خاطرات مدرسه در «خیلی دور، خیلی نزدیک»

خاطرات مدرسه در «خیلی دور، خیلی نزدیک»

خاطره‌بازی مخاطبان با روزهای مدرسه به تلویزیون هم گره خورده و بسیاری از برنامه‌ها با همین حال‌وهوا بازپخش می‌شود.

درست مثل «مدرسه موش‌ها» که بسیاری از مخاطبان را یاد روزهای مدرسه می‌اندازد. حالا قرار است برنامه «خیلی دور، خیلی نزدیک» با حال‌وهوای بازگشایی مدارس میزبان مخاطبان شبکه دو باشد. این برنامه که با محوریت مرور تولیدات مختلف سیما در سال‌های قبل تولید شده در جدیدترین قسمت خود با حال‌وهوای بازگشایی مدارس همراه با آیتم‌هایی جذاب که یادآور خاطراتی شیرین برای مخاطبان است، روانه آنتن شبکه دو می‌شود. برنامه خیلی دور، خیلی نزدیک کاری از تأمین برنامه شبکه دو سیما به تهیه‌کنندگی حمیدرضا فتح‌آبادی است که امشب هم حوالی ساعت 22:20 از شبکه دوی سیما پخش می‌شود. برنامه خیلی دور خیلی نزدیک پیش از این هم خاطرات بسیاری از دهه‌های گذشته را برای مخاطبان مرور کرده بود. 

«روز خون» به آنتن می‌آید
مدیرکل صداوسیمای مرکز فارس گفت: مجموعه هفت‌قسمتی «روز خون» از تولیدات این مرکز با موضوع حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ(ع)، آبان‌ماه ۱۴۰۳ از یکی از شبکه‌های سراسری سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود.امیر رئوف اعلام کرد: پیش‌تولید مجموعه روز خون با موضوع حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ(ع) به پایان رسیده و اکنون در مرحله تولید قرار دارد. وی گفت: هرچند با شهادت هموطنان در حرم امن اهل‌بیت(ع) تلخی این اتفاق در کام‌مان ماند اما این حادثه با حضور گسترده مردم در مراسم تشییع شهدا، تبدیل به حماسه شد و از سویی چهره واقعی استکبار را نمایان کرد که ادعا می‌کند حقوق‌بشر را سرلوحه کار خود قرار داده اما در این مکان مقدس، حتی به کودکان نیز رحم نکرد.مدیرکل صداوسیمای فارس افزود: رهبر معظم انقلاب فرمودند نگذارید حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ(ع) به فراموشی سپرده شود و این حادثه را همانند واقعه کربلا زنده نگه دارید؛ اقدام گروه نمایش صداوسیمای فارس در جهت لبیک به همین خواسته است.

پسرقهرمان و اسب بالدار
مریم فلاح:
ایزدان به اهالی روستایی که مورد تهدید مهاجمان دریایی بودند، سیستم دفاعی ویژه‌ای بخشیدند، به این شکل که وقتی دشمن حمله می‌کرد آنها با گرزی جادویی به صخره‌ای بزرگ ضربه زده و از این ضربه، صدایی طنین‌انداز می‌شد که از قدرت مهاجمان می‌کاست. از قضا شبی دشمن به نگهبان گرز حمله کرده و دسته گرز را شکستند تا ویژگی‌اش را از دست بدهد. پس از آن ریش‌سفید روستا اعلام کرد گرزهای جادویی در قلعه کوهی صعب‌العبور نگهداری می‌شود و پیر فرزانه‌ای که ساکن آن منطقه است، اسبی بالدار با سم‌های آتشین آماده کرده و در طلب کسی است که بتواند برای رفتن به قلعه از آن سواری گیرد. پسر ارشد نگهبان، این ماموریت خطیر را به عهده گرفت، اما وقتی به نزد پیر رسید با اسب سرکشی مواجه شد که حاضر نبود به او سواری دهد، پس ناکام به نزد پدر بازگشت، در پی آن پسر دوم نگهبان عازم شد که البته او هم ناکام برگشت، در نهایت پسر کوچک نگهبان، رخصت گرفت. او شجاعانه بر اسب آتشین تاخت و با گذر از هفت‌خوانی خطرناک به گرز جادویی که حکیم قولش را داده بود دست پیدا کرد و برای مبارزه با دشمن قهرمانانه به روستا برگشت.