گفتوگو با یک نوجوان که دوست دارد کسبوکار خودش را راه بیندازد
تیمچه برنامهنویسها
شما هم دیدین بعضی از نوجوونا بیشتر وقتا سرشون تو گوشیه و حواسشون به اطراف نیست؟ یا مثلا گردنشون خم شده و چشماشون عینکی؟ درسته که استفاده بیش از حد از تلفن همراه خیلی ضرر داره، اما نوجوونایی هستن که طرز صحیح استفاده از اونها رو بلدن و به قولی سواد رسانهایشون خوبه. علی دریانی هم یکی از همون نوجوونای پای ثابت موبایل و لپتاپه که استفاده متفاوت و مفیدتری نسبت به بقیه داره. داستان رسیدن علی دریانی به مدرک معتبر دانشگاه هاروارد و تاسیس استارتآپ و کلی چیزای دیگه رو، توی این شماره از یکی مثل ما بخونین... .
عطیه ضرابی / با تشکر از مینوسادات آقایینژاد
بای بسما...
علیآقای 17 ساله که امروز از آذربایجانشرقی مهمون یکی مثل ما شده، از اون بچههایی بوده که از دوران طفولیت سرش توی رایانه بوده و همش میرفته تو برنامههای مختلف و بهشون سرک میکشیده. بالاخره این سر زدنا کار دستش میده و توی 13سالگی به خودش میاد و میبینه که ای دل غافل! در بند رایانه و برنامهنویسی شده و خودش خبر نداره. تعداد کم و قیمت کالاهای فروشگاههای اینترنتی مشابه بالا بود و این علی رو مجاب کرد تا یک سایت ایجاد بکنه و این تفاوت قیمت بازار با سایتها رو به عنوان فرصت ببینه و اقدام برای آمادهسازی سایت بکنه. و بعد هم نوبت به طراحی دامنه و فروش اون میرسه. خلاصه یه پروسه جالبی طی میشه که علیآقا کلی چیز میز یاد میگیره. البته ناگفته نمونه که این ایده سر کلاس تفکر و سواد رسانه به ذهن آقای دریانی رسیده و باعث شده که چندین روز درباره استارتآپها فکر کنه و همون فعالیتها، باعث رسیدنش به این نقطه بشه.
یک گزارش خفن
آخیش. بالاخره به اینجای صحبتامون رسیدیم. همیشه دوست داشتم اولین نفری باشم که خبرای خوب رو پخش میکنه. پس الان گزارش یه برنامهنویسی خفن رو از زبون علیآقا بشنوید: در حوزه استارتآپهای آموزشی در ایران پیشرفت خاصی رو شاهد نیستیم. پس ما تصمیم گرفتیم وارد این حوزه بشیم و یک تحولی رو ایجاد کنیم. این ایده شهریورماه امسال به ذهن من رسید و این پیشنهاد رو با مشورت متخصصین پرورش دادیم. در مراحل کدنویسی این برنامه هستیم و تا اردیبهشتماه کار تموم میشه و بعد از اون روانه بازار میکنیم و هدف اصلی این ایده تبدیل شدن به یک دستیار آموزشی برای دانشآموزان است و قراره در هر لحظه درباره هر موضوعی به دانشآموزان کمک کند. علی و مهدی و فواد توی این برنامه گیمیفکیشن رو هم اضافه کردن و این یعنی بازی و درس با هم.
اوقات فراغت؟
علی اصالتا دریانی هستش. دریان یه شهر در آذربایجانشرقیه که در حوزه فروش مواد غذایی و صنعتی مثالزدنیه و تبدیل به یک برند مورد اعتماد در تهران هم شده. دریانیها با چند ویژگی اتحاد و سختکوشی و تلاش شناخته میشن و کار رو بیشتر از همه اولویت میدونن. علی هم مثل بقیه دریانیها همیشه مشغوله و اوقات فراغت زیادی نداره ولی در اوقات فراغت محدودش مطالعه و تماشا فوتبال و گپ زدن با دوستاش در اولویته. در طول روز هم بیشتر برای علایقش وقت میذاره و با کارش زندگی میکنه.
