کسب پنجمین مدال ساره جوانمردی در رقابتهای پارالمپیک
بانوی طلایی ایران
همین هفت - هشت ماه قبل به سرش زده بود از دنیای تیراندازی خداحافظی کند.
مادر شده بود و سختیهای مادرانه مهمترین دلیل ساره برای غلاف کردن اسلحهاش بود. همان موقع گفته بود:«به آرزوهای ورزشیام از چندین و چند طلای پاراآسیایی تا قهرمانی جهان و پارالمپیک رسیدهام. پرچم کشورم را بالا بردهام و با شنیدن سرود ایران قلبم سرشار از عشق شده.دیگر نمیخواهم ادامه بدهم.» اما دعوت به بازیهای آسیایی هانگژو معادلات را بههم ریخت. بازتاب آن مسابقات و خاطراتی که برای ساره به یادگار ماند جرقه را در دلش زد. این که برود و یک طلای دیگر این بار در پاریس شکار کند. دارنده 4 مدال طلای پارالمپیک، 8 مدال طلای جهانی و کلی مدال آسیایی و ... فقط یک درخواست داشت؛ اینکه حمایت شان کنند؛ مثل همه رشتهها و مثلا همه ورزشکاران.
او تصمیمش را گرفت. میدانست بالاخره راه او و آوش (پسرش) باید یک روزی از مسیر قهرمانی جدا شود. او دلش میخواست اولین و آخرین پارالمپیک را همراه فرزندش در پاریس تجربه کند و بعد بگوید:«خداحافظ دنیای قهرمانی.» و چه خوب، چون اگر قرار است به رفتن، این تصمیم جدی برای او با مدال طلا همراه باشد.
ساره در پاریس بار دیگر قدرتش را به رخ رقبا کشید و هنوز هم انگیزه سالهای قبلش را دارد و چنان تیر میزند که انگار نباید حتی یکی از آنها خطا برود. تیر زد و تیر زد و تیر زد تا مثل همیشه تا مثل المپیکهای قبلی طلا را فقط از آن خودش کند. او شلیک میکرد تا به عنوان مادری از ایران زمین وقتی مدال طلایش را بر گردن میآویخت اشک بریزد. کسی نمیداند در دل ساره چه میگذرد اما آنچه که مشخص است او حالا پرافتخارترین بانوی پارالمپیک ایران است با کلی مدال رنگارنگ.
ساره نخستین کاری که پس از کسب مدال کرد قرآن را بوسید، وردی زیر لب خواند و روی پرچم ایران سجده شکر کرد. او بغضی داشت به وسعت ایران که حتی روی سکوی قهرمانی هم مشهود بود؛ آنجا که سرود ملی را در قلب اروپا نواختند و آنجا که پرچم سه رنگ ایران، بالاتر از همه پرچمها به اهتزاز در آمد. آنجا که ساره بوسهای روی مدال خوشرنگش زد و وقتی برای ثانیهای چشمانش را بست، خیلیها حس کردند که بوسه او به خاک ایران است. چهارمین مدال طلای پارالمپیک همراه آن تک مدال برنز مبارکت باشد ملکه طلا!
مرتضی رضایی - گروه ورزش
او تصمیمش را گرفت. میدانست بالاخره راه او و آوش (پسرش) باید یک روزی از مسیر قهرمانی جدا شود. او دلش میخواست اولین و آخرین پارالمپیک را همراه فرزندش در پاریس تجربه کند و بعد بگوید:«خداحافظ دنیای قهرمانی.» و چه خوب، چون اگر قرار است به رفتن، این تصمیم جدی برای او با مدال طلا همراه باشد.
ساره در پاریس بار دیگر قدرتش را به رخ رقبا کشید و هنوز هم انگیزه سالهای قبلش را دارد و چنان تیر میزند که انگار نباید حتی یکی از آنها خطا برود. تیر زد و تیر زد و تیر زد تا مثل همیشه تا مثل المپیکهای قبلی طلا را فقط از آن خودش کند. او شلیک میکرد تا به عنوان مادری از ایران زمین وقتی مدال طلایش را بر گردن میآویخت اشک بریزد. کسی نمیداند در دل ساره چه میگذرد اما آنچه که مشخص است او حالا پرافتخارترین بانوی پارالمپیک ایران است با کلی مدال رنگارنگ.
ساره نخستین کاری که پس از کسب مدال کرد قرآن را بوسید، وردی زیر لب خواند و روی پرچم ایران سجده شکر کرد. او بغضی داشت به وسعت ایران که حتی روی سکوی قهرمانی هم مشهود بود؛ آنجا که سرود ملی را در قلب اروپا نواختند و آنجا که پرچم سه رنگ ایران، بالاتر از همه پرچمها به اهتزاز در آمد. آنجا که ساره بوسهای روی مدال خوشرنگش زد و وقتی برای ثانیهای چشمانش را بست، خیلیها حس کردند که بوسه او به خاک ایران است. چهارمین مدال طلای پارالمپیک همراه آن تک مدال برنز مبارکت باشد ملکه طلا!
مرتضی رضایی - گروه ورزش