اعتیاد به آدمکشی
ماجرای تبهکاریهای گانگستر مخوف به نام مهدی- الف که مدعی بود به «آدمکشی اعتیاد دارد!» از سالها قبل زمانی آغاز شد که او به جرم دستبرد مسلحانه به یک طلافروشی در شهرستان باخرز، دستگیر و روانه زندان شد.
این تبهکار خطرناک که به «پلنگ سیاه» معروف شدهبود، هشت سال بعد از زندان بیرون آمد اما این بار هم مسیر آدمکشی را در پیش گرفت و اولین جنایت خود را با همدستی یک جوان موتورسوار در تربتجام رقم زد و مردی 45 ساله را با کلاشینکف به رگبار بست. در حالی که همدست پلنگ سیاه با تلاش نیروهای انتظامی دستگیر شدهبود، او به شهرستان قوچان رفت و زندگی مخفیانهای را در یک کارگاه شن شویی شروع کرد. در همین روزها بود که مهدی- الف (تبهکار فراری) با جوانی به نام «شهاب» آشنا شد. شهاب که در مدت کوتاهی روحیات مخوف و غرور وحشتناک پلنگ سیاه را شناختهبود، با نشان دادن عکسی به او، ماجرای قتل مسلحانه برادرش را بازگو کرد و مدعی شد صاحب عکس قاتل برادر 34 سالهاش است که مرداد سال 96 در منطقه قاسمآباد مشهد و با شلیک گلوله به قتل رسیدهاست. او، پلنگ سیاه را برای انتقامی سخت از عاملان قتل برادرش تحریک کرد. به این ترتیب مهدی با همراهی شهاب و چند نفر دیگر از دوستان وی، عازم مشهد شدند و مسافرخانهای را در خیابان خرمشهر اجاره کردند. پلنگ سیاه، اسلحه کلاشینکف خود را دوباره درون ساک دستی گذاشت و صبح 12اردیبهشت97 در صندلی عقب یک دستگاه پراید نشست که رانندگی آن را «میلاد»(یکی از دوستان شهاب) به عهده داشت. دقایقی بعد آنها به طرف میدان تلویزیون مشهد حرکت کردند؛ چرا که طبق اطلاعاتی که یکی از اعضای باند در اختیار آنان گذاشتهبود، عاملان قتل برادر شهاب در همان اطراف حضور داشتند. گانگستر مخوف به آرامی کلاشینکف را از ساک دستی بیرون کشید و به سمت خودرو پژو405 رفت که در اطراف میدان، پارک بود. او لوله سلاح را روی شیشه جلو گذاشت و رگبار گلولهها را به سمت راننده و سرنشین جوان خودرو پژو شلیک کرد سپس بدون هیچ اضطرابی دوباره سوار پراید شد و میلاد هم پا روی پدال گاز گذاشت و به طرف بزرگراه آسیایی متواری شدند. 16روز بعد کارآگاهان موفق شدند با ردزنیهای اطلاعاتی، پلنگ سیاه را داخل سولهای متروکه در روستای نوری در منطقه خین عرب مشهد دستگیر کنند و این گونه همه عوامل این جنایت هولناک به دام افتادند. مهدی بعد از محاکمه به اعدام محکوم و حکم مجازاتش در زندان مشهد اجرا شد تا پرونده جنایتهای او با مرگش بسته شود.