نسخه Pdf

 در پاسداشت ضَبانِ پارثی!

در پاسداشت ضَبانِ پارثی!

س. جمعه‌زاده

 یكی از روزهای سال ۳۷۸ هجری شمسی در حالی كه مردم دهكده پاژ، در «دكوپاژ» كه نام شبكه مجازی‌شان بود؛ غرق همی بودند؛ دهقان‌زاده‌ای با محاسن جوگندمی 61 هزارمین بیت شاهنامه‌اش را از خود بیرون كشید و بعد از ۳۵ سال از اتاق كاهگلی‌اش بیرون آمد. ناگاه فهمید پسرش را از دست داده و تمام آه‌هایش را باخته و طبیعتا آهی در بساطش نمانده است. كمی كه از اتاقش بیرون‌تر آمد، با مشاهده همسرش ناگهان فریاد برآورد كه:
_ «بسی رنج بردم در این سال سی» البته ادامه فرمایشاتش در قالب شعر نبود و گفت: آن ماسماسك مالشی چیست در دستت؟
همسرش كه بعد از ۳۵ سال آزگار مرد خانه را می‌دید فریاد برآورد بی‌خیال مرد! از پیشرفت جهان بی‌خبری. تو برو به فكر نان شب باش .
_ آزرده مشو بانو. دیری نپاید كه این كتاب وضع‌مان را از این رو به آن رو می‌كند. بگذار ورق و جوهر بیاورم تا نامه‌ای به رستم بفرستم. كبوتر نامه‌رسان‌مان زنده است؟
_ واقعا راست می‌گویی فری‌جان، پولدار می‌شویم؟ عچقم الان خودم لُستم را خبل می‌كنم.
فردوسی از ادبیات زن گیج همی زد؛ اما همسرش با تلفن همراه خود به «دكوپاژ» رفت و گفت فری جان! بگو ببینم چه می‌خواهی به رستم بگویم.
حكیم در عین تعجب گفت بنویس: (سلامی گرم از فردوسی طوسی، خطاب به یلِ یلان، رستم بزرگ. چه خبر‌هایی از توران و ایران داری و كجای این آب و خاك به سر می‌بری؟)
 زن اما این‌گونه مرقوم كرد: «س خ چ خ كجای؟» 
_ چه كردی زن، این تك‌واژ‌های بی‌مایه چیست كه بر هم قطار كرده‌ای؟ 
- همان‌هایی كه تو گفتی است. آن سین یعنی سلام، خ یعنی خوبی؟ چ خ هم یعنی چه خبر، باقی هم كه معلوم است.
-اوف بر تو باد. زبان را به فنا داده‌ای، دریغا زبان مادری، پارسی. اما بی‌شك رستم این اراجیف را متوجه نمی‌شود و برایمان عبارتِ «ماذا فاذا» را ارسال خواهد نمود.
چند دقیقه بعد ... .
_ فری جون بدو بیا، رستم جواب داده . 
رستم:
من اُكی‌ام . توپِ توپم. داریم با رخش راجبِ جنگای آیندِ بحس می‌كنیم. راستی یه فن پیج زدیم برای آق ممود غزنوی، آخه تازه شا شده، آره دیگه بالاخره زندگی خرج داره .
حتما فالوش كن:  @amo.mahmood.ghaznavi.fan.rostam
حكیم بعد از دیدن پیام رستم برآشفت و ۳۵ سال پیرتر شد و برای تنبیه او دست به شاهنامه برد و سهراب فرزند رستم را به دست خودش كشت. لكن هیچ تغییری در روند گفت‌وگوهای رستم و همسر فردوسی و تمامی مردمان آن بلاد ایجاد نشد و عاقبت زبان فردوسی از تذكرات بسیارش برای پاس‌داشت زبان، مو درآورد و از همین درد جان همی باخت. ایشان را از مقابل خانه هنرمندان پاژ تشییع كردند و در قطعه شماره ۵ نام‌آوران طوس به خاك سپردند و تا ۱۰ قرن بعد از مرگ ایشان نیز مردم هرساله به صورت دسته‌جمعی پستی با محوریت ایشان می‌گذارند و با كپشنِ مشترك: فردوسی! فردوسی! راهت ادامه دارد و نیز هشتگِ #ضَبانِ_پارثی_حُویط_ماصط، این روز ملی را گرامی می‌دارند.