نسخه Pdf

زلف پریشان یا جست‌وجوی معمای «من» در رمان

زلف پریشان یا جست‌وجوی معمای «من» در رمان

معصومه خسروشاهی

 سال‌ها قبل از این كه تیراژ دل‌خوش‌كنك و چاپ‌های صدم و هزارم كتاب‌ها دل مدیران فرهنگی را آرام كند كه خدا را هزار مرتبه شكر ادبیات انقلاب اسلامی هم مخاطب دارد و همه‌گیر است؛ شهید سیدمرتضی آوینی (مقصود نگارنده همان شهیدی است كه هر سال 21 فروردین ژانر جدیدی درباب واكاوی گذشته او اختراع می‌شود و نوشته‌هایش بازهم ناخوانده باقی می‌ماند.) در مقاله«رمان و انقلاب اسلامی2» به موضوع ادبیات داستانی و به خصوص رمان می‌پردازد. او قبل از وقوع بحران، آن را پیش‌بینی می‌كند. با وقوع انقلاب اسلامی مسیری در هنر آغاز می‌شود كه نیازمند استادی است كه او را از خطرات راه، آگاه سازد. به اذعان بیشتر اهل ادب، رمان انقلاب اسلامی، تاكنون نتوانسته به جایگاهی كه شایسته آن است، دست پیدا كند. سیدمرتضی آوینی در این مقاله اساسی‌ترین عناصری كه ادبیات نوین انقلاب اسلامی باید از آن بهره مند باشد را تعریف می‌كند. شاید بازخوانی این مقاله بتواند، پیرایه‌های بسته شده بر پیكره رمان امروز را بزداید و نگاه اصیلی به نویسندگان ارائه كند.
مقاله با یك پرسش آغاز می‌شود. آیا رمان فضایی برای انكشاف معمای «من» است؟ و درحقیقت آیا این بستر جایی برای برملا ساختن راز هستی است؟ این ادعای بزرگی است كه بسیاری از نویسندگان بزرگ زیر بار آن نرفته‌اند. نمی‌توان نادیده انگاشت كه نویسنده یك رمان، تمام تلاشش را صرف كشف و جست‌وجوی خود می‌كند، اما نكته این است كه تا چه اندازه می‌تواند موفق از این معركه خارج شود.
به محض صحبت درباره پرسش، از نكته بزرگی غافل می‌شویم. آیا اساسا نویسنده‌ای كه پرسشی نداشته باشد، می‌تواند رمان بنویسد؟ فارغ از آن كه این پرسش چیست و چگونه مطرح می‌شود. كسی كه بدون تمنای جست‌وجویی راه خود در یك داستان را آغاز می‌كند به كجا خواهد رسید؟ آیا او می‌تواند دست مخاطب را بگیرد و از جوشش توفانی درونش برای او حكایت كند؟ در این صورت واضح است كه خیر. 
امر دومی كه در جریان پرسش با او روبه‌رو می‌شویم، موضوع آن است؟ زمانی كه رمان‌نویس نمی‌داند در چه موقعیتی قرار دارد و در جست‌وجوی چیست، چگونه می‌تواند «وضع» را روایت كند؟ اینجاست كه مواجهه با پرسش هستی اولین قدم برای رهایی نویسنده از دام توهم است: نویسنده می‌پرسد، قبل از آمدن به این دنیا كجا بوده است؟
سیدمرتضی آوینی به درون معركه می‌رود، خواننده را به تفكر درباره «كافكا3»، «مسخ» و «قصر» و «محاكمه» فرامی‌خواند. او همچنین یاد می‌دهد كه چگونه می‌توان رمان خواند و جهان نویسنده را كشف كرد. مهم‌ترین موضوع درك وسعت منظور رمان‌نویس است. شهید آوینی همچنین نویسنده را دعوت به اندیشه می‌كند. برای مثال، شهید آوینی معتقد است در آثار كافكا با این پرسش روبه‌رو هستیم كه وقتی عوامل بیرونی این جهان، آن‌قدر قدرتمند هستند كه دیگر آزادی و اختیار انسان معنا ندارد، چه راهی پیش پای بشر است؟ نشان دادن وضعیت جهنمی بشر در نظم مدرن، تنها در رمان قابلیت حكایت دارد و نه از عهده فلسفه برمی‌آید و نه از هیچ هنر دیگری.
در این میان هنوز هم گرایش‌هایی وجود دارند كه شاید نه حوصله خواندن رمان دارند و نه حوصله نوشتن اما از قرار روزگار، گذرشان به این محل افتاده و بیشتر از توجه به دنیای نویسنده و حرفی كه او تلاش دارد از اعماق بی‌قرار خود بیرون بكشد، بیشتر به تصویر روی جلد و معماهای پیچیده‌ای كه خود طرح كرده‌اند، توجه می‌كنند.
در این 40 سالی كه از انقلاب اسلامی گذشته، پرسش‌های زیادی درباره نویسنده و ادبیات تراز انقلاب اسلامی مطرح شده است. عده‌ای آن را دست‌نیافتنی دانسته چون معتقدند رمان، جانمایه‌ای غربی دارد و ما می‌بایست، گونه ادبی جدیدی برای خود دست و پا كنیم. با اندكی تأمل درمی‌یابیم كه تمام این بحث‌ها و درگیری‌های نظری بی‌نتیجه، راهی پیش پای ادبیات ما نگشوده كه هیچ، موجب سرگردانی جوانان تازه‌وارد هم شده است. شاید زمان این است كه بار دیگر، با دقت به مقوله ادبیات داستانی به خصوص رمان نظر كنیم و این موضوع بسیار مهم كه همیشه سعی به فراموشی سپردنش داشته‌ایم را بار دیگر به خود یادآور شویم. در همین رابطه در این مقاله می‌خوانیم:
