علی صفوی شاملو هم بهنوعی «عینصاد» بود
سرچشمه توزیع کتاب را از مشهد جاری ساخت. از دو تا کوچه بغل خودشان بگیرید تا دورترین و محرومترین روستاهای کشور. حتی قارههای دیگر. توزیع بینالمللی.
چشمه پرآب و و زلالی و خروشانی شد که رودهایش به نقطهنقطه کشور و جهان رسید. او به پای جریانسازی کتابرسان عرق ریخت و خوندلها خورد و زخمزبانها شنید. بعضی سیاستهایش ضربه میزند به صنعت کتاب اما متواضعانه با روحیه انتقادپذیریاش در جلسات علیه خودش حاضر میشد. الحق و الانصاف هم بعضی سیاستهای تخفیفیاش را تغییر داد. اما دست از ابتکارها و پشتکارهایش برنداشت و بازار کتاب را رقابتی کرد. کتابرسان را که به سرانجام خوبی رساند و روی غلتک انداخت به جوانان باایمان فعالی ایمان پیدا کرد و با اعتماد و اعتقاد همه اعتبارات و اختیارات مجموعه را تمام و کمال به آنها سپرد. ثمرهاش هم دید و میبیند تا قیام قیامت. بهصورت عملیاتی نیروسازی را به همه آموخت. نشان داد که تشکیلاتش محدود به شخص نیست که با رفتنش از هم بپاشد.بعد از این به صورت جدیتر و تخصصیتر با فراغ بال بازتر به سمت و راه استادش علی صفایی فرار کرد. تدریس و ترویج آثار و اندیشههای او را اولویت اولش قرار داد. معتقد بود عینصاد در امر تربیت رودست ندارد. در این امر تمام تلاشش این بود کتابهای استاد را هرطور شده به دست اهلش برساند. یکتنه کتابرسانی عینصاد را عَلَمش را برداشته بود. از این دیار به آن دیار. از آن مدرسه به آن مدرسه. او چشمههای جاری زیادی در ذهنش در جریان و غلیان بود که حیف و صدحیف زود از میانمان رفت و ما را از وجود گوارایش محروم کرد. او رفت ولی راهش ادامه دارد و تربیتیافتگانش صدقه جاریهای خواهند بود تا این پیام بهشتی را متبلور کنند که کار تشکیلاتی با تربیت و خودسازی و دیگرسازی عجین و ممزوج است. اگر چنین باشد همیشه ماندگار است و در حال زایش.
محسن ذوالفقاری - نویسنده
محسن ذوالفقاری - نویسنده
تیتر خبرها