نظام آموزشی ما
علی نظر جالبی درباره نظام آموزش کشور داره که شاید حرف دل همه ما نوجوونا باشه: دانشآموزا امروزه به یک راهی هدایت میشن که از قبل تعیین شده و هدف تربیت کارمندهای آینده است و کسی به دنبال علایقش نمیره. ما باید در نظام آموزشی یکسری کارآفرین دارای خلاقیت تربیت کنیم که برای پیشرفت کشور کارآمد باشن و قرار نیست که همه با درس خوندن موفق بشن. اصلیترین دلیل پیشرفت هرکشور دانشآموزای خلاق اون کشور هستن و در کشور ما علایق و اهداف دانشآموزا از بین میره و اونها رو به یک مسیر کاملا گمراهکننده هدایت میکنه. راههای رسیدن به موفقیت خیلی زیاده و فقط محدود به درس نمیشه. در شرایط حال مدارس باید جوری باشن که فرد به سمت علایقش قدم برداره تا موفق بشه. نباید بذاریم رویاهای ما محدود به درس و دانشگاه قبول شدن باشه باید آموزش درست باشه تا انسانهای موفقی مانند کارآفرینهای امروزه به وجود بیان.
از تو حرکت
علی و دوتا از دوستاش در جریانات دانشگاه هاروارد، تو مسابقه پازل دی (puzzle day) شرکت کردن و با حل یه سری مسائل درباره کارآفرینی و برنامهنویسی تونستن حداقل امتیاز لازم رو به دست بیارن و گواهی دانشگاه هاروارد رو کسب کنن. در نتیجه الان خیلی راحت میتونن مهاجرت کنن و برای ادامه تحصیل ایران نباشن. اما اونا معتقدن: باید بهجای رفتن و فکر کردن به پیشرفت شخصیمون به فکر پیشرفت کشورمون باشیم و ایران رو مثل کشورهای دیگه بسازیم. اما معتقدن مهاجرت موقت برای به دست آوردن تجربه و آشنا شدن با بازارهای جهانی و تکنولوژیهای جدید بد نیست... . البته همه ما میدونیم که انجام دادن هر کاری ممکنه با شکست همراه باشه و قطعا علی و گروهش از این قاعده مستثنا نیستن. مثلا سال ۹۸ یک ایده درباره محیطزیست و پسماندها به ذهنش رسید که تمام کارهاش رو به همراه تیمی که تشکیل شده بود انجام دادن؛ از ثبت و پیدا کردن شرکت برنامهنویسی گرفته تا قرارداد بستن با یکی از اون شرکتا ولی متاسفانه در میانههای راه یکی از اعضای گروه به دلیل مشکلاتی از همراهی با ما انصراف داد و کار منتفی شد. برای همین ناامیدی میتونه مانع باشه اما همیشه یه کورسوی امیدی هست.
دوراهی درس و علاقه؟!
از میزان همراهی مادر و پدر علی میپرسم و جوابای خیلی قشنگی میگیرم. علیآقا میگه خانوادهاش به این باور رسیدن که موفقیت فقط از راه درس نیست. برای همین کاملا موافقن که علی در کنار درسش، به علاقهاش هم برسه. همیشه پشتیبانش بودن و در هر شرایطی کمکش کردن. علی میگه باید به این باور برسیم که همه از راه درس خوندن موفق نمیشن و دانشآموزایی هستن که کلی علایق مختلف دارن و فقط منتظرن تا حمایت بشن، اما درس دست و پاشون رو بسته و همونطور منفعل باقی موندن.
الگوهای کاری
علی زندگینامه افراد موفق رو میخونه و این توصیه رو به همسنوسالاش هم میکنه. مثلا میدونه که استیو جابز گفته برنامهنویسی یاد میده که چطوری فکر کنیم. چون یادگرفتن برنامهنویسی مثل یادگرفتن حل مشکلات جامعه است. الان در کشورهای جهان اول برنامهنویسی تدریس میشه چون از میزان اهمیتش باخبرن و میدونن که در چن دسال آینده به این حرفه خیلی نیازه. از الگوهای علی در این مسیر، ایلان ماسک و آنتونی رابینز هستن چون این دو از شکستهاشون نمیترسن و تا جایی که بتونن برای اهدافشون تلاش میکنن. علی هم سعی میکنه مثل اونا تلاش کنه تا به رویاهاش برسه.
ما دهههشتادیا
از قدیم یه اعتقادی بوده که میگفتن سن تجربه میاره ولی دهه هشتادیها این اعتقاد رو از بین بردن. با ورود دهه هشتادیا به بازار کار اتفاقات خوبی قراره بیفته و بقیه افراد هم باید وارد موج دهه هشتادیا بشن. علی 10 سال بعد دوست داره یه تحول در نظام آموزشی کشور ایجاد کرده باشه و دانشآموزا رو از رفتن به مدرسه منصرف کنه. شاید تعجب کنین اگر بدونین که علی از رشته علوم تجربی مدرسه تیزهوشان انصراف داده و این خیلی اتفاق عجیبیه. ولی چون میخواسته بین درس و علاقش تعادل برقرار باشه؛ این انتخاب رو کرده و حالا کاملا راضیه. علی دوست داره راه کارآفرینی رو برای دانشآموزا باز کنه و بتونه به مردم برای رسیدن به رویاهاشون کمک کنه و دنیا رو تبدیل به جای بهتری برای زندگی بکنه. مطمئنا با این تلاش و پشتکاری که داره، قطعا به آرزوهاش میرسه و همهمون رو سربلند میکنه.
