فوقالعاده
در این ستون، حوادث گذشته را دوباره بازخوانی میکنیم. حوادثی بسیار قدیمی که فقط برخی افراد سن و سالدار آن را به یاد دارند و بازخوانی آن با همان ادبیات و نثر و نگارش قدیمی، برای ما و نسل قدیم بسیار جذاب و یادآور خاطرات آن زمان خواهد بود. در این شماره، جالبترین حادثه 12 دی 1340 روزنامه اطلاعات را بررسی میکنیم.
مردی که باجناق خود را کشت به حبس ابد محکوم شد
شعبه2 دادگاه جنایی تهران، مرد 44 سالهای بهنام حسن گنجینهباف را به اتهام قتل حسین قلعهای به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم کرد.
قاتل و مقتول باجناق یکدیگر بودند و اختلافشان بر سر خانهای بود که با مشارکت هم آن را خریده بودند. قتل در مرداد امسال (مرداد 1350) در کوی خزانه اتابکی رخ داد. حسن و حسین بهاتفاق همسران خود لیلا و افسر در یکمنزل زندگی میکردند.
دو باجناق دو سال پیش با مشارکت همخانهای خریدند.
5000 تومان از قیمت خانه را حسین و 17 هزار تومان را هم حسن پرداخت کرده بود ولی پس از مدتی، بین لیلا و افسر اختلاف بروز کرد تا جایی که حسین از باجناق خود خواست پول او را بدهد و از منزل برود. حسن برای تهیه پول به چند جا مراجعه کرد اما همه او را ناامید کردند و سرانجام به حسین مراجعه کرد و از او مهلت بیشتری خواست. حسین زیر بار نرفت و گفت چون همسران ما باهم سازش ندارند باید هر چه زودتر پول را تهیه کند. حسن از این اتمامحجت سخت ناراحت شد و به یک میخانه رفت، مقداری مشروب خو ورد درحالیکه تلوتلو میخورد به خانه رفت.
حسین و لیلا و فرزندانش در حیاط منزل خوابیده بودند. حسن بالای سر حسین رفت و با کارد ضربهای به او زد. حسین بیدار شد و درصدد مقاومت برآمد که حسن او را با ضربه دوم از پای درآورد. لیلا که از سروصدای آنها بیدار شده بود، بنای دادوفریاد را گذاشت که حسن او را نیز مجروح کرد. مردم به کمک آنها آمدند و حسن دستگیر شد و به زندان افتاد.
حسن در مراحل تحقیق اظهار کرد: حسین با کارد به من حمله کرد و من برای دفاع از خود مجبور شدم او را بکشم. باوجوداین، دادستان برای متهم طبق ماده 170 آیین دادرسی کیفری، تقاضای مجازات اعدام کرد. محاکمه حسن دو جلسه طول کشید. دادگاه او را قاتل حسین تشخیص داد و به حبس ابد محکوم کرد.
سرقت در برف
مردی که سه شب پیشهنگام ریزش برف دریکی از محلههای حومه شمالی تهران مرتکب سرقت شده بود، دیروز در دادسرای تهران تسلیم شد.
او که بهوسیله دو مأمور ژاندارم دستگیرشده بود، گفت: تصور میکردم هنگام ریزش برف، سرقت آسانتر باشد زیرا مردم به یکدیگر نگاه نمیکنند و هرکس مراقب است برف به چشمش نرود و سرما نخورد. سارق وارد خانهای شده بود که در آن باز بود وصاحبخانه برای آوردن اتومبیل خود به گاراژ از منزل خارجشده بود.
شعبه2 دادگاه جنایی تهران، مرد 44 سالهای بهنام حسن گنجینهباف را به اتهام قتل حسین قلعهای به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم کرد.
قاتل و مقتول باجناق یکدیگر بودند و اختلافشان بر سر خانهای بود که با مشارکت هم آن را خریده بودند. قتل در مرداد امسال (مرداد 1350) در کوی خزانه اتابکی رخ داد. حسن و حسین بهاتفاق همسران خود لیلا و افسر در یکمنزل زندگی میکردند.
دو باجناق دو سال پیش با مشارکت همخانهای خریدند.
5000 تومان از قیمت خانه را حسین و 17 هزار تومان را هم حسن پرداخت کرده بود ولی پس از مدتی، بین لیلا و افسر اختلاف بروز کرد تا جایی که حسین از باجناق خود خواست پول او را بدهد و از منزل برود. حسن برای تهیه پول به چند جا مراجعه کرد اما همه او را ناامید کردند و سرانجام به حسین مراجعه کرد و از او مهلت بیشتری خواست. حسین زیر بار نرفت و گفت چون همسران ما باهم سازش ندارند باید هر چه زودتر پول را تهیه کند. حسن از این اتمامحجت سخت ناراحت شد و به یک میخانه رفت، مقداری مشروب خو ورد درحالیکه تلوتلو میخورد به خانه رفت.
حسین و لیلا و فرزندانش در حیاط منزل خوابیده بودند. حسن بالای سر حسین رفت و با کارد ضربهای به او زد. حسین بیدار شد و درصدد مقاومت برآمد که حسن او را با ضربه دوم از پای درآورد. لیلا که از سروصدای آنها بیدار شده بود، بنای دادوفریاد را گذاشت که حسن او را نیز مجروح کرد. مردم به کمک آنها آمدند و حسن دستگیر شد و به زندان افتاد.
حسن در مراحل تحقیق اظهار کرد: حسین با کارد به من حمله کرد و من برای دفاع از خود مجبور شدم او را بکشم. باوجوداین، دادستان برای متهم طبق ماده 170 آیین دادرسی کیفری، تقاضای مجازات اعدام کرد. محاکمه حسن دو جلسه طول کشید. دادگاه او را قاتل حسین تشخیص داد و به حبس ابد محکوم کرد.
سرقت در برف
مردی که سه شب پیشهنگام ریزش برف دریکی از محلههای حومه شمالی تهران مرتکب سرقت شده بود، دیروز در دادسرای تهران تسلیم شد.
او که بهوسیله دو مأمور ژاندارم دستگیرشده بود، گفت: تصور میکردم هنگام ریزش برف، سرقت آسانتر باشد زیرا مردم به یکدیگر نگاه نمیکنند و هرکس مراقب است برف به چشمش نرود و سرما نخورد. سارق وارد خانهای شده بود که در آن باز بود وصاحبخانه برای آوردن اتومبیل خود به گاراژ از منزل خارجشده بود.