تپش دلایل خودکشی دانشآموزان را بررسی میکند
روایتی تلخ از پدیده خودکشی
باذهن آشفتهایکه درآن هزارویکجور فکرمعلوم و نامعلوم وول میخورد، یک تصمیم آنی میگیرند وچند دقیقه فکر خودکشی را عملی میکنند. در ظاهرهمه چیز برای آنها تمام میشود اما بعد، دهها سؤال بیجواب به مغز اعضای خانوادهشان هجوم میآورد که چرا این اتفاق افتاد و چرا این تصمیم راگرفت؟
چرا...چرا... وهزار چرای دیگر که مثل خوره به جانشان میافتد و ذرهذره آبشان میکند. شرایط برای بعضی خانوادهها گاهی آنقدر سخت و طاقتفرسا میشود که ممکن است تا مدتها نه شب داشته باشند و نه روز. احساس گناه کنند و حتی شاید هرگز دیگر آرام نشوند. دوهفته پیش، دو خانواده تهرانی و کرمانشاهی سکانس به سکانس این لحظات دردناک را با خودکشی پسر و دختر دانشآموز نوجوانشان تجربه کردند. بهگفته پدر دانشآموز تهرانی وقتی پسر17سالهاش از مدرسه به خانه برگشت، بدون هیچ حرفی به اتاقش در طبقه چهارم رفت و سپس خودش را از بالکن به پایین پرتاب کرد و در دم جانش را از دست داد. با ورود پلیس به این حادثه، بازپرس امیرحسین علیمردان ازشعبه10دادسرای امور جنایی تهران همراه گروهی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را درخصوص مرگ این دانشآموز آغاز کردند. تقریبا همزمان با دانشآموز تهرانی، یک دانشآموز دختر نوجوان کرمانشاهی هم دست به خودکشی زد که از قرار معلوم این اتفاق در جریان برگزاری یک دوره آموزشی افتاده است. وقتی حرف وحدیثها درمورد خودکشی دختر نوجوان بالا گرفت، دفتر امور بانوان و خانواده استانداری کرمانشاه درواکنش اعلام کرد هدف از برگزاری دورههای آموزشی کارشناسی شده درحوزههای اجتماعی و فرهنگی، افزایش تابآوری، دوری از آسیبهای اجتماعی و حرکت به سمت یک زندگی سالم و با نشاط بود. مخاطبان هم «بانوان سرپرست خانواده» در شهرستان صحنه بودند وازآنها خواسته شده بود تا همراه با فرزندان خود در این دوره حضور پیدا کنند. 150مادر سرپرست خانواده با دخترانشان به این دوره آمدند. دفتر امور بانوان در ادامه این بیانیه مدعی شد: «طی یک حادثه غمانگیز، دختر نوجوانی که سالها در معرض چند آسیب اجتماعی و مشکل خانوادگی قرار داشت، تصمیم گرفت به زندگی خود پایان دهد. گویا درسالهایی که متولیان و بزرگترها باید ازاوسراغ میگرفتند ومانع ازرسیدن وی به این خطای بزرگ میشدند، از پیگیری و برگزاری چنین آموزشهایی غفلت شده بود.»
قبل از این دو نفر نیز دانشآموزان دیگری هم بنا به دلایل مختلفی دست به خودکشی زده بودند. سال99 بود که خبر خودکشی محمد موسویزاده، دانشآموز کلاس پنجم در بوشهر، جنجال بزرگی در کشور به راه انداخت. آن سال اوج جولان ویروس کرونا بود و دانشآموزان باید آنلاین درس میخواندند اما محمد خانواده فقیری داشت و پدرش نمیتوانست گوشی هوشمند برای او بخرد. مسئولان مدرسه محمد به او و دو همکلاسیاش گفته بودند گوشی هوشمند به آنها میدهند اما به وعدهشان عمل نکردند و محمد به زندگیاش پایان داد. خودکشی همزمان چهار دخترنوجوان بابلی، خودکشی یک پسر18ساله تهرانی بهدلیل سخت بودن سؤالات کنکور، خودکشی یک پسر12ساله با کلتکمری درتهران به دلیل خستگی اززندگی، خودکشی یک دختر15ساله رامهرمزی بهدلیل عدم امکان ادامه تحصیل و... موارددیگری از خودکشی نوجوانان دانشآموزی است که هرازگاهی خبرهای آنان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور منتشر میشود و هنوز هم این اخبار تلخ ادامه دارد.