علیآقای 17 ساله که امروز از آذربایجانشرقی مهمون یکی مثل ما شده، از اون بچههایی بوده که از دوران طفولیت سرش توی رایانه بوده و همش میرفته تو برنامههای مختلف و بهشون سرک میکشیده. بالاخره این سر زدنا کار دستش میده و توی 13سالگی به خودش میاد و میبینه که ای دل غافل! در بند رایانه و برنامهنویسی شده و خودش خبر نداره. تعداد کم و قیمت کالاهای فروشگاههای اینترنتی مشابه بالا بود و این علی رو مجاب کرد تا یک سایت ایجاد بکنه و این تفاوت قیمت بازار با سایتها رو به عنوان فرصت ببینه و اقدام برای آمادهسازی سایت بکنه. و بعد هم نوبت به طراحی دامنه و فروش اون میرسه. خلاصه یه پروسه جالبی طی میشه که علیآقا کلی چیز میز یاد میگیره. البته ناگفته نمونه که این ایده سر کلاس تفکر و سواد رسانه به ذهن آقای دریانی رسیده و باعث شده که چندین روز درباره استارتآپها فکر کنه و همون فعالیتها، باعث رسیدنش به این نقطه بشه.
یک گزارش خفن
آخیش. بالاخره به اینجای صحبتامون رسیدیم. همیشه دوست داشتم اولین نفری باشم که خبرای خوب رو پخش میکنه. پس الان گزارش یه برنامهنویسی خفن رو از زبون علیآقا بشنوید: در حوزه استارتآپهای آموزشی در ایران پیشرفت خاصی رو شاهد نیستیم. پس ما تصمیم گرفتیم وارد این حوزه بشیم و یک تحولی رو ایجاد کنیم. این ایده شهریورماه امسال به ذهن من رسید و این پیشنهاد رو با مشورت متخصصین پرورش دادیم. در مراحل کدنویسی این برنامه هستیم و تا اردیبهشتماه کار تموم میشه و بعد از اون روانه بازار میکنیم و هدف اصلی این ایده تبدیل شدن به یک دستیار آموزشی برای دانشآموزان است و قراره در هر لحظه درباره هر موضوعی به دانشآموزان کمک کند. علی و مهدی و فواد توی این برنامه گیمیفکیشن رو هم اضافه کردن و این یعنی بازی و درس با هم.
اوقات فراغت؟
علی اصالتا دریانی هستش. دریان یه شهر در آذربایجانشرقیه که در حوزه فروش مواد غذایی و صنعتی مثالزدنیه و تبدیل به یک برند مورد اعتماد در تهران هم شده. دریانیها با چند ویژگی اتحاد و سختکوشی و تلاش شناخته میشن و کار رو بیشتر از همه اولویت میدونن. علی هم مثل بقیه دریانیها همیشه مشغوله و اوقات فراغت زیادی نداره ولی در اوقات فراغت محدودش مطالعه و تماشا فوتبال و گپ زدن با دوستاش در اولویته. در طول روز هم بیشتر برای علایقش وقت میذاره و با کارش زندگی میکنه.
نظام آموزشی ما
علی نظر جالبی درباره نظام آموزش کشور داره که شاید حرف دل همه ما نوجوونا باشه: دانشآموزا امروزه به یک راهی هدایت میشن که از قبل تعیین شده و هدف تربیت کارمندهای آینده است و کسی به دنبال علایقش نمیره. ما باید در نظام آموزشی یکسری کارآفرین دارای خلاقیت تربیت کنیم که برای پیشرفت کشور کارآمد باشن و قرار نیست که همه با درس خوندن موفق بشن. اصلیترین دلیل پیشرفت هرکشور دانشآموزای خلاق اون کشور هستن و در کشور ما علایق و اهداف دانشآموزا از بین میره و اونها رو به یک مسیر کاملا گمراهکننده هدایت میکنه. راههای رسیدن به موفقیت خیلی زیاده و فقط محدود به درس نمیشه. در شرایط حال مدارس باید جوری باشن که فرد به سمت علایقش قدم برداره تا موفق بشه. نباید بذاریم رویاهای ما محدود به درس و دانشگاه قبول شدن باشه باید آموزش درست باشه تا انسانهای موفقی مانند کارآفرینهای امروزه به وجود بیان.