«كافكا چگونه كافكا شده است؟ مسلما او نخست با جهان پیرامون خویش یكی شده و بعد، از آن فراتر رفته است. دیگر آن كه برای كافكا «نوشتن» چیزی هم‌شأن «نفس كشیدن» است و به عبارت بهتر، چیزی هم‌شأن «زیستن»... آقای كاف در«قصر» و «محاكمه» چه كسی جز خود اوست؟...مگر نه آن كه دنیای تمثیلی و ساده شده همین جهانی است كه با تمركز تدریجی قدرت و ایجاد یك نظم جهنمی صنعتی و دیوان‌سالارانه ما را احاطه كرده است؟»
در این نگاه، نویسنده برآمده از متن دنیایی است كه قرار است از آن حكایت كند. قلم او از چیز موهومی كه برایش غریبه است و هیچ دركی نسبت به آن ندارد، نمی‌نویسد. شاید یكی از مهم‌ترین معضلات ادبیات داستانی ایران و ادبیات انقلاب اسلامی، بیگانگی نویسنده با موضوعی است كه آن را حكایت می‌كند. او نه سوژه‌اش را می‌شناسد و نه دغدغه شناخت آن را دارد. همان‌طور كه اشاره شد، در این میان هم، 
هر از چند گاهی سروكله عده‌ای داستان‌ستیز پیدا می‌شود و بی‌مخاطب بودن داستان را به گردن بومی نبودن ریشه آن می‌اندازند و تصمیم می‌گیرند راه تازه‌ای آغاز كنند. آغاز راهی نو، ایرادی ندارد. اما تخریب بنایی كه می‌تواند ركن مهم ادبیات انقلاب اسلامی باشد، مساله‌ای قابل چشم پوشی نیست. 
 از میلان كوندرا4 می‌گوید كه رمان دستاورد اروپاست و انسان جدید در این دستگاه، مجبور به رعایت نظمی موریانه‌وار شده است. این زندگی مدرن، همه را به هم شبیه كرده است و موضوعات داستان‌ها و مقالات همه مشترك هستند. در ادامه سیدمرتضی آوینی نتیجه می‌گیرد، از آنجا كه رمان، روایتی از چگونه بودن انسان است، پس چاره تحول رمان در تحول «من» است.
فراگیری رسانه‌های همگانی و تلاش آنها برای یك شكل كردن فرهنگ‌ها و ایجاد بحران در زبان دغدغه شهید آوینی است و او به عنوان مثال كلمه‌ای مثل «ایثار» را بیان می‌كند كه پس از جنگ در رسانه‌های عمومی كم‌كم از معنا تهی شد و جز پوسته‌ای از آن باقی نماند. از آنجا كه رمان بر پایه زبان بنا می‌شود، بحران زبان به ادبیات هم سرایت می‌كند.
چشم‌اندازی كه شهیدآوینی برای آینده ادبیات انقلاب اسلامی ترسیم می‌كند، منوط به تحول معنوی به معنای «كیفیت حضور انسان در عالم» است. او به شدت با تصور این كه رمان معاصر، مانند آب در پیاله است و شبیه ظرفش می‌شود و بنابراین به راحتی یك رمان محتوای تفكر معنوی را می‌پذیرد، مخالف است. چرا كه «رمان‌نویس چیزی جز تجربیات حیاتی خویش كه چگونگی حضور او در عالم را تعین می‌بخشند نمی‌نویسد؛ نمی‌تواند بنویسد.»
جالب اینجاست كه در پایان سیدمرتضی آوینی متذكر می‌شود این مساله تنها به رمان اختصاص ندارد و در سایر هنرها هم صدق می‌كند اما دریغ كه با گذشت 28 سال از نگارش این مقاله، هنوز درگیر پیاله‌ایم. شهید آوینی تلاش دارد با یك مثال هنرمندان جبهه انقلاب متوجه شوند راه سختی را پیش رو دارند. او هنرمندان را به مثابه رسولان انقلاب می‌داند كه می‌بایست مبعوث شوند و طبیعتا این راه به آسانی پيموده نمی‌شود. دستیابی به جوهر  رمان وظیفه اصلی نویسنده است. نویسنده‌ای كه تحول معنوی انقلاب اسلامی را به جان آزموده است. 
 پا نوشت‌ها:
1ـ در این مقاله شهید آوینی از شعر «از خلاف آمد عادت بطلب كام كه من/ كسب جمعیت از آن زلف پریشان كردم» استفاده كرده است.
2ـ از مجموعه مقالات كتاب رستاخیز جان، نشر واحه، تهران،1390
3ـ Franz Kafka، فرانتس كافكا، نویسنده آلمانی زبان اهل چك، «قصر»، «محاكمه»، «مسخ» از آثار اوست.
4ـ ميلان كوندرا، رمان‌نویس، «بار هستی» از مهم‌ترین آثار اوست.