نسخه Pdf

زوال رابطه در ایستگاه قطار

زوال رابطه در ایستگاه قطار


 «تپه‌هایی همچون فیل‌هایی سفید» عنوان معماگونه دیگری از یکی از داستان‌های جذاب ارنست همینگوی است. داستان درباره زن و مردی جوان است که در ایستگاهی میان‌راهی، همچون دیگر مسافران، منتظر رسیدن قطار هستند و این انتظار را با بحث و گفت‌وگو سپری می‌کنند. از رهگذر آنچه میان این دو ردوبدل می‌شود مشخص می‌شود مرد و زنِ جوان مدتی است با هم زندگی می‌کنند و حالا پس از چند ماه زندگی و سفر و کامجویی، زن آبستن فرزندی ناخواسته است که گویی آن تپه‌های طبیعت اطرافشان که چون فیل‌هایی سفید رخ نمایی می‌کنند استعاره‌ای از بارداری زن است. حالا مرد در حالی که از زندگی با زن راضی است سعی دارد او را متقاعد کند از خیر به‌دنیاآوردن فرزند بگذرد و همین مساله باعث می‌شود از مساله اصلی که نجات‌دادن یک رابطه است، غافل شود. مرد آمریکایی آگاهی چندانی در مقابل احساس دختر ندارد چون مرتب تکرار می‌کند دختر عمل جراحی را انجام دهد تا خیالش از این بابت آسوده شود و این مانع را از سد راه خود بردارد.
داستان با یک نام عجیب شروع می‌شود. تپه‌هایی همچون فیل‌های سفید؛ نامی که به جز یک اشاره از طرف زن در اواسط داستان کاربرد دیگری ندارد. مرد و زنی آمریکایی در تقاطع دو خط در ایستگاه قطار در اسپانیا حضور دارند که تمام وقایع داستان را رقم می‌زنند. مرد زبان‌باز است اما حامی نیست. راوی در این داستان ترجیح می‌دهد تنها آنچه را که می‌بیند شرح دهد. خشونت پنهانی ‌که در عمق داستان وجود دارد بدون ذره‌ای همدردی یا تفسیر فقط نشان‌داده می‌شود که تأثیر عمیقی بر احساس و فکر مخاطب باقی می‌گذارد. در واقع در داستانِ «تپه‌هایی همچون فیل‌های سفید» سقط‌جنین موضوعی پنهانی است که مرد یا زن درباره آن حرف نمی‌زنند اما همه ابهام و کنایه‌شان دراین‌باره است. مرد می‌خواهد چیزی را که موی دماغش شده است بردارد و زن دنبال همان ارتباط همدلانه و گرمی است که در گذشته‌ها صاحبش بوده است. زن برعکس مرد دنبال ثباتی است که در نظرش، خانه‌ها و بچه‌ها مالک آن هستند و طالب حمایت است، اما با دریغ‌شدن این حمایت ناگزیر به دل کندن از این رابطه می‌شود.
نمونه همین داستان‌هاست که ارنست همینگوی را در میان اهالی ادبیات داستانی به نامی بلندآوازه تبدیل کرده و باعث‌شده بسیاری از فیلم‌های سینمایی‌ با الهام از آثار او جان بگیرند.