عادت میکنیم
آنطور که ما از بچگی به یاد داریم و توی کتابها خواندهایم و در فیلمها دیدهایم و بزرگترها برایمان تعریف کرده اند، مشکلات معمولا حل می شوند. یعنی اصلا ذات وجود مشکل این است که باید حل شود. در همه دنیا هم که نگاه کنید همین است. دانشمندان، مهندسان و پزشکان سالها وقت می گذارند تا مشکلات بشریت را حل کنند. اتفاقی که طبیعتا هزینه هم دارد و باید وقت گذاشت و پول خرج کرد تا یک مشکلی حل شود. مثلا چینی ها از دهه 70 میلادی فهمیدند باید مشکلاتشان را خودشان حل کنند و باید سیستم کمونیستی را در اقتصاد کنار بگذارند و تغییرات ایجاد کنند. برای همین پاشنه کفششان را ورکشیدند و طی تقریبا 20 سال، تبدیل به ابرقدرت اقتصادی جهان شدند و از اواسط دهه 90 برای آمریکا شاخ و شانه کشیدند و حالا احتمال می رود که طی چند سال آینده، ایالات متحده را هم کنار بزنند. دقت کردید؟ چینی ها فقط 20 سال وقت گذاشتند و البته بعدش آن را ادامه دادند. یا مثلا آلمانیها. اصلا چرا مثال کلی بزنیم؟ برویم سراغ کارخانه بی ام دبلیو. این کارخانه در دوران جنگ جهانی دوم چون رفته بود سراغ تولیدات نظامی، کلا با خاک یکسان و از حیزانتفاع ساقط شد. منتها وقتی جنگ تمام شد، مدیرانش تغییر رویه دادند و زدند توی خط تولیدات غیرنظامی و اوایل دهه 50میلادی یعنی کمتر از ده سال بعد، موتورسیکلتهای بی ام دبلیو به آمریکا صادر می شد و از دهه 60 هم خودروهای سواری
بی ام دبلیو دنیا را گرفت. همه اینها یعنی اگر یک عده تصمیم بگیرند مشکلی را حل کنند، حل میشود. حالا اصلا اینها را گفتیم برای چی؟ برای اینکه نگاهی به مدیریت بعضی از مدیران خودمان در دهه های گذشته بیندازیم که نتیجه تلاش هایشان نشان می دهد تلاش خاصی نداشته اند و در این سالها بیشتر عادت کردهاند به مشکلات بی محلی کنند بلکه خودشان حل شوند یا از این گزاره استفاده کنند که آدمها به همه چیز عادت می کنند؛ مثلا آلودگی هوا. مثلا بی کیفیتی آب خوزستان.
مثلا ترافیک تهران. مثلا خودروهای بی کیفیت. مثلا همین بوی نامطبوعی که در تهران پیچیده و پارسال کسی آن را جدی نگرفت و امسال هم همه جا را گرفته و یقینا باز هم کسی برایش مهم نیست و دوستان مسؤول آن را بی خیالی طی میکنند و امیدوارند ما به آن هم عادت کنیم؛ مثل همه چیزهایی که در این سالها به آن عادت کرده ایم.
فقط سوال این است که دوستان مسؤول، دقیقا مسؤول چه چیزی هستند و چه چیزی را مدیریت می کنند و کدام مشکل را قرار است حل کنند؟ اگر اینها جزو وظایفشان نیست، بگویند ما هم بدانیم خب!
بی ام دبلیو دنیا را گرفت. همه اینها یعنی اگر یک عده تصمیم بگیرند مشکلی را حل کنند، حل میشود. حالا اصلا اینها را گفتیم برای چی؟ برای اینکه نگاهی به مدیریت بعضی از مدیران خودمان در دهه های گذشته بیندازیم که نتیجه تلاش هایشان نشان می دهد تلاش خاصی نداشته اند و در این سالها بیشتر عادت کردهاند به مشکلات بی محلی کنند بلکه خودشان حل شوند یا از این گزاره استفاده کنند که آدمها به همه چیز عادت می کنند؛ مثلا آلودگی هوا. مثلا بی کیفیتی آب خوزستان.
مثلا ترافیک تهران. مثلا خودروهای بی کیفیت. مثلا همین بوی نامطبوعی که در تهران پیچیده و پارسال کسی آن را جدی نگرفت و امسال هم همه جا را گرفته و یقینا باز هم کسی برایش مهم نیست و دوستان مسؤول آن را بی خیالی طی میکنند و امیدوارند ما به آن هم عادت کنیم؛ مثل همه چیزهایی که در این سالها به آن عادت کرده ایم.
فقط سوال این است که دوستان مسؤول، دقیقا مسؤول چه چیزی هستند و چه چیزی را مدیریت می کنند و کدام مشکل را قرار است حل کنند؟ اگر اینها جزو وظایفشان نیست، بگویند ما هم بدانیم خب!