قصه‌گویی، راه نجات انسان تنهای امروزی است

به بهانه انتشار «کاپیتان و دوشنبه»

قصه‌گویی، راه نجات انسان تنهای امروزی است

ماجرا / حکایت ملاح و نجات 2 برادر
با طایفه بزرگان به کشتی نشسته‌بودم. زورقی در پی ما غرق شد. دو برادر به گردابی درافتادند.
یکی از بزرگان به ملاح گفت: این دو برادر را بگیر تا به ازای هر کدام پنجاه دینارت بدهم. ملاح در آب افتاد و تا یکی را برهانید آن دیگر هلاک شد. گفتم: بقیت عمرش نمانده‌بود و بدین سبب در گرفتن آن یکی تاخیر کردی و در این یکی تعجیل. ملاح بخندید و گفت: آنچه تو گفتی یقین است، اما میل من به رهانیدن این یکی بیشتر بود چون زمانی در بیابانی مانده‌بودم و او مرا بر شتری نشاند، اما از دست آن دگر در کودکی
تازیانه‌ای خورده‌ام.
گفتم:   تا توانی درون کس مخراش
                       کاندر این راه خارها باشد
                        کار درویش مستمند بر آر
                       که تو را نیز کارها باشد
از گلستان سعدی، باب اول، سده هفتم، با ساده‌نویسی


