نسخه Pdf

اومد، نیومد داره!

اومد، نیومد داره!

فاطمه زارع‌کار / املش

تعارف! یه فرهنگی که گویا انجامش نشون دادن ادب و احترام و مهمون‌نوازیه! نمی‌دونم توی استان و شهر شما چه جوریه! ولی اینجا این شکلیه که وقتی خودتون خسته و داغون از یه جا برگشتین و خودتونم شام ندارین بخورین و خونه هم تا کمر ریخته اونوقت کبری خانم و خانواده‌شو وقتی می‌بینیم هی اصرار اصرار که تشریف بیارین پیش ما! اون وقت که من چهارچشمی خیره دهن کبری خانوم می‌مونم و تو دلم میگم بگو نه بگو نه خودمون شام داریم...! 
دارم از خستگی می‌میرم.. 
ببینید میگم اصرار یعنی گفتن جمله «بیایین شام پیش ما دورهم حالا یه چیزی می‌خوریم» به نیت 100‌مرتبه حالا این موقعی هست که مهمون پاش رو توی قلمروی خونه ما نذاشته! اونجا که بذاره بیشتر از چند صد بار تعارف نکنی اصلا زشته! انگار ناراحت شدی اصلا اومدن! حتی اگه اومدن عیادتت هم باید تعارف بزنی شام بمونن! 
سکانس دوم موقع حساب کردن پول خریدهاست وقتی آشنا می‌بینی یا با آشنا میری بیرون! یعنی از دور نگاه کنی مثل کشتی یا شمشیر بازیه هر بازیکن یه دستش تو جیبشه در حال پول در آوردن و با یه دست دیگه دست طرف مقابل گرفتن که کارتش رو در نیاره حساب کنه! یعنی کشتی کج راه میفته سر حساب کردن! پایان این مسابقه یا با تسلیم یکی از طرفینه یا داور بازی یعنی حسابدار فروشگاه که سوت پایان می‌زنه و کارت یکیو می‌گیره و حساب می‌کنه تا خون را نیفته! 
سکانس سوم وقتیه یه آشنا از یه وسیله‌مون خوشش میاد! که با گفتن جمله «قابلت رو نداره اگه ازش خوشت اومده برش دار!» جواب داده میشه! میزان ریسک این جمله بسیااار بالاست! از این جهت هرچقدر مادرم با آرنج به پهلوم می‌زنه که حداقل یه تعارفی بکن من میگم «اره خیلی قشنگه برای همینم من خریدمش!» (خسیسم خودتونید!) آخه یهو دیدی تعارف زدم برداشت برد اون مال دهه مامان و باباهای ما هست که با هم تعارف دارن! وگرنه هم‌دهه‌ای‌های ما که خودتون می‌شناسید تعارف ندارن یه‌دفعه وسیلت برباد میره! 
آقاااا ولی چه وضعشه...
 من خودم به شخصه نمی‌فهمم کی واقعا تعارفه! کی نیست! برا همین یه عدد انتخاب می‌کنم مثلا سر 20 امین باری که طرف تعارف کرد می‌فهمم واقعیه قبول می‌کنم!