مساوات پدر بین پسر و دختر

ژاله آموزگار، استاد زبان و ادبیات فارسی از کودکی خود می‌گوید

مساوات پدر بین پسر و دختر

ژاله آموزگار از سال 1349 به‌عنوان استادیار در گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و از سال ۱۳۶۲ به‌عنوان دانشیار و از سال ۱۳۷۳ تاکنون به‌عنوان استاد دانشکده‌ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تدریس و تحقیق اشتغال داشته است. او به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، ترکی، پهلوی و اوستایی مسلط است. ژاله آموزگار عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است و هم‌اکنون به مدت ۴۶ سال است که به تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول است و بسیاری از استادان رشته‌های گوناگون این دانشکده، از شاگردان وی بوده‌اند.

من از کودکی خود خیلی راضی هستم و فکر می‌کنم جزو آدم‌های خوشبختی هستم که مثل بسیاری از هم‌نسلانم کودکی آرامی داشتم. به نظرم در شهرستان به دنیا آمدن امتیاز بزرگی برای انسان است، چراکه انسان با فرهنگ دیگری غیر از فرهنگ غالب بر جامعه رشد می‌یابد. زندگی در محیطی که من در آن رشد کردم سبب شد من با زبان ترکی آشنا شوم چراکه تمام مردم به این زبان صحبت می‌کردند و خیلی از این بابت خوشحال هستم، چراکه اشعار زیبای ترکی را بهتر می‌فهمم و این خود فرصت آشنایی با فرهنگی تازه را به من داده است.
شاید اگر من مادر بافرهنگی نداشتم، این‌طور نمی‌شدم. مادر من هم در عین حال که انسان بافرهنگی بود، خانه‌دار هم بود. وقتی پدر و مادر من با هم ازدواج کردند، میرزا طاهر؛ خوشنویس معروف یک تابلوی خوشنویسی به آنها هدیه کرد. این برای من بسیار گویاست من فرزند کسی هستم که دیگران برای هدیه عروسی به او تابلوی خوشنویسی می‌دهند؛ آن هم حدود 100 سال پیش! شاید همین‌ها باعث شد که شخصیت من به سمت مسائل فرهنگ پیش رود.
در نسل ما کتاب خواندن نماد روزشنفکری بود. یعنی اگر تو کتاب نمی‌خواندی روشنفکر محسوب نمی‌شدی. پس در خانواده من راه دیگری نبود جز این‌که بایست از همان کودکی کتاب می‌خواندم. پدر من همان‌طور که برادرم را به دانشگاه فرستاد تا حقوق بخواند، مرا هم به تبریز فرستاد تا به دانشگاه بروم. شاید الان اگر پدر و مادرها این کار را برای فرزندان دختر و پسر خود انجام دهند، کار مهمی تلقی نشود اما در آن دوره بسیار مهم بود که پدر من مساوات واقعی را بین پسر و دخترش رعایت کرد.
برگرفته از مستند آموزگار سخن در اساطیر ایران
به کارگردانی بیژن شکرریز، 1397