«بهار که آمد و برفها آب شدند...» کتاب سید محمدرضا دربندی در آشفتهبازار کتابهای سبک زندگی، اثری قابل ملاحظه است
بهار و رواق تنهایی
امروز میخواهیم در همین دسته، اما با روش و منشی متفاوت، کتابی قابل تامل به شما معرفی کنیم که میتوانید با خیال راحت دست بگیرید و بخوانید و پشیمان هم نشوید؛ کتابی که ذیل همان موضوعات یعنی سبک زندگی بهتر قرار میگیرد اما هم در روش و هم در شیوه استنتاج، علمی و دقیق است: «بهار که آمد و برفها آب شدند...» نوشته سیدمحمدرضا دربندی. البته کتاب عنوانی فرعی هم دارد: «تاملی در معنای زندگی». سبک داستانسرایی در کتاب باعث شده، شیوه روایت هم دلچسب باشد.
دربندی را علاوه بر اینکه با کتابهایی چون «زیر نگاه آسمان» و «یونان» میشناسیم، میدانیم که تحصیلات حوزوی و آکادمیک (کارشناسی ارشد مدیریت) دارد و در سالهای 72 تا 76 مدیر کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد بودهاست. او سالها در نهادهای فرهنگی کشور در پستهای مهم و کلیدی مسؤولیت داشته که از آن جمله میتوان به «عضویت در شورایراهبردی رسانههای خارجی وزارتفرهنگ و ارشاداسلامی، مدیرکل امور رسانههای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و عضو شورای طرح و برنامه شبکه جامجم» اشاره کرد. مدتی هم که مدیرکل مطبوعات داخلی و خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودهاست.
اما کتاب تازه دربندی چه میخواهد به ما بگوید؟ کتاب سه فصل مستقل دارد که بخش نخست با عنوان «مرده بُدم، زنده شدم» شرح آشفتهحالی شخص نویسنده است که در عنفوان جوانی با یأس فلسفی ناشی از ترجمه و نشر آثار برخی فلاسفه و نظریهداران غرب مواجه میشود.
در فصل دوم کتاب که با عنوان «رواق تنهایی» به رشته تحریر درآمدهاست، نویسنده با بیانی جذاب مرحله به مرحله ما را با خود همراه میکند تا فلسفه زندگی را با مصادیق بیشتری و با تکیه بر اشعار و حکایاتی برگرفته از عرفا و حکمای ایرانی
تبیین کنیم.
از همین رو فصل مذکور را باید مکمل فصل نخست برشمرد. فصلی که نویسنده به تعبیر مولانا تاکید دارد «من تو را بُردم فراز قله، هان بعد از آن تو از درونِ خود بخوان». اما فصل آخر که به نوعی نقطه عطف کار به شمار میآید؛ محمدرضا دربندی در بخش پایانی به نقل خاطراتی از علامهجعفری پرداخته و با بیان ویژگی افراد موفق و به اصطلاح راهیافته درصدد برآمدهاست تا الگویی مخلص را به قول خودش برای نسلهای سوم و چهارم انقلاب اسلامی ایران
معرفیکند.
علامهجعفری، پررنگترین چهره کتاب دربندی است؛ از همین رو شاید بهتر بود روی جلد کتاب یا دستکم در سرفصلها، موضوعیت حضور پررنگ او، مشخص میشد و نامی از او به میان میآمد.
«بهار که آمد و برفها آب شدند...» را دفتر نشر فرهنگ اسلامی در هزار نسخه و با قیمت 23هزار تومان منتشر کرده است.
در افق سرخ شهر
در بخشی از کتاب «بهار که آمد و برفها آب شدند...» میخوانیم:
تَنگ غروب یکی از روزهای سرد پاییزی اواخر آذرماه است، نگاهم دوردستها را شکار میکند. خورشید، مانند یک سینی بزرگ مسین، در حال افول است. افقِ سرخ شهر، غمگنانه بیرنگتر میشود.
پرندگانی که هنوز موفق به جمعآوری دانه نشدهاند، از حنجرههای کوچک خود صداهای نگرانکنندهای خارج کرده و با پرشهای نامنظم همراه با دلهره، به این شاخه و آن شاخه میپرند. صدای کلاغها، فضا را پُر کرده است... و من تنهایی را در آغوش گرفته و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را مرور میکنم و با «خود»م نجوا میکنم، آیا جهان صاحبی دارد؟ آیا پس از مرگ، جهان دیگری وجود دارد؟ جهان برای چه خلق شدهاست؟ آنچه را که انجام میدهیم، جبری است یا اختیاری؟ آیا خود، سرنوشتمان را رقم میزنیم یا جای دیگری رقم خورده است؟...
«زیر نگاه آسمان» با نرگس آبیار
یکی از دیگر کتابهای سیدمحمدرضا دربندی، کتاب صوتی «زیر نگاه آسمان» است؛ روایتی متفاوت و شنیدنی از واقعه عاشورا که از زبان حضرتزینب(س) روایت میشود. این داستان با صدای نرگس آبیار منتشر شدهاست. دربندی در کتاب زیر نگاه آسمان، روایتی داستانگونه از غروب عاشورا بیان کردهاست. این داستان از زبان حضرتزینب(س) روایت میشود و نگاهی متفاوت و جدید به واقعه عاشوراست. دربندی بهخوبی توانسته با لحنی جذاب و بدون اینکه ذرهای از قداست و مقام حضرت زینب بکاهد، حالات و احساسات او را در آن روز بیان کند. این لحظات که سختترین لحظات زندگی حضرتزینب(س) است، در قالب داستانی شