقاح را صورت می‌دهد و 120میلیون تومن اجاره‌اش را هم خودم می‌دهم و بعد بچه‌دار می‌شویم. بچه‌ای که بچه من و توست. هم تو به هدفت که بچه است، می‌رسی و هم هیکل من خراب نمی‌شود و یک بچه واقعی از خودمان داریم.
 از یک‌جایی به بعد حرف‌هایش را نمی‌شنیدم. در سرم به ابرمفهوم مادر بودن فکر می‌کردم. من یک مرد هستم و نمی‌دانم و نمی‌توانم راجع به تصمیم یک زن فکر کنم. چون اصولا مختصات چارچوب‌های ذهنی را نمی‌شناسم و نمی‌دانم. فقط این سؤال ذهنم را درگیر کرده که اصولا این آدم به فرض عملیاتی کردن این اتفاق، مادر حساب می‌شود؟ آیا بهشت زیر پای ایشان هم قرار دارد یا خیر؟