پس از ماجرا / قصه‌گویی، راه نجات انسان تنهای امروزی است

انسان به واسطه پیشرفت فناورانه‌ای که کرده به درون خودش مهاجرت کرده‌است و دیگر طبیعت و محیط اطرافش را نمی‌بیند. موضوعی که او را گرفتار یک بی‌اعتنایی خطرناک هم کرده‌است: انسان امروزی دیگر حیوانات را نمی‌بیند، درختان را نمی‌بیند، حتی انسان‌های دیگر را هم نادیده می‌گیرد و... خلاصه کلام آن که این انسان تنهاست. تنهایی‌ای که باعث شده پیوندش با تمام چیزهایی که هزاران سال با آنها زندگی کرده و خودش هم جزیی از آن کل بزرگ بوده، قطع شود و همچون همیشه راه‌حل را باید در نسخه‌ای دیرینه جست: قصه‌گفتن و قصه‌شنیدن!
سمیه کاظمی حسنوند که پیشتر در کتابش به نام «یاس امین‌الدوله» به این دغدغه پرداخته، حالا با کتاب تازه‌ای، داستان‌هایش را پیش‌روی مخاطب گذاشته‌است.
نویسنده کتاب «کاپیتان و دوشنبه» دراین‌باره به خبرنگار جام‌جم می‌گوید: مضامین متفاوتی در این کتاب مطرح شده‌است اما مهم‌ترین این مضامین تنهایی، مسائل زنان، جنگ و احاطه تکنولوژی بر زندگی مدرن امروزی است. دغدغه‌هایی این انسان را گرفتار خودش کرده و این گرفتاری‌ها شاید از او یک انسان بی‌تفاوت هم ساخته‌است. انسانی که دیگر مثل انسان‌های نسل‌های قبل به محیط زندگی و اطرافیانش چندان اعتنایی ندارد. برای مثال داستان «گنجشک و شمعدانی» یا «سایه درخت انجیر» در کتاب کاپیتان و دوشنبه از این مقوله است.
کاظمی تأکید می‌کند: انسان مدرن امروزی گرفتار نوعی درخودفرورفتگی شده‌است. به درون خودش خزیده و ارتباطش را با جهان اطراف و طبیعت قطع کرده. فکر می‌کنید علت این همه نابسامانی چیست؟ علت این همه تولید زباله کجاست؟ دقیقا به این قضیه برمی‌گردد که انسان به درون خودش مهاجرت کرده و دیگر طبیعت و محیط اطرافش را نمی‌بیند و تنهاست و این انسان نیاز دارد تا قصه بشنود و قوه تخیلش تحریک شود تا دوباره به همه چیز برگردد و دوباره رویا ببیند. مثلا رویای شیرهای آفریقایی که در ساحلی گرم بازی می‌کنند.
او یادآور می‌شود: در این مجموعه داستان هم دغدغه اصلی من در درجه اول قصه‌گویی بوده‌است. این که هر داستانی، قصه‌ای برای گفتن داشته‌باشد و خواننده بعد از خوانش داستان، بتواند آن را برای دیگران تعریف کند. چون به عقیده من هر داستانی که این قدرت را نداشته‌باشد و نتوان آن را برای دیگران تعریف کرد، در ذهن نمی‌ماند و دلیل اصلی و بزرگ بعضی از داستان‌هایی که فراموش می‌شوند و ماندگار نیستند هم همین است.
نویسنده کاپیتان و دوشنبه درباره زبان داستان‌هایش می‌گوید: نکته دیگر این که در داستان‌ها رگه‌هایی از طنز هم دیده می‌شود. حال گاهی این طنز برجسته‌است و گاهی هم یک خط محو اما محسوس. طنزی که در خودش ردی از درد هم دارد. همان گریه‌خنده! البته این طنز، طنزی نیست که مخاطب با خواندنش قهقهه بزند. ابدا! نخی نامرئی و باریک است که ردی از خنده را بر لب مخاطب می‌آورد. برای نمونه در داستان‌های «شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد!»یا «وقتی خدمت بودم» و... در این داستان‌ها مخاطب این رگه طنز را می‌گیرد و احتمالا لبخندی هم بر لبانش می‌نشیند.
کاظمی درباره تفاوت تجربه نویسندگی در کتاب اول و دومش می‌گوید: در کتاب اول یعنی «یاس امین‌الدوله» کمی تردید داشتم. این‌که داستان‌هایی بنویسم و در کتابی منتشر شود و روزی مخاطبان این داستان‌ها را بخوانند. این برای نویسنده به‌خصوص وقتی کار اولش هم باشد کمی دلهره‌آور هم هست. مواجهه متن و مخاطب بسیار شیرین و دلچسب است اما این مواجهه دلهره هم دارد.  
این‌که تو به‌عنوان یک نویسنده آیا موفق می‌شوی که مخاطبت را میخکوب کنی تا داستان را نصفه‌ونیمه رها نکند. «یاس امین‌الدوله» برای من کتاب موفقی بوده و هست. در «کاپیتان و دوشنبه» دیگر خبری از این تردیدها و دلهره‌ها نبود و من با قاطعیت داستان نوشته‌ام. البته باید مخاطبان کتاب را بخوانند و نظر اصلی را آنها بدهند. اما به نظر خودم در «کاپیتان و دوشنبه» یک قدم به جلو برداشته‌ام تا نظر دیگران چه باشد و البته آرزو بر جوانان عیب نیست.
او درباره مضمون مشترک آثارش نیز می‌گوید: در هر دو کتاب نکته و تم اصلی داستان‌ها رنج است. مادری تنهاست و بچه‌ها می‌خواهند خانه پدری را بفروشند و درخت انجیر را قطع کنند. سربازی در سنگرش گیر افتاده، عکاسی به مناطق جنگی ناکجاآبادی رفته و آنجا با دسته تبهکاری روبه‌رو می‌شود. تمام این موضوعات حول همان محور مشترک‌شان یعنی رنج است. مگر از انسانی که اولین ورودش به این جهان با یک گریه ناگهانی و دردناک آغاز می‌شود می‌توان انتظاری غیر از این هم داشت؟ باران اندوهانی که چند هزار سال بر گل انسان بارید!
«کاپیتان و دوشنبه»، نوشته سمیه کاظمی‌حسنوند مجموعه‌ای از 15 داستان کوتاه اجتماعی و گاه سوررئال در ۱۵۶ صفحه است که انتشارات آوند دانش در تابستان ۱۳۹۹ به قیمت ۳۰هزار تومان روانه بازار کرد.



