رسم عاشقی
میخواهم برایتان یک داستان عاشقانه بگویم تا فکر نکنید ما در نوجوانه از آن دست کسانی هستیم که میترسند از این حرفها پیش نوجوانان بزنند ولی شما را بهخدا انصاف داشته باشید، اصل حرف قصه را متوجه شوید و به زور هم که شده، پند و اندرز درون آن را هم درک کنید.
میگویند مردى به نام سهل بن مالک، براى دیدار نعمان که از بزرگان عرب بود، از وطن خود سفر کرد و دربین راه گذارش به چادرهاى قبیلهاى افتاد که رئیسشان فردی بود به نام «حارثه». سهل براى رفع خستگى سفر، سراغ چادر رئیس قبیله را گرفت و کنار آن چادر آمد ولى آن موقع رئیس قبیله نبود و فقط خواهرش در آن چادر بود. خواهر حارثه او را به درون چادر دعوت کرد و از مهمان تازهوارد - چنانچه رسم عرب بود- پذیرایى کرد و از چادر بیرون رفت. این دیدار اگرچه کوتاه بود، باعث شد جناب سهل به فکر ازدواج با او بیفتد. چون هم او را زنی پاکدامن و مهربان یافته بود و هم احتمالا از قیافهاش هم خوشش آمده بود. حالا جزئیات ماجرا مهم نیست ولی خب بالاخره علاقهای شکل گرفته بود. مشکل از جایی شروع شد که چون سهل هم پسر باحیایی بود، رویش نمیشد چیزی به زبان بیاورد. او چند روزى در آن چادر مهمان بود، در یکى از روزها که آن زن در خیمه نشسته بود، سهل بیرون رفت، پشت چادر نشست و اشعارى که از عشق درونى و محبت قلبیاش نسبت به آن آگاهى میداد، به صورت خطاب به چادر سرود و در آخر مصراعی با این محتوا که ای چادر حرفم را به تو زدم ولی کاش همسایهات (یعنی آن دختر) گوش کند، گفت!
درمیان اعراب یک ضربالمثل هست براساس همین قصه که میگوید: «ایاک اعنى و اسمعى یا جاره» که در فارسی شبیه آن را داریم که: «به در گفتم که دیوار بشنوه» خدا خیلی از حرفهایش را همینجوری به ما زده است. از امام صادق(ع)، نقل شده که خیلی ازحرفهای قرآن به روش همین ضربالمثل نازل شده است. مثلا جایی که خدا دارد به پیامبرش گله و شکایتی میکند، درواقع آن را دارد برای ما میگوید.
رسول خدا(ص) هم گاهی همینطور حرف میزدند. مثلا معروف است که زمانی ایشان در ماه رجب همراه با امیرالمومنین(ع) و سایر اصحابشان در مسجدالحرام معتکف شدند. مردی پیش ایشان آمد وگفت زنم گفته پیشش بمانم ونمیتوانم همراه شما دراعتکاف باشم. پیامبر(ص) به ایشان میگوید: «اینکه پیش زنت بمانی و هوای او را داشته باشی از اینکه با من و علی و در مسجدالحرام معتکف شوی، ارزشش بیشتر است.»
خب اگر حواست نباشد، برداشتت از این ماجرا این است که پیامبر(ص) دارند خطاب به مردها میگویند که نقش و جایگاه زن چقدر بالاست. ولی این حرف را درواقع ازهمین جنس ضربالمثلی که گفتیم، زدهاند. یعنی خطاب به زنهاست. که آهای زن! تو باید چه گوهری باشی که رسول خدا(ص) بگوید همراه تو بودن از اعتکاف با رسول خدا(ص) و امیرالمونین(ع)، آن هم در مسجدالحرام، باارزشتر است. حالا خوب است دخترها ازخودشان بپرسند که بهراستی کدام زن جز فاطمه(س) و زینب(س) و بانوان بزرگ دین را میشود مصداق این ماجرا بدانیم؟ چقدر به این زنان نزدیک و شبیهشان هستیم؟
حسین شکیبراد - سردبیر نوجوانهدرمیان اعراب یک ضربالمثل هست براساس همین قصه که میگوید: «ایاک اعنى و اسمعى یا جاره» که در فارسی شبیه آن را داریم که: «به در گفتم که دیوار بشنوه» خدا خیلی از حرفهایش را همینجوری به ما زده است. از امام صادق(ع)، نقل شده که خیلی ازحرفهای قرآن به روش همین ضربالمثل نازل شده است. مثلا جایی که خدا دارد به پیامبرش گله و شکایتی میکند، درواقع آن را دارد برای ما میگوید.
رسول خدا(ص) هم گاهی همینطور حرف میزدند. مثلا معروف است که زمانی ایشان در ماه رجب همراه با امیرالمومنین(ع) و سایر اصحابشان در مسجدالحرام معتکف شدند. مردی پیش ایشان آمد وگفت زنم گفته پیشش بمانم ونمیتوانم همراه شما دراعتکاف باشم. پیامبر(ص) به ایشان میگوید: «اینکه پیش زنت بمانی و هوای او را داشته باشی از اینکه با من و علی و در مسجدالحرام معتکف شوی، ارزشش بیشتر است.»
خب اگر حواست نباشد، برداشتت از این ماجرا این است که پیامبر(ص) دارند خطاب به مردها میگویند که نقش و جایگاه زن چقدر بالاست. ولی این حرف را درواقع ازهمین جنس ضربالمثلی که گفتیم، زدهاند. یعنی خطاب به زنهاست. که آهای زن! تو باید چه گوهری باشی که رسول خدا(ص) بگوید همراه تو بودن از اعتکاف با رسول خدا(ص) و امیرالمونین(ع)، آن هم در مسجدالحرام، باارزشتر است. حالا خوب است دخترها ازخودشان بپرسند که بهراستی کدام زن جز فاطمه(س) و زینب(س) و بانوان بزرگ دین را میشود مصداق این ماجرا بدانیم؟ چقدر به این زنان نزدیک و شبیهشان هستیم؟