نسخه Pdf

ستایش اقتدار مادرانه

ستایش اقتدار مادرانه

آذر ۱۳۸۹یعنی روزهای نخست پخش «ستایش»، شاید کمتر کسی از میان مخاطبان تلویزیون گمان می‌کرد سریالی تلویزیونی تنها با یک قسمت در هفته بتواند در دل بینندگان بنشیند؛ آن هم سریالی که به‌ظاهر هیچ‌یک از المان‌های جذابیت نظیر بازیگران چهره و قصه جدید را نداشت. ستایش اما به‌مرور در ذهن و قلب مخاطبان جا باز کرد تا جایی که حتی بازیگران اصلی‌اش تا امروز میان مردم با نام شخصیت‌های‌شان دراین سریال شناخته می‌شوند.

سعید مطلبی، نویسنده این سریال یار دیرین و زوج سینمایی مرحوم ایرج قادری است و ستایش نیز قرار بود همکاری دیگری در کارنامه این دو ثبت کند اما در نهایت کارگردانی کار به سعید سلطانی، سازنده پس ازباران رسید و در ادامه تغییراتی نیز در گزینه‌های احتمالی و مطرح برای بازیگری رخ داد و نهایتا نقش ستایش به نرگس محمدی سپرده شد؛ بازیگری که با ایفای این نقش به عرصه بازیگری معرفی و تا امروز ماندگار شد و هنوز که هنوز است میان مردم ستایش خوانده می‌شود. داریوش ارجمند نیز که سال‌ها زیر سایه نقش مالک اشتر قرار گرفته بود، بعد از بازی در نقش حشمت فردوس در این مجموعه، نام جدیدی به خود گرفت و بعد از آن تکیه‌کلام‌ها و برخی رفتارهای خاصش در قالب این شخصیت، میان مردم کوچه و بازار باب شد. پیوندی را که ستایش توانست در متن با عامه مردم برقرار کند، مدیون سعید مطلبی است که به واسطه علاقه‌اش به سینمای فارسی وسال‌ها قصه‌نوشتن برای پرده سینما، آشنایی دیرینه‌ای با زبان مردم کوچه و بازار دارد و مرام آدم‌های لوتی‌صفتی چون فردوس را می‌شناسد. حشمت فردوس دیکتاتور کوچکی است که سخت بر قوانین خود در محیط خانه و خانواده پافشاری می‌کند؛ از آن جنس آدم‌هایی که شاید امروز کمتر نمونه‌اش را ببینیم. رفتارهای پدرسالارانه فردوس، پافشاری‌هایش برقواعد خودساخته‌اش ازسنت وسرناسازگاری‌اش با جوانان مستقل باعث می‌شود بسیاری این شخصیت را پدرسالار دیگری بدانند که درنهایت در فصل دوم سریال، به پاییز خود نزدیک می‌شود و شکست را می‌پذیرد؛ فصلی که از نظر فیلمنامه چند سروگردن پایین‌تر از مجموعه‌ای بود که در سری اول در اوج تمام شد. شخصیت ستایش مقابل حشمت، زنی است که در انتخاب همسر و مسیر زندگی‌اش همواره به خود متکی بوده و برای همین در ادامه نیز زیر بار سایه سنگین حشمت فردوس نمی‌رود و در تقابل با او قرار می‌گیرد. هرچند این تقابل به‌مرور در فصل‌های بعدی حال‌وهوای دیگری می‌یابد. به هر روی ستایش روایت قصه‌ای است که بارها آن را شنیده‌ایم اما آنچه مخاطب را تا قسمت آخر، تماشاگر و پیگیر سرنوشت ستایش نگه می‌دارد، پرداخت خوب و گره‌افکنی‌های پیاپی در فیلمنامه است که در پایان به یک تعقیب وگریز تمام‌عیار میان عروس و پدرشوهر بدل می‌شود وبیننده رابرای دنبال‌کردن مجموعه ترغیب می‌کند وحتی یک لحظه او را به حال خود رها نمی‌کند.همچنین دیالوگ‌های پرطمطراق و پرضرب‌المثل فردوس برای مخاطبی که این روزها خارج از فضای داستان و فیلم کمتر این سخنان آهنگین را می‌شنود، حکم شعر را دارند و به جذابیت بیشتر سریال کمک می‌کنند. یکی دیگر ازتدابیری که نویسنده برای برقراری احساس قرابت میان شخصیت‌های نمایشی‌اش و مخاطب اندیشیده، همراه‌کردن بیننده از پیشینه و روز نخست تصمیمات کاراکترها تا روزهای رویارویی باعواقب و سرنوشت انتخاب‌های آنان در زندگی است. نویسنده از این طریق درپی آن است که رابطه میان بیننده و شخصیت‌های سریال را عمیق‌تر و منطق بسیاری از رخدادها را برای او آشکار و باورپذیر کند.

نوشین مجلسی - سردبیر قاب کوچک