نسخه Pdf

سفر به سرزمین آینده

سفر به سرزمین آینده

یعنی آدم، مریضی و مشكل روحی هم كه پیدا می‌كند لااقل از این باكلاس‌هایش بگیرد. خیلی كیف می‌دهد كه از اتاق خانم یا آقای دكتر كه می‌آیی بیرون، دستی به كمرت بزنی و بگویی: «من هم «فوبیا» (اصطلاح علمی برای ترس) دارم. حالا نه از این فوبیا الكی‌ها؛ فوبیا نسبت به آینده. تازه به خاطر یك تكه از مغزم به اسم «هابِنولا».» اما خوب است بدانید ترس از آینده در اكثر آدم‌ها به‌ویژه در دوره نوجوانی به‌وجود می‌آید. دلایل زیادی هم دارد كه فكر كنم خیلی‌هایش طبیعی است.

زهرا قربانی

چــــــرا از  آینــــده می‌ترســـــیـــــم؟
الف) ممكن است قبلا اتفاقی برای خودمان یا یكی از نزدیكان‌مان افتاده باشد كه می‌ترسیم همان اتفاق برای ما هم بیفتد. البته بعضی‌ها شورش را درمی‌آورند. مثلا كسی را می‌شناسم كه چون پدربزرگ ناتنی‌اش، در كودكی یك بار از روی الاغ به زمین افتاده، از هرگونه وسیله نقلیه‌ای هراس دارد
ب) برخی‌ها چون به توانایی‌هایشان ایمان ندارند و همیشه به دیگران وابسته هستند، از استقلال در آینده و این‌كه كارهای بزرگی روی دوششان باشد، می‌ترسند. مورد داشته‌ایم، تا 40 سالگی كه مادرش زنده بوده بند كفشش را می‌داده مادرش ببندد و خب بعد از فوت مادر مجبور شد دیگر كفش بنددار نخرد!!
ج) ما اصولا از ناشناخته‌ها می‌ترسیم. اما خدا را شكر در آینده من و شما هیچ چیز مبهم و ناشناخته‌ای وجود ندارد؛ چرا كه در دوران مدرسه همه چیز را به ما یاد داده‌اند و كاملا در مورد آینده تحصیلی، شغلی، زندگی مشترك و ... آگاهیم. دوستی می‌پرسد كی به ما یاد دادند كه نفهمیدیم؟ و من پاسخ می‌دهم توی كلاس‌های دیفرانسیل و هندسه و تاریخ باستان و زیست‌شناسی. قبول ندارید؟! خب حق دارید.

ترس از  آینده تحصیلی
همه ما می‌دانیم كه راه سعادت ما تنها و تنها در گذر از پل كنكور قرار دارد. اما عجیب است كه چرا گروهی از این مسیر زیبا و بدون فراز و نشیب می‌ترسند. اساسا راه ورود به جلسه كنكور برای همه باز است. حالا دیگر ورود به دانشگاه خیلی توقع بالایی است. لطفا كیك و ساندیس‌تان را بخورید و بروید. چون دانشگاه جای چهار گروه است:
۱ گروهی اندك (تقریبا 90 درصد قبولی‌های كنكور) كه یا جیب پدرشان پر است یا به زور پر می‌شود و بعد هم خالی می‌شود توی جیب تست‌فروشان و كنكورآموزان؛ یا به اصلاح همان مافیای «بیا پول بده بفرستمت دانشگاه»
۲ گروه دوم اما پولشان را مستقیم می‌ریزند داخل جیب خود دانشگاه. این افراد كه اساسا از هر قید و بندی آزاد هستند؛ به دانشگاه‌های كاملا آزاد هم می‌روند!
۳ گروه سوم برای به دست آوردن رتبه‌های ته لیست تلاش می‌كنند و قصدشان تنها ورود به دانشگاه است و عاقبت هم یا در رشته «آشنایی با مبانی بیابانگردی در دمای بالای 45 درجه» قبول می‌شوند یا «مدیریت دوشیدن گاوهای شیرده با گرایش گاو هلندی»
۴  گروه آخر اما نان تلاششان را می‌خورند. اگرچه ممكن است در ابتدا به دلیل میزان درك، مجبور شده باشند سه سال مستمر در كنكور شركت كنند؛ اما به محض این‌كه در یكی از رشته‌های بند قبل، در دورترین نقاط كشور بلكه جهان، قبول شدند؛ به لطف استاد بودن پدرشان، می‌آیند رشته پزشكی و مهندسی ورِ دل بابا.