از تو حرکت
علی و دوتا از دوستاش در جریانات دانشگاه هاروارد، تو مسابقه پازل دی (puzzle day) شرکت کردن و با حل یه سری مسائل درباره کارآفرینی و برنامهنویسی تونستن حداقل امتیاز لازم رو به دست بیارن و گواهی دانشگاه هاروارد رو کسب کنن. در نتیجه الان خیلی راحت میتونن مهاجرت کنن و برای ادامه تحصیل ایران نباشن. اما اونا معتقدن: باید بهجای رفتن و فکر کردن به پیشرفت شخصیمون به فکر پیشرفت کشورمون باشیم و ایران رو مثل کشورهای دیگه بسازیم. اما معتقدن مهاجرت موقت برای به دست آوردن تجربه و آشنا شدن با بازارهای جهانی و تکنولوژیهای جدید بد نیست... . البته همه ما میدونیم که انجام دادن هر کاری ممکنه با شکست همراه باشه و قطعا علی و گروهش از این قاعده مستثنا نیستن. مثلا سال ۹۸ یک ایده درباره محیطزیست و پسماندها به ذهنش رسید که تمام کارهاش رو به همراه تیمی که تشکیل شده بود انجام دادن؛ از ثبت و پیدا کردن شرکت برنامهنویسی گرفته تا قرارداد بستن با یکی از اون شرکتا ولی متاسفانه در میانههای راه یکی از اعضای گروه به دلیل مشکلاتی از همراهی با ما انصراف داد و کار منتفی شد. برای همین ناامیدی میتونه مانع باشه اما همیشه یه کورسوی امیدی هست.
دوراهی درس و علاقه؟!
از میزان همراهی مادر و پدر علی میپرسم و جوابای خیلی قشنگی میگیرم. علیآقا میگه خانوادهاش به این باور رسیدن که موفقیت فقط از راه درس نیست. برای همین کاملا موافقن که علی در کنار درسش، به علاقهاش هم برسه. همیشه پشتیبانش بودن و در هر شرایطی کمکش کردن. علی میگه باید به این باور برسیم که همه از راه درس خوندن موفق نمیشن و دانشآموزایی هستن که کلی علایق مختلف دارن و فقط منتظرن تا حمایت بشن، اما درس دست و پاشون رو بسته و همونطور منفعل باقی موندن.
الگوهای کاری
علی زندگینامه افراد موفق رو میخونه و این توصیه رو به همسنوسالاش هم میکنه. مثلا میدونه که استیو جابز گفته برنامهنویسی یاد میده که چطوری فکر کنیم. چون یادگرفتن برنامهنویسی مثل یادگرفتن حل مشکلات جامعه است. الان در کشورهای جهان اول برنامهنویسی تدریس میشه چون از میزان اهمیتش باخبرن و میدونن که در چن دسال آینده به این حرفه خیلی نیازه. از الگوهای علی در این مسیر، ایلان ماسک و آنتونی رابینز هستن چون این دو از شکستهاشون نمیترسن و تا جایی که بتونن برای اهدافشون تلاش میکنن. علی هم سعی میکنه مثل اونا تلاش کنه تا به رویاهاش برسه.
ما دهههشتادیا
از قدیم یه اعتقادی بوده که میگفتن سن تجربه میاره ولی دهه هشتادیها این اعتقاد رو از بین بردن. با ورود دهه هشتادیا به بازار کار اتفاقات خوبی قراره بیفته و بقیه افراد هم باید وارد موج دهه هشتادیا بشن. علی 10 سال بعد دوست داره یه تحول در نظام آموزشی کشور ایجاد کرده باشه و دانشآموزا رو از رفتن به مدرسه منصرف کنه. شاید تعجب کنین اگر بدونین که علی از رشته علوم تجربی مدرسه تیزهوشان انصراف داده و این خیلی اتفاق عجیبیه. ولی چون میخواسته بین درس و علاقش تعادل برقرار باشه؛ این انتخاب رو کرده و حالا کاملا راضیه. علی دوست داره راه کارآفرینی رو برای دانشآموزا باز کنه و بتونه به مردم برای رسیدن به رویاهاشون کمک کنه و دنیا رو تبدیل به جای بهتری برای زندگی بکنه. مطمئنا با این تلاش و پشتکاری که داره، قطعا به آرزوهاش میرسه و همهمون رو سربلند میکنه.