«جاده یخی» ماجراجویی یخ و سرد تازه نیسون!
مزد ترس!
داستانهایی مثل داستان اکشن دلهرهآور «جاده یخی» میتوانند خلقکننده هیجان و اضطراب بسیار زیادی روی پرده سینما باشند و بینندگان خود را تا پایان داستان و ماجرا، با ماجراجوییهای تماشایی و ترسناک خود همراه و درگیر کنند. این البته به شرطی است که یک داستان جذاب و بدیع در کار باشد و فیلمنامهنویس بتواند تا دقایق پایانی فیلم هیجان و تعلیق خود را در حد قابل قبول نگه داشته و حفظ کند. اما با تماشای جاده یخی متوجه این موضوع میشویم که فیلمنامهنویس تنها در دقایق ابتدایی داستان، راه درستی رفته و بیننده را درگیر خودش میکند و بعد از مدت زمان کوتاهی، در ورطه تکرار و کلیگوییهای کلیشهای و متداول میافتد. از این منظر، نمیتوان امتیازی به تازهترین فیلم لیام نیسون کاناداییتبار داد و به همین دلیل است که عموم منتقدان جاده یخی را کاری خستهکننده و کمارزش ارزیابی کردهاند.
پس سازندگان فیلم دست به دامان ماجراهایی فرعی میشوند تا داستانشان را نجات دهند اما این داستانکها نمیتوانند کمکی به کلیت ماجرا بکنند. در این رابطه، چند دهه قبل هنری ژرژ کلوزو اکشن دلهرهآور و جادهای «مزد ترس» را سال 1957 کارگردانی کرد که داستان حمل یکسری سوخت خطرناک نیتروگلیسیرین توسط چند کامیون بود و در طول این سفر جادهای خطرناک و مرگآفرین هر لحظه احتمال منفجر شدن این مواد سوختی خطرناک وجود داشت. این احتمال، باعث خلق تعلیقی خطرناک و هیجانانگیز شده و تماشاچی را وادار به پیگیری ماجراها تا پایان کار میکند. فیلمنامه جاده یخی که شباهت زیادی به این فیلم دارد بههیچوجه نتوانسته تعلیق بسیار خوب اکشن دلهرهآور کلوزو را تکرار کند.
بازگشت تکراری
لیام نیسون در یک نقش تکراری دیگر - که بعد از موفقیت بالای قسمت اول «ربوده شده»، در این نوع نقشها کلیشه شده - مایک، راننده کامیون بختبرگشتهای است که باید همراه دو کامیون دیگر، مواد اولیه آهنی سنگینی را به مقصدی دور برساند. انفجار در یک معدن زیرزمینی، باعث حبس کارگران معدن شده و اکسیژن آنها رو به اتمام است و با وسایلی که مایک و همراهانش حمل میکنند، میتوان جان معدنچیان گرفتار را نجات داد. اما کامیونها باید از جادهای یخی و شکننده عبور کنند و خطر غرقشدن آنها بسیار بالا و جدی است. بهزودی مشخص میشود نماینده شرکت بیمهای که همراه کامیونهاست، قرار است مانع موفقیت کار کامیونها شود و نگذارد آنها به مقصد برسند. مرگ برادر مایک، روح انتقام را در او زنده میکند و تمام تلاش مایک نابود کردن مامور بیمه و رساندن تجهیزات در زمان لازم به دست مسؤولان است.
به باور بسیاری از منتقدان، این طرح داستانی فقط میتواند جوابگوی فیلمی کوتاه و 20 دقیقهای باشد! منتقد راتن تومیتو هم اینچنین به استقبال فیلم میرود: «لیام نیسون همچنان تلاش دارد یک قهرمان اکشن باقی بماند و تمام کارها را روی پرده سینما، یکه و تنها انجام دهد اما متاسفانه، قهرمان بازیهای او در دل داستانی بهشدت کلیشهای و قابل حدس است و جواب نمیدهد. این روزها پرده سینما پر از داستانهایی شبیه جاده یخی است که هیچیک نتوانستهاند یک اکشن دلهرهآور قوی ارائه دهند.»
جاناتان هنسلیگ، کارگردان فیلم که 10 سال از کار فیلمسازی دور بود، تصور میکرد با جاده یخی بازگشت شکوهمندانهای خواهد داشت. احتمالا مدیران شبکه نتفلیکس هم مثل او امید زیادی به موفقیت فیلم داشتند که امتیاز پخش اینترنتی آن را 18 میلیون دلار خریداری کردند.