یک راهنمای به درد بخور برای تربیت
اکثر پدر و مادرها سوالات بسیاری درباره تربیت کودک خود در ذهن دارند. چگونه باید با بچهای دوساله که اسباببازی دوستش را، هرچه باشد از دستش میگیرد، رفتار کرد؟ به بچهای چهارساله که از روی عصبانیت جیغ میکشد وقتی برادر کوچکش گریه میکند چه باید گفت؟ چگونه میشود با یک بچه 10 ساله که دوباره مسؤولیتش را در خانه انجام نداده است حرف زد؟ چه راهبردهایی به نوجوان کمک میکند تا صادق، صریح و ایمن بماند؟ درمقام پدرومادر شما پیوسته با چنین چالشهایی روبهرو هستید. اگر شما در جستوجوی پاسخهایی برای سؤالها و توصیههایی برای فرزندپروری هستید تا پویایی خانوادهتان را افزایش دهید، این کتاب با استفاده از الگوی ارتباط بدون خشونت (ان.وی.سی) به شما کمک میکند. هنگامی که سایر منابع فرزندپروری، الگوهای ارتباطی و تکنیکهای انضباطی را پیشنهاد میکنند، ان.وی.سی بر اهمیت ارتباط محبتآمیز تأکید میکند. فرزندپروری محبتآمیز میتواند احترام متقابل و توانمندی پویایی خانواده آکنده از وضوح و ارتباط صمیمانه را خلق کند. این کتاب یک منبع بینظیر برای پدران، مادران و هر فرد دیگری است که بخواهد با کودکان کار کند. فرزندپروری با رویکرد ارتباط بدون خشونت به شما کمک میکند تا کودکان را ترغیب کنید بدون ترس از تنبیه یا امید به پاداش کارها را انجام دهند، یاد بگیرید چطور ارتباط محبتآمیز را در خانه شکل دهید تا به فرزندانتان کمک کنید تعارضهایشان را حل کنند و خودشان را به وضوح ابراز کنند.
بخشهایی از کتاب را باهم بخوانیم:
همیشه سپاسگزار فرزندانم خواهم بود که به من محدودیتهای وادار کردن دیگران به عمل مطابق میلم را آموختند. اول از همه آنها به من یاد دادند که نمیتوانستم مجبورشان کنم به میل من رفتار کنند. من نمیتوانستم آنها را مجبور به انجام هیچ کاری کنم. من نمیتوانستم آنها را مجبور کنم اسباببازیشان را سر جایش بگذارند، تختخوابشان را مرتب کنند و حتی غذا بخورند. حالا برای من درمقام پدر، درس بسیار فروتنانهای است که به ناتوانی خود پی ببرم، زیرا جایی در ذهن خود فروکرده بودم
که این وظیفه پدرومادر است تا کودکان را وادار به انجام رفتار درست کنند. اینجا، این خردسالان بودند که به من این درس فروتنانه را یاد میدادند که من نمیتوانستم آنها را مجبور به انجام هیچ کاری کنم. همه آنچه من میتوانستم انجام دهم این بود که کاری کنم تا آنها آرزو کنند ای کاش آن کار را انجام داده بودند.
بخشهایی از کتاب را باهم بخوانیم:
همیشه سپاسگزار فرزندانم خواهم بود که به من محدودیتهای وادار کردن دیگران به عمل مطابق میلم را آموختند. اول از همه آنها به من یاد دادند که نمیتوانستم مجبورشان کنم به میل من رفتار کنند. من نمیتوانستم آنها را مجبور به انجام هیچ کاری کنم. من نمیتوانستم آنها را مجبور کنم اسباببازیشان را سر جایش بگذارند، تختخوابشان را مرتب کنند و حتی غذا بخورند. حالا برای من درمقام پدر، درس بسیار فروتنانهای است که به ناتوانی خود پی ببرم، زیرا جایی در ذهن خود فروکرده بودم
که این وظیفه پدرومادر است تا کودکان را وادار به انجام رفتار درست کنند. اینجا، این خردسالان بودند که به من این درس فروتنانه را یاد میدادند که من نمیتوانستم آنها را مجبور به انجام هیچ کاری کنم. همه آنچه من میتوانستم انجام دهم این بود که کاری کنم تا آنها آرزو کنند ای کاش آن کار را انجام داده بودند.
تیتر خبرها