آینده شغلی
خوشبختانه رابطه بسیار خوبی میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها و مشاغل جامعه وجود دارد. یعنی پس از شكستن شاخ غول كنكور و ورود به دانشگاه، تقریبا می‌توانی مطمئن باشی كه خیلی راحت به جمع بیكاران جوان یا جوانان بیكار می‌پیوندی. تازه در این میان انتخاب‌هایی هم داری. مثلا می‌توانی بین نشستن در خانه و خار شدن در چشم پدر و مادر و تبدیل شدن به برج زهرمار یا رفتن به خیابان و متر كردن كوچه پس‌كوچه‌های شهر یكی را به سلیقه خودت انتخاب كنی.

شگفتانه
برای پسرهای عزیز، یك گزینه جذاب دیگر هم وجود دارد كه گاهی حتی خواب را از چشمان شان می‌گیرد. بس كه این مورد هیجان انگیز است! یعنی فكرش را بكن! 21 یا 24 ماه یا هر عددی كه مسؤولان ممكن است یك شبه تصمیم اش را بگیرند، كچل ترین روزهای زندگی ات را طی كنی و در حالی كه مهارت‌های مهمی مثل شستن سرویس بهداشتی یا جابجا كردن نامه‌های اداری و خوردن آش و انواع غذاهای غیرقابل هضم را یاد می‌گیری؛ فرصت داری به یكی از موراد قبل مثل تحصیل و شغل فكر كنی و آه بكشی!

زندگی مشترك
این بحث طبیعتا توی دل عده‌ای از شما قند آب كرد. و خوشبختانه باید گفت در مورد ازدواج همیشه اطلاعات خوبی به ما داده‌اند و همه آماده پذیرش نقش‌های همسری، پدر یا مادری و امثال آن هستیم. مثلا مطمئنم به وفور در مدرسه برایتان گفته‌اند كه .................................................................................................................................................. می‌شود. یا البته اگر دختر باشید می‌دانید كه .............................................................................................................. نمی‌رسد و البته پسرها هم تا حدودی درباره دختر طرف مقابلشان شنیده اند كه باید .............................................................................................. باشد یا لاقل .................................................... ..... را بداند. خدا را شكر كه مسؤولان جامعه و پدر و مادرها هیچ نكته‌ای را در این مورد سانسور نمی‌كنند یا مشكلی در ارائه این اطلاعات به فرزندان دلبندشان ندارند.

راه‌های مقابله با ترس از آینده

بی‌خیالی:
اغلب دوستان سعی می‌كنند به همین گزینه رجوع نمایند. خب بازی‌های رایانه‌ای و سر بردن دائمی در فضای مجازی و یك سری موارد دیگر كه به اصلاح در ذهن ما «تخدیر» ایجاد می‌كنند و اجازه نمی‌دهند به مشكلات و ترس هایمان فكر كنیم هم در این مسیر بی‌تأثیر نیست.

ناامیدی:
این یكی هم یقه خیلی از نوجوان‌ها و جوان‌ها را گرفته. دور و برتان را نگاه كنید. كسانی را می‌بینید كه متاسفانه علاقه‌ای به درس و كار و ورزش و هییییییچ چیز دیگری ندارند.

امید:
در تمام نشریه «جوانه» از شعار دادن و نصیحت كردن فراری هستیم. ولی باور كنید آینده این كشور به دست خود ما رقم می‌خورد. عده‌ای هستند كه روی ما حساب ویژه باز كرده‌اند و می‌گویند نوجوانان، نیروی «پیشران» جامعه هستند و اگر قرار است تغییری در آینده صورت بگیرد؛ به دست شماست. امروز را به درس و ورزش و كاركردن روی عقاید و اخلاقمان باید بگذرانیم و البته یادگرفتن مهارت‌های مختلف. در این میان روحیه «مطالبه‌گری» هم لازم است. هم از خودمان و هم سن و سالانمان توقع كنیم و هم از پدر و مادرها و مسؤولان جامعه.
ضمیمه نوجوانه