کارگاه / آغاز، میانه، پایان
هر داستانی از شخصیت‌ها و ماجراها شکل گرفته‌است. در هر داستانی یک الگوی پایدار به‌هم‌می‌ریزد. اگر در مورد روزی همچون روزهای دیگر بنویسید خاطره یا تاریخ شاید اما داستان ننوشته‌اید.
 ماجرا، آن چیزی است که در داستان اتفاق می‌افتد اما صرفا وقایعی که پشت سرهم رخ داده‌باشند ماجرای داستانی نمی‌سازد. ماجرای خوب، حول یک دگرگونی، نقطه عطف، یا تصمیم مهم می‌چرخد که یک بزنگاه داستانی می‌سازد. پرسشی هستی‌برانداز که تلاش برای یافتن پاسخ آن، داستان را پیش می‌برد. هر جزئی از داستان باید در خدمت این روند باشد.
هر ماجرایی سه بخش دارد: آغاز، میانه و پایان. ارسطو معتقد بود که اگر داستان شما یک «کل» باشد، خواننده نباید سردرگم بماند که پیش از داستان شما چه اتفاقی افتاده و بعدش چه خواهد شد.
آغاز داستانتان باید خواننده را به درون جهان داستان ببرد، شخصیت را معرفی و مشخص کند مانعی که سر راه او هست چه کسی یا چه چیزی است و همه اینها را آن‌قدر خوب و جذاب انجام دهد که خواننده را متقاعد کند گوشی همراهش را کنار بگذارد و برای دقایقی داستان شما را بخواند.
در میانه داستان باید موقعیت شخصیت تا جای ممکن دشوارتر شود؛ یعنی تا جایی که هر لحظه بختش برای فائق آمدن بر موانع کمتر به نظر بیاید. اینجا موانع فرعی و چالش‌ها و ماجراهای فرعی هم به کار می‌آیند اما باید همگی در خدمت خط اصلی داستان باشند.
شاید باورتان نشود اما پایان جایی است که روند ماجرای داستان به پایان می‌رسد! خوب است اگر از قبل برای خودتان مشخص کنید که سرانجام داستانتان چه خواهد شد تا در پیچ و خم میانه، مسیر داستان از دست و دیدرستان خارج نشود.
شاید سرانجام داستان را از اول ندانید اما دست‌کم نقطه اوج کشمکش داستان باید از اول برایتان مشخص باشد تا بتوانید همه‌چیز داستان را به سمت آن نقطه اوج ترسیم کنید.
چنین بردار راهنمایی کمک‌تان می‌کند در میانه، بر داستان اصلی متمرکز بمانید.
در این‌باره بیشتر خواهیم گفت.


عطف / ماجرا فقط این نبود
کتاب «ماجرا فقط این نبود» هفتمین کتاب از مجموعه کتاب‌های جستار روایی نشر اطراف است و از شش جستار درباره زندگی در کنار هنر و ادبیات تشکیل شده‌است. معین فرخی و احسان لطفی به‌عنوان مترجم، در این کتاب سراغ زیدی اسمیت رفته‌اند که در کارنامه هنری‌اش رمان‌ها و جستارها و داستان‌کوتاه‌های درخشانی به چشم می‌خورد.
او در جستارهایش نه در مقام نویسنده‌ای جاافتاده، که در مقام نویسنده مشتاق یادگیری، یک مادر درگیر ادبیات و یک دورگه بریتانیایی- جاماییکایی از طبقه متوسط، بلندبلند فکر می‌کند تا تأملاتش به گفت‌وگویی بینجامند و راه‌های تازه‌تری برایش باز کنند. اسمیت به آزادی تفکر و لزوم در خود نماندن معتقد است و این‌که بی‌ثباتی در نظر نشانه باورداشتن است؛ باور به این‌که شاید ماجرا فقط این نباشد  که شاید حقیقت در سویه دیگری از زندگی باشد.
اسمیت که متولد انگلستان است از سال ۲۰۱۰ تاکنون در دانشگاه نیویورک نگارش خلاق تدریس می‌کند. متن‌های کتاب حاضر از دو مجموعه جستار موفق زیدی اسمیت برگزیده شده‌اند که در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۸ منتشر شده‌است. او به داشتن دقتی منحصربه‌فرد درباره مسائل شخصی و فرهنگی و مواضع به دور از تعصبش نسبت به نژاد، مذهب و هویت فرهنگی شهرت دارد که فارغ از موضوع جستارهایش، متن‌های او را فهمیدنی و دلنشین می‌کند. در بررسی رخدادهای معاصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همیشه ردپای پررنگی از تجربه شخصی‌اش به چشم می‌خورد. صمیمیت، صراحت و تیزبینی او، در کنار زبان ادبی پرداخت‌شده‌اش، جستارهای او را در اوج ژورنالیسم و جستارنویسی ادبی نشانده. زیدی اسمیت با زبردستی تمام سبکی در جستارنویسی ادبی خلق کرده که همزمان خوشایند و خردمندانه است.
به گفته منتقدان، جستارهای او در زمره متون ادبی پروپیمان، هوشمندانه و خوش‌نمکی هستند که هم برای نویسنده‌ها و هم برای خواننده‌ها موهبتی کم‌نظیر به‌شمارمی‌آیند.
آنچه اسمیت را از بسیاری از نویسندگان موفق متمایز می‌کند، بی‌پروایی و شجاعتش برای تغییر موضع و تغییر نظر است و در بسیاری از نوشته‌هایش روایتی از تجربه‌های شخصی‌اش را با مخاطب در میان می‌گذارد تا به خودش و دیگران یادآوری کند که هیچ‌وقت برای تغییر عقیده دیر نیست.
شاید فهرست جستارهای کتاب بهتر از هر چیزی بتواند از محتوای آن تصویری برایتان بیافریند: «خوشی | آیا خوشی لذت‌بخش است؟»، «آن احساس چموش | چطور رمان می‌نویسم»، «بازخوانی بارت و نابوکوف | خانه رمان از آن کیست، نویسنده یا خواننده؟»، «ده یادداشت درباره آخرهفته اسکار | بعدش کجا می‌روند؟»، «حمام | خانواده، واقعه‌ای خشونت‌بار» و «مرد مرده می‌خندد | استندآپ کمدی یا هنر رجزخوانی برای مرگ؟»
«ماجرا فقط این نبود»، نوشته زیدی اسمیت را نشر اطراف با ترجمه معین فرخی و احسان لطفی در ۱۳۶ صفحه منتشر کرده و چاپ پنجم آن را می‌توانید به قیمت ۲۱هزار تومان تهیه کنید.