آمارهای سیاه از خودکشی دانشآموزان
براساس پژوهش انجمن دفاع ازحقوق کودک، هیچ آماررسمی در مورد تعداد خودکشی کودکان وجود ندارد. به گزارش ایمنا، تنها آمار موجود در این زمینه، مربوط به ثبت احوال است که میگوید خودکشی پنجمین دلیل مرگ نوجوانان و جوانان است و 3.89درصد مرگها در این سن، به علت خودکشی اتفاق میافتد. براساس این پژوهش، 48درصد خودکشیهای رسانهایشده در این بازه زمانی 10ساله، مربوط به پسران و 52درصد هم مربوط به دختران است که نحوه خودکشی و آمار آن نیز قابلتوجه است. بر همین اساس، حلقآویز شدن 40درصد، پریدن از ارتفاع 38درصد، مصرف قرص 12درصد و 10درصد دیگر هم با روشهای نامشخص در این 10سال، دست به خودکشی زدهاند. همچنین 45درصد از خودکشیها در بازه سنی 9 تا 14سال و 55درصد دیگر هم مربوط به سن 15 تا 18سال بودهاست.دلایل این خودکشیها هم قابلتوجه است. فقر 8درصد، مشکلات آموزشی 26درصد، درگیری با خانواده 28درصد، روابط عاطفی 5درصد، تجاوز8درصد، تحت تاثیر فیلم و ویدئو 5درصد و در نهایت 20درصد ازخودکشیها نیز به خاطرازدواج اجباری بودهاست. شهرهای تهران، اصفهان و همدان بیشترین آمار خودکشی را داشتهاند.
نقش مهم آموزشوپرورش در ارتقای سلامت روان و اجتماعی دانشآموزان
سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با تپش معتقد است وزارت آموزشوپرورش نقشی اساسی در ارتقای سلامت روان و اجتماعی ایفا میکند و لازمه این امر نیز استقرار مددکاران اجتماعی در مدارس است. با او گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
چه عواملی باعث میشود تا دانشآموز دست به خودکشی بزند؟
عوامل مختلفی دخیل است. در بعد فردی، ناکامی، شکست دررابطه و دوستی با جنس موافق یا مخالف، ناتوانی در موفقیت در تحصیل، وجود برخی اختلالات، عدم مهارتهای فردی مانند کنترل اوضاع، انجام خطاهای احتمالی و بزرگ کردن آن خطا برای خود ــ البته در مواردی ممکن است خطا بزرگ هم باشد ــ مطرح نکردن خطا بهدلیل ترس ازآبروی خود، خانواده یا طرف مقابل، عدم تامین نیازها، تعرض و اختلالات روانی ازجمله عواملی است که میتواند درسوق دادن فرد به سمت خودکشی دخیل باشد. درحوزه خانواده، مواردی مانندطلاق واعتیاد درخانواده، حضور درخانوادهای که درآن خشونت به کرار رخ میدهد، خانوادههای پرتنش یا بیتفاوت، خانوادههاییکه مهارت لازم برای مواجهه با مشکلات کودکان یا مداخله در بحران را نداشته یا خودشان مهارت حل تعارض را ندارند و عدم تامین نیازهایکودک یا نوجوان توسط خانواده بهدلیل فقر ممکن است فرزند را به مسیر نادرست خودکشی هدایت کند. هرچه شدت و تاثیرگذاری این عوامل بیشتر باشد، احتمال اینکه فرد به سمت خودکشی و اقدام به فوت قدم بردارد، افزایش پیدا میکند. همچنین هرچه این عوامل قویتر باشد، احتمال انتخاب روشهای خشن برای خودکشی هم بیشتر میشود. دربحث جامعه باید به چند مسأله توجه کرد. محیط مدرسه، دوستان هم محلهای، پارک، محیط کار از جمله فضاهایی است که کودک از آن تا حدی تاثیر میگیرد. گاهی حتی یک برخورد نامناسب درمحیطی که کودک حضور دارد نیز ممکن است باعث تاثیرپذیری در او شود.
