اسطوره كُشی؟!

اسطوره كُشی؟!

تعطیلات نوروز یعنی بیكاری، استراحت، گردش، بیدار ماندن تا نصفه شب، كیف كردن و اگر شد سینما رفتن و فیلم دیدن. از خوشگذرانی‌های این ایام كه بگذریم، سینما رفتن هم برای اكثر مردم جزو تفریحاتی است كه معمولا در این روزها از آن غافل نمی‌شوند، اما هر كه نداند اهالی سینما خوب می‌دانند كه امسال چه نوروزی بر سینمای ایران گذشت. سیل و خسارات روحی و مالی ناشی از سیل نه تنها تعداد بیشماری از هموطنان مان را داغدار كرد بلكه سینمای ایران را هم تحت تاثیر خود قرار داد و سالن‌های سینما را در سكوت فرو برد. انگار مردم استان‌های در امان مانده از سیل هم خیلی حال و حوصله و روحیه تفریح را نداشتند. همان‌طور كه در جریان هستید، فیلم‌های «متری شیش و نیم»، «ژن خوك»، «چهار انگشت»، «رحمان 1400»، «پیشونی سفید 3»، «زندانی ها» و «غلامرضا تختی» از چند روز مانده به تعطیلات نوروزی روی پرده رفتند و طبق آماری كه تاكنون منتشر شده دو فیلم «رحمان 1400» به كارگردانی منوچهر هادی و «متری شیش و نیم» به كارگردانی سعید روستایی در صدر جدول تعداد تماشاگران و میزان فروش قرار گرفته‌اند و فیلم «غلامرضا تختی» با وجود این‌كه در جشنواره فیلم فجر مورد استقبال مردم و منتقدان قرار گرفت، اما نتوانست در گیشه فروش خوبی را رقم بزند.

