مکالمه پیر و جوان در بستر مهمانی
امید مهدینژاد طنزنویس
پیش از آغاز پیک سوم کرونا، در یک مجلس مهمانی که به افتخار برخی از موفقیتها برگزار شده بود، مهمانان در کنار یکدیگر مشغول گپوگفت بودند و میزبانان نیز به پذیرایی از آنها با اقسام اطعمه و اشربه و فینگرفود و دسر و سایر موارد میپرداختند. در این هنگام پیرمردی که جزو مهمانان بود از جا برخاست تا به سرویس بهداشتی برود. اما وقتی که از جایش برخاست تا به سمت سرویس بهداشتی عزیمت کند، عصای خود را بهصورت برعکس روی زمین گذاشت و از آنجا که عصا روی دسته خود که حالت خمیده داشت قرار داشت، پیرمرد با حالتی نامتعادل از جلوی مهمانان گذشت تا به سرویسبهداشتی برود. در این لحظه یکی از مهمانان که دچار حالت شعف و سرخوشی خاصی شده و از عقل سلیم فاصله گرفته بود، با تصور اینکه پیرمرد هوشوحواس درست و حسابی ندارد و از روی بیحواسی عصای خود را برعکس گرفته است، شروع به تمسخر وی کرد. وی سپس از پیرمرد پرسید: حاجی، چرا عصاتو سر و ته گرفتهای؟ پیرمرد به مهمان بیخود نگاه کرد و گفت: چون ته عصایم خاکی است و اگر روی زمین بگذارم ممکن است فرش صاحبخانه کثیف شود. برای همین است که عصایم را برعکس میگذارم. وی افزود: حالا فهمیدی مرتیکه خر؟ مهمان بیخود که از رفتار خود شرمنده شده بود سرش را پایین انداخت و گفت: بلی. پیرمرد که تازه گرم شده بود افزود: چه زیبا گفت دکتر شریعتی، برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است. آنان که میفهمند عذاب میکشند و آنان که نمیفهمند عذاب میدهند. پیرمرد همچنین برای آنکه ضربه نهایی را نیز به وی بزند گفت: چه زیبا گفت پروفسور سمیعی که مهم نیست چه مدرکی دارید، مهم اینه که چه درکی دارید. در این لحظه سایر مهمانان ریختند و مهمان بیخود را که از خجالت آب شده و روی زمین ریخته بود با دستمال و لگن جمع کردند و بیرون بردند و گذاشتند خشک شود، جمع شود بلکه در آن صورت بار دیگر پسندیده شود.