بخش دیگرشرایط اقتصادی جامعه است. اگرکودک ونوجوانی توان استفاده ازمنابع اجتماعی، دسترسی به خدمات تخصصی مشاوره، روانشناسی ومددکاریاجتماعی نداشتهباشد یا درزمان مناسب به این موارددسترسی پیدا نکند،احتمالانتخاب خودکشی دراوافزایش مییابد. مورددیگر بحث سرمایه اجتماعی است ودراین بین، اگر میزان آن در جامعهای ناچیز باشد، یکی از تبعات آن افزایش آسیبهای اجتماعی است. برخورداری ازحمایت اجتماعی مسأله دیگری است که کودکان به آن نیاز دارند، در صورتی که این حمایتها بهموقع وکافی دراختیارشان نباشد، ممکن است آنها را به سمت اقدام ناپسند خودکشی سوق دهد.
سهم نظام آموزشوپرورش در ارتقای سلامت دانشآموزان چقدر است؟
من همیشه گفتهام آموزشوپرورش بهترین بستر برای ارتقای سلامت روانی واجتماعی است و هیچ محیطی به این اندازه مؤثر نیست؛ به این علت که سه ضلع مثلث یعنی دانشآموز، اولیای خانه واولیای مدرسه در این محیط حضور دارند. دانشآموز با احتساب دوره پیشدبستانی حداقل 14سال ازعمرش را درمدرسه سپری میکند، یک معلم 30 سال در آموزشوپرورش است، دانشآموزان بیشترین ارتباط را با همسالان، همکلاسیها و هممحلهایهای خود دارند و به همین دلیل است که میگویم هیچ بستری به اندازه آموزشوپرورش برای ارتقای سلامت روانی واجتماعی دانشآموزان مؤثر نیست.مدرسه نسبت به سایر محیطهاییکه بچهها در آن حضور دارند، یک محیط مورد وثوق وقابل اطمینان است، اما مشکل، شناسایی افراد دارای ریسک بالاست که میتواند در مدرسه انجام شود. مدارس مشاور دارند که البته تعدادشان هم کافی نیست اما ما مددکار اجتماعی نمیبینیم، در حالیکه حضور یک مددکار اجتماعی در کنار کار تیم تخصصی روانشناسی بهراحتی منجر به شناسایی افرادی میشود که افکار مربوط به خودکشی در سر دارند. با استفاده ازاین روند، چنین افرادی شناسایی شده و پس از برقراری ارتباط با خانواده آنها میتوان شرایطشان راازنزدیک بررسی کرد. پس ازبررسیها و همچنین دسترسی به موقع دانشآموزان به منابع اجتماعی درون سازمانی، درون آموزشوپرورش یا خارج از آن، میتوان مانع از اقدامات ناگوار بعدی شد. به نظر من، آموزشوپرورش یکی از بهترین بسترهاست، به شرط اینکه مددکاران اجتماعی در آن مستقر شوند، اما متاسفانه در این خصوص هیچ دغدغهای در طول بیش از چهار دهه فعالیت نمیبینیم، در حالیکه استقرار مددکار اجتماعی و حضور مشاور میتواند به ارتقای سلامت اجتماعی، شناسایی به موقع بچهها، کمک به آنان و آموختن مهارتهای مداخلهای کمک کند. اینها فواید حضور مددکار اجتماعی درمدارس است اما هیچ اهتمام عملی برای استقرار مددکار اجتماعی در مدارس دیده نمیشود. حال اگر طرف زندانی شود، کلی هزینه میکنیم تاازاو درزندان نگهداری شود. به اعتقاد من، هرچه درحوزه آموزشوپرورش کارکنیم، به همان میزان از حجم مراجعان به کلانتریها، دادگستریها و زندانها کاسته خواهد شد؛ درک این موضوع کار سختی نیست اما نمیدانم چرا به این موضوع توجه نمیشود.