عجایب /حکایت صید 3 نسناس
بدان که سخن متواتر است که نسناس در نواحی هست. چهره آدمی دارند و عقل ندارند. مسخ شده‌اند و در خرابه‌ها باشند. در هر اقلیمی بر شکل آن قوم باشند و سیاه و سپید باشند و صید کنند و عمرشان سه برابر عمر آدمی است و قومی هم هستند که ایشان را بگیرند و بخورند و در کتاب‌ها از ایشان حکایت‌ها می‌آورند.
گویند قومی به صید نسناس رفتند، سه‌کس را از نسناس‌ها دریافتند، یکی را بگرفتند و دو تای دیگر بگریختند و در میان درخت‌ها پنهان شدند.
وقتی آن یکی را می‌کشتند، مردی گفت: «فربه است و خونش سرخ است.»
آن یکی که پنهان شده‌بود گفت: «زیرا که گنجشکی خورده‌است.»
وی را نیز بگرفتند و می‌کشتند که قاتل گفت: «خاموشی نیکو است. اگر این بیچاره سخن نمی‌گفت کسی او را نمی‌توانست گرفتن.»
نسناس سوم از زیر درخت گفت: «من خاموشم!» او را نیز بگرفتند و بکشتند.
از «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات»
محمد بن محمود بن احمد طوسی، سده ششم، با ساده‌نویسی.


بریده / کسی که زن بارداری را هل داده توی آب
من یک‌بار از اقیانوس رد شدم و نمردم. چهار سال پیش، سوار قایق ماهیگیری کوچکی با 34 تا جلیقه نجات. ما 92 نفر بودیم که سوار شدیم و 41 نفرمان سالم رسید استرالیا. برای کسی‌که زن بارداری را آرام هل داده و انداخته توی آب، رد شدن دوباره از این اقیانوس ترسناک است. حتی اگر بی‌خیال روی صندلی قایق بزرگی نشسته‌باشد و دختر و زنش هم زل زده‌باشند به آب شفاف اقیانوس و ماهی‌های خوش‌رنگی که آن زیر بین مرجان‌ها می‌چرخند؛ قایقی که از شهر کوچکی راه افتاده سمت صخره‌های بزرگ مرجانی. جایی‌که جنگل است و صخره‌هایی که زیر آب تا کیلومترها
راه کشیده‌اند...
از داستان «دنیای آب»، مجموعه داستان «همین امشب برگردیم»
نوشته پیمان اسماعیلی