قطعکننده زنجیره شادکامی نباشیم
پدیده و احساسی به نام شادکامی وجود دارد که به علتهای مختلف به وجود میآید؛ پدیدهای که حق طبیعی همه افراد است که آن را در زندگی تجربه کنند. تجربه نشان داده رضایت فرد از کیفیت زندگیاش، بزرگترین شکل از شادکامی است؛ آنقدر که ممکن است در ماههای اخیر، مشکلاتی هم در زندگیاش داشتهباشد ولی احساس راضی بودن از خود و زندگیاش دارد. واقعیت این است که ما همه نیاز داریم این احساس شادکامی را در وجودمان داشتهباشیم اما موضوع این است که احساس شادکامی چطور به دست میآید؟ بدیهی است بخشی از این احساس، به شخصیت و سرشت افراد مربوط میشود. حتما در اطرافمان دیدهایم برخی افراد ذاتا روحیه بالایی دارند و برخی افراد انرژی کمی دارند و همیشه از همهچیز ناراضی هستند. بخشی دیگر از این احساس، به اتفاقاتی که در زندگی افراد رخ میدهد برمیگردد. اینکه آیا او زندگی آرامی را پشت سر میگذارد یا هر روز دچار یک تلاطم جدید میشود؟ در این میان، داشتن سرمایههای اجتماعی هم میتواند باعث شادکامی افراد شود. خانواده، دوستان، همکاران و... سرمایههایی هستند که میتوانند احساس شادی و شادکامی را در وجود آدمها پررنگ و البته در برخی مواقع کمرنگ کنند. برای همین است بسیار تاکید میشود دوستانتان را از بین کسانی انتخاب کنید که مثبتنگر هستند و از همنشینی با کسانی که همیشه ناامیدند و آیه یاس میخوانند، دوری کنید.
اما یکی از مسائلی که به این احساس رضایت و شادکامی کمک میکند، یاری رساندن به دیگران است. در واقع همانطور که ما نیاز داریم کسانی باشند که به ما کمک کنند و حال ما را خوب کنند، به همان اندازه هم نیاز داریم خودمان هم به دیگران کمک کنیم؛ چرا که احساس رضایت آنها باعث میشود حال ما هم خوب شود و آن احساس شادکامی که به دنبالش هستیم در وجودمان ریشه کند. اصلا برای همین است ما به بسیاری از افرادی که به دنبال حال خوب میگردند، فعالیت در موسسات خیریه و شرکت در گروههای داوطلبانه را پیشنهاد میکنیم. اقداماتی که به واسطه برداشتن باری از روی دوش یک نفر، باعث پررنگ شدن هدف زندگی، عمیقتر شدن احساس رضایت از زندگی و بالا رفتن اعتماد به نفس در وجود همه آدمها میشود.
به نظر میرسد، شرایط فعلی جامعه نیازمند چنین راهکارهایی است؛ اینکه بتوانیم با اقدامات به ظاهر ساده، کوچک و معمولی، حال یکدیگر را خوب کنیم و این زنجیره شادکامی را در تمام جامعه گسترش بدهیم. حتی با گذاشتن یک ماسک اضافه در کیفمان برای مثلا یکی از کودکان کار سرچهارراهها.
اما یکی از مسائلی که به این احساس رضایت و شادکامی کمک میکند، یاری رساندن به دیگران است. در واقع همانطور که ما نیاز داریم کسانی باشند که به ما کمک کنند و حال ما را خوب کنند، به همان اندازه هم نیاز داریم خودمان هم به دیگران کمک کنیم؛ چرا که احساس رضایت آنها باعث میشود حال ما هم خوب شود و آن احساس شادکامی که به دنبالش هستیم در وجودمان ریشه کند. اصلا برای همین است ما به بسیاری از افرادی که به دنبال حال خوب میگردند، فعالیت در موسسات خیریه و شرکت در گروههای داوطلبانه را پیشنهاد میکنیم. اقداماتی که به واسطه برداشتن باری از روی دوش یک نفر، باعث پررنگ شدن هدف زندگی، عمیقتر شدن احساس رضایت از زندگی و بالا رفتن اعتماد به نفس در وجود همه آدمها میشود.
به نظر میرسد، شرایط فعلی جامعه نیازمند چنین راهکارهایی است؛ اینکه بتوانیم با اقدامات به ظاهر ساده، کوچک و معمولی، حال یکدیگر را خوب کنیم و این زنجیره شادکامی را در تمام جامعه گسترش بدهیم. حتی با گذاشتن یک ماسک اضافه در کیفمان برای مثلا یکی از کودکان کار سرچهارراهها.