آیا میتوان گفت آموزشوپرورش دچار ناکارآمدی شدهاست؟
ظرفیتهای آموزشوپرورش به دلیل ویژگیهاییکه بهآن اشاره کردم، بسیار بیشترازآن چیزی است که دارد به آنعمل میکند. درحوزه ارتقای سلامت روان اجتماعی، این سیستم با وجود اینکه درگیر مشکل نیروی انسانی، ساختار و بودجه است اما دستکم در چند سال اخیر آموزشوپرورش ورود کرده و اقداماتی انجام داده که یکی از آنها راهاندازی «خط نماد ملی 1570» است(خط اورژانس یا خط فوریت دانشآموزی، سامانهای است که برای ارائه خدمات مشاورهای و روانشناختی به صورت رایگان برای دانشآموزان، والدین و البته فرهنگیان در نظر گرفته شدهاست. این خط هر روز بهجز روزهای تعطیل، از ساعت هشت صبح تا هشت شب، به مدت12ساعت، پاسخگوی تماسگیرندگان ازهراستان و شهرستان است.)علاوه بر این، برنامه نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان نیز دارد که در بحث آموزش مهارتهای زندگی کار میکند اما با توجه به ظرفیت موجود در آموزشوپرورش مانیازمند برنامههایی هستیم که فراگیری، جامعیت، کفایت، پایداری و در نهایت اثربخشی داشته باشد. به نظر من دراین حوزه، حاکمیت، سازمان برنامهوبودجه،سازمان اداری استخدامی،مجلس، دولت وتمام ظرفیتها باید پای کار بیایند تا کارآمدی آموزشوپرورش درحوزه اجتماعی بیش ازآن چیزی باشد که درحال حاضر شاهدش هستیم.
لیلا حسین زاده - تپش
قبل از این دو نفر نیز دانشآموزان دیگری هم بنا به دلایل مختلفی دست به خودکشی زده بودند. سال99 بود که خبر خودکشی محمد موسویزاده، دانشآموز کلاس پنجم در بوشهر، جنجال بزرگی در کشور به راه انداخت. آن سال اوج جولان ویروس کرونا بود و دانشآموزان باید آنلاین درس میخواندند اما محمد خانواده فقیری داشت و پدرش نمیتوانست گوشی هوشمند برای او بخرد. مسئولان مدرسه محمد به او و دو همکلاسیاش گفته بودند گوشی هوشمند به آنها میدهند اما به وعدهشان عمل نکردند و محمد به زندگیاش پایان داد. خودکشی همزمان چهار دخترنوجوان بابلی، خودکشی یک پسر18ساله تهرانی بهدلیل سخت بودن سؤالات کنکور، خودکشی یک پسر12ساله با کلتکمری درتهران به دلیل خستگی اززندگی، خودکشی یک دختر15ساله رامهرمزی بهدلیل عدم امکان ادامه تحصیل و... موارددیگری از خودکشی نوجوانان دانشآموزی است که هرازگاهی خبرهای آنان از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور منتشر میشود و هنوز هم این اخبار تلخ ادامه دارد.
آمارهای سیاه از خودکشی دانشآموزان
براساس پژوهش انجمن دفاع ازحقوق کودک، هیچ آماررسمی در مورد تعداد خودکشی کودکان وجود ندارد. به گزارش ایمنا، تنها آمار موجود در این زمینه، مربوط به ثبت احوال است که میگوید خودکشی پنجمین دلیل مرگ نوجوانان و جوانان است و 3.89درصد مرگها در این سن، به علت خودکشی اتفاق میافتد. براساس این پژوهش، 48درصد خودکشیهای رسانهایشده در این بازه زمانی 10ساله، مربوط به پسران و 52درصد هم مربوط به دختران است که نحوه خودکشی و آمار آن نیز قابلتوجه است. بر همین اساس، حلقآویز شدن 40درصد، پریدن از ارتفاع 38درصد، مصرف قرص 12درصد و 10درصد دیگر هم با روشهای نامشخص در این 10سال، دست به خودکشی زدهاند. همچنین 45درصد از خودکشیها در بازه سنی 9 تا 14سال و 55درصد دیگر هم مربوط به سن 15 تا 18سال بودهاست.دلایل این خودکشیها هم قابلتوجه است. فقر 8درصد، مشکلات آموزشی 26درصد، درگیری با خانواده 28درصد، روابط عاطفی 5درصد، تجاوز8درصد، تحت تاثیر فیلم و ویدئو 5درصد و در نهایت 20درصد ازخودکشیها نیز به خاطرازدواج اجباری بودهاست. شهرهای تهران، اصفهان و همدان بیشترین آمار خودکشی را داشتهاند.