قطعا كمتر كسی چنین گیشه‌ای را برای «غلامرضا تختی» پیش‌بینی می‌كرد و تقریبا همه بر این باور بودند فیلمی كه از زندگی اسطوره كشتی و پهلوان ایرانی ساخته شده مورد استقبال قرار بگیرد كه این‌طور نشد.
اما چرا؟ چرا تختی در گیشه شكست خورد؟ آیا تختی در قاب بهرام توكلی آن اسطوره‌ای نبود كه مردم توقع‌اش را داشتند؟ آیا اصلا جنس این فیلم مناسب اكران نوروزی بود؟ آیا مناسبات غلط اكران و تعداد محدود سئانس‌ها باعث بروز چنین اتفاقی شد؟ یا... . در فضای مجازی كه جنجال بر سر این فیلم زیاد بود و موافقان و مخالفان این فیلم رو در روی هم بر سر مواضع‌شان پافشاری می‌كردند. موافقان این فیلم جسارت كارگردان در بیان برخی نكات از زندگی تختی را پسندیدند و مخالفانش «تختی» بهرام توكلی را شخصیتی خنثی و منفعل و عاری از هرگونه جذابیت دانستند.  به هر حال، ذائقه سینمایی عموم مردم تنزل پیدا كرده یا مردم هنوز كه هنوز است نمی‌خواهند باور كنند اسطوره آسمانی‌شان  زمینی بوده یا هر دلیل دیگری داشته باشد، اما واقعیت این است كه فیلم تختی در گیشه شكست خورده و به قول معروف نتوانسته رگ خواب مخاطب را به‌دست بیاورد و حالا باید دید چرا؟!
تختی، تختی نبود
بهزاد عشقی، منتقد پیشكسوت سینما با تاكید بر این‌كه فیلم «غلامرضا تختی» نتوانست چهره كاملی از یك اسطوره را به تصویر بكشد در گفت‌وگو با جام‌جم توضیح داد: با قاطعیت می‌گویم كه فیلم «غلامرضا تختی» نتوانست چهره كاملی از تختی را ارائه دهد. نه این‌كه لزوما می‌بایست از تختی یك اسطوره بسازد، مشكل فیلم این است كه حتی نمی‌تواند اسطوره‌زدایی كند. ما در قهرمانان اساطیری هم می‌بینیم كه هر كدام بالاخره یك نقطه ضعفی دارند. نقطه ضعف اسفندیار چشمش است، نقطه ضعف آشیل پاشنه‌اش است و... یا حتی در قهرمانان تراژدی می‌بینیم كه تراژدی شخصیت‌های شكسپیر از جایی شروع می‌شود كه نقطه ضعف‌های درونی‌شان هاله قهرمانی‌شان را زیر سوال می‌برد. اتللو به عنوان یك سردار انسان یكه‌ای است، اما در زندگی واقعی به دلیل احساس حقارت و خودكم‌بینی فریب یاگو را می‌خورد و دزدمونا را به كام مرگ می‌فرستد، اما در فیلم «غلامرضا تختی» صرف نظر از مبحث اكران و تعداد محدود سئانس‌ها خود فیلم توانایی معرفی شایسته و كامل شخصیت تختی را ندارد. تماشاگران فیلم تختی، چه كسانی كه مثل من تختی را در زمان خودش درك كرده‌اند و چه كسانی كه تختی را در زمان خودش درك نكرده‌اند به‌طور كل نمی‌توانند با این فیلم ارتباط قابل قبولی برقرار كنند.
او ادامه داد: فیلم باید قائم به ذات باشد و تماشاگر را قانع كند. در صورتی‌كه اگر تماشاگر هیچ پیش‌زمینه‌ای از این شخصیت نداشته باشد نمی‌تواند دركی از آن داشته باشد. ما بسیاری از شخصیت‌های اسطوره‌ای را از طریق سینما شناختیم تا تاریخ. به‌عنوان مثال من در زمان كودكی فیلم «اسپارتاكوس» را دیدم. در آن زمان هیچ شناختی از این شخصیت نداشتم، اما فیلم براساس عناصر شنیداری و دیداری و شخصیت‌پردازی‌هایش نه‌تنها من را با این شخصیت آشنا كرد بلكه با تمدن روم و مناسبات سیاسی ـ اجتماعی آن دوران هم آشنا كرد، اما شما تصور كنید فیلم «غلامرضا تختی» را یك انسان بدون هیچ زمینه ذهنی ببیند، به نظرتان می‌تواند درك درستی از این شخصیت تاریخی و مناسبات اجتماعی  - سیاسی آن دوران داشته باشد؟ یك نوع محافظه‌كاری، سهل‌انگاری و بی‌توجهی به مبانی درام در این فیلم وجود دارد كه كتمان‌ناپذیر است. تختی كه من روی پرده می‌بینم تبدیل به یك شخصیت دراماتیك نمی‌شود. یكی از فرازهای مهم زندگی تختی بخشی است كه مربوط به زندگی سیاسی‌اش است كه متاسفانه همه چیز در ابهام می‌گذرد. بسیاری از نام‌های بزرگ و تاریخی كشورمان در این فیلم تنها در حد یك اسم باقی می‌مانند. شما این فیلم را اگر در اروپا نشان دهید چه كسی متوجه می‌شود كه طالقانی یا مصدق دقیقا چه نقشی در تاریخ این كشور یا زندگی تختی داشتند؟
یک شخصیت خنثی
عشقی خاطرنشان می‌کند: عشق فراز مهمی از زندگی تمام قهرمانان اساطیری است. به عبارت دیگر زندگی خصوصی قهرمانان نقش مهمی در تبدیل شخصیت واقعی آنان به یك شخصیت دراماتیك دارد كه در فیلم «غلامرضا تختی» خیلی سایه وار از آن عبور می‌شود. من به عنوان كسی كه تختی را در زمان خودش درك كرده كسی كه روی پرده می‌بینم شخصیتی است خنثی كه نه عاشق است و نه مبارز. در هنرهای دراماتیك و داستانی شخصیت اصلی باید جذاب، كنش مند و پسندیده باشد تا تماشاگر او را دوست داشته باشد، اما این خصوصیات در این تختی نیست. ضمن این‌كه به اعتقاد من در انتخاب بازیگر نقش تختی هم به اندازه كافی دقت نشده و صرفا به تطابق فیزیكی بازیگر با تختی توجه شده. در مجموع تماشاگر با تختی ارائه داده شده در این فیلم نمی‌تواند ارتباط برقرار كند، اگرچه فیلم از نظر اجرا، فضاسازی، تدوین، جلوه‌های تكنیكی و... این فیلم ویژگی‌های بارزی هم دارد.
این منتقد درباره گیشه وضعیت فروش این فیلم در گیشه سینماها توضیح داد: تبلیغات شفاهی می‌توانست در گرایش مردم به سمت این فیلم موثر باشد كه نشد و شاید بتوان گفت این از بدشانسی تختی بود كه علی حاتمی در میانه ساخت فیلم تختی درگذشت، بهروز افخمی ادامه اش را بی معنا ساخت و توكلی هم كه این فیلم را به این شكل ساخت.
او در ادامه در رابطه با وضعیت فروش این فیلم در اکران نوروزی می‌گوید: رقابت بین فیلم‌های اجتماعی و كمدی همیشه در تاریخ سینمای ایران وجود داشته. در نیمی از دهه 70 ملودرام‌های اجتماعی فروش بالایی داشته و در دهه 80 رقابت بین فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجی‌های 3» بالا گرفت كه در نهایت مردم از «جدایی نادر از سیمین» بیشتر استقبال كردند. به عبارت دیگر در تاریخ سینمای ایران همیشه فیلم‌های كمدی جذابیت بیشتری داشته و یكی از انگیزه‌های مردم برای سینما رفتن، خندیدن بوده و هست. به همین نسبت هم البته ملودرام‌های اجتماعی، مخاطبان بالایی دارد. كمااین‌كه الان فیلم «متری شیش و نیم» پا به پای «رحمان 1400» می‌فروشد و اگر «غلامرضا تختی» و كلا اكثر فیلم‌های بیوگرافی از قهرمانان و اسطوره‌ها در سینمای ایران نمی‌فروشند مشكل از شیوه روایت و ساختار و پرداخت فیلم هاست كه البته در این بین روایت‌های خوبی هم از جمله كمال‌الملك و امیركبیر و... داریم. جمله معروفی است از لوكاژ، كارگردان لهستانی كه «بعضی از شخصیت‌ها ظرفیت درام دارند و بعضی ندارند و اتفاقا تختی از آن شخصیت‌هایی است كه ظرفیت درام بسیاری دارد. از این منظر زندگی تختی بسیار دراماتیك است كه این شخصیت با این‌كه در حوزه اجتماع اسطوره است، اما در زندگی شخصی‌اش به رسمیت شناخته نمی‌شود. كمااین‌كه شخصیت‌هایی مانند شاه لیر، مده آ، اتللو و هملت هم به این شكل بودند كه خیلی خوب به تصویر كشیده شدند، اما در مورد تختی به این شكل نشد و لابد ملاحظاتی از سوی بازماندگان ایشان هم دخیل بوده.