نقش مهم آموزشوپرورش در ارتقای سلامت روان و اجتماعی دانشآموزان
سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با تپش معتقد است وزارت آموزشوپرورش نقشی اساسی در ارتقای سلامت روان و اجتماعی ایفا میکند و لازمه این امر نیز استقرار مددکاران اجتماعی در مدارس است. با او گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
چه عواملی باعث میشود تا دانشآموز دست به خودکشی بزند؟
عوامل مختلفی دخیل است. در بعد فردی، ناکامی، شکست دررابطه و دوستی با جنس موافق یا مخالف، ناتوانی در موفقیت در تحصیل، وجود برخی اختلالات، عدم مهارتهای فردی مانند کنترل اوضاع، انجام خطاهای احتمالی و بزرگ کردن آن خطا برای خود ــ البته در مواردی ممکن است خطا بزرگ هم باشد ــ مطرح نکردن خطا بهدلیل ترس ازآبروی خود، خانواده یا طرف مقابل، عدم تامین نیازها، تعرض و اختلالات روانی ازجمله عواملی است که میتواند درسوق دادن فرد به سمت خودکشی دخیل باشد. درحوزه خانواده، مواردی مانندطلاق واعتیاد درخانواده، حضور درخانوادهای که درآن خشونت به کرار رخ میدهد، خانوادههای پرتنش یا بیتفاوت، خانوادههاییکه مهارت لازم برای مواجهه با مشکلات کودکان یا مداخله در بحران را نداشته یا خودشان مهارت حل تعارض را ندارند و عدم تامین نیازهایکودک یا نوجوان توسط خانواده بهدلیل فقر ممکن است فرزند را به مسیر نادرست خودکشی هدایت کند. هرچه شدت و تاثیرگذاری این عوامل بیشتر باشد، احتمال اینکه فرد به سمت خودکشی و اقدام به فوت قدم بردارد، افزایش پیدا میکند. همچنین هرچه این عوامل قویتر باشد، احتمال انتخاب روشهای خشن برای خودکشی هم بیشتر میشود. دربحث جامعه باید به چند مسأله توجه کرد. محیط مدرسه، دوستان هم محلهای، پارک، محیط کار از جمله فضاهایی است که کودک از آن تا حدی تاثیر میگیرد. گاهی حتی یک برخورد نامناسب درمحیطی که کودک حضور دارد نیز ممکن است باعث تاثیرپذیری در او شود.
بخش دیگرشرایط اقتصادی جامعه است. اگرکودک ونوجوانی توان استفاده ازمنابع اجتماعی، دسترسی به خدمات تخصصی مشاوره، روانشناسی ومددکاریاجتماعی نداشتهباشد یا درزمان مناسب به این موارددسترسی پیدا نکند،احتمالانتخاب خودکشی دراوافزایش مییابد. مورددیگر بحث سرمایه اجتماعی است ودراین بین، اگر میزان آن در جامعهای ناچیز باشد، یکی از تبعات آن افزایش آسیبهای اجتماعی است. برخورداری ازحمایت اجتماعی مسأله دیگری است که کودکان به آن نیاز دارند، در صورتی که این حمایتها بهموقع وکافی دراختیارشان نباشد، ممکن است آنها را به سمت اقدام ناپسند خودکشی سوق دهد.
سهم نظام آموزشوپرورش در ارتقای سلامت دانشآموزان چقدر است؟
من همیشه گفتهام آموزشوپرورش بهترین بستر برای ارتقای سلامت روانی واجتماعی است و هیچ محیطی به این اندازه مؤثر نیست؛ به این علت که سه ضلع مثلث یعنی دانشآموز، اولیای خانه واولیای مدرسه در این محیط حضور دارند. دانشآموز با احتساب دوره پیشدبستانی حداقل 14سال ازعمرش را درمدرسه سپری میکند، یک معلم 30 سال در آموزشوپرورش است، دانشآموزان بیشترین ارتباط را با همسالان، همکلاسیها و هممحلهایهای خود دارند و به همین دلیل است که میگویم هیچ بستری به اندازه آموزشوپرورش برای ارتقای سلامت روانی واجتماعی دانشآموزان مؤثر نیست.مدرسه نسبت به سایر محیطهاییکه بچهها در آن حضور دارند، یک محیط مورد وثوق وقابل اطمینان است، اما مشکل، شناسایی افراد دارای ریسک بالاست که میتواند در مدرسه انجام شود. مدارس مشاور دارند که البته تعدادشان هم کافی نیست اما ما مددکار اجتماعی نمیبینیم، در حالیکه حضور یک مددکار اجتماعی در کنار کار تیم تخصصی روانشناسی بهراحتی منجر به شناسایی افرادی میشود که افکار مربوط به خودکشی در سر دارند. با استفاده ازاین روند، چنین افرادی شناسایی شده و پس از برقراری ارتباط با خانواده آنها میتوان شرایطشان راازنزدیک بررسی کرد. پس ازبررسیها و همچنین دسترسی به موقع دانشآموزان به منابع اجتماعی درون سازمانی، درون آموزشوپرورش یا خارج از آن، میتوان مانع از اقدامات ناگوار بعدی شد. به نظر من، آموزشوپرورش یکی از بهترین بسترهاست، به شرط اینکه مددکاران اجتماعی در آن مستقر شوند، اما متاسفانه در این خصوص هیچ دغدغهای در طول بیش از چهار دهه فعالیت نمیبینیم، در حالیکه استقرار مددکار اجتماعی و حضور مشاور میتواند به ارتقای سلامت اجتماعی، شناسایی به موقع بچهها، کمک به آنان و آموختن مهارتهای مداخلهای کمک کند. اینها فواید حضور مددکار اجتماعی درمدارس است اما هیچ اهتمام عملی برای استقرار مددکار اجتماعی در مدارس دیده نمیشود. حال اگر طرف زندانی شود، کلی هزینه میکنیم تاازاو درزندان نگهداری شود. به اعتقاد من، هرچه درحوزه آموزشوپرورش کارکنیم، به همان میزان از حجم مراجعان به کلانتریها، دادگستریها و زندانها کاسته خواهد شد؛ درک این موضوع کار سختی نیست اما نمیدانم چرا به این موضوع توجه نمیشود.
آیا میتوان گفت آموزشوپرورش دچار ناکارآمدی شدهاست؟
ظرفیتهای آموزشوپرورش به دلیل ویژگیهاییکه بهآن اشاره کردم، بسیار بیشترازآن چیزی است که دارد به آنعمل میکند. درحوزه ارتقای سلامت روان اجتماعی، این سیستم با وجود اینکه درگیر مشکل نیروی انسانی، ساختار و بودجه است اما دستکم در چند سال اخیر آموزشوپرورش ورود کرده و اقداماتی انجام داده که یکی از آنها راهاندازی «خط نماد ملی 1570» است(خط اورژانس یا خط فوریت دانشآموزی، سامانهای است که برای ارائه خدمات مشاورهای و روانشناختی به صورت رایگان برای دانشآموزان، والدین و البته فرهنگیان در نظر گرفته شدهاست. این خط هر روز بهجز روزهای تعطیل، از ساعت هشت صبح تا هشت شب، به مدت12ساعت، پاسخگوی تماسگیرندگان ازهراستان و شهرستان است.)علاوه بر این، برنامه نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان نیز دارد که در بحث آموزش مهارتهای زندگی کار میکند اما با توجه به ظرفیت موجود در آموزشوپرورش مانیازمند برنامههایی هستیم که فراگیری، جامعیت، کفایت، پایداری و در نهایت اثربخشی داشته باشد. به نظر من دراین حوزه، حاکمیت، سازمان برنامهوبودجه،سازمان اداری استخدامی،مجلس، دولت وتمام ظرفیتها باید پای کار بیایند تا کارآمدی آموزشوپرورش درحوزه اجتماعی بیش ازآن چیزی باشد که درحال حاضر شاهدش هستیم.
لیلا حسین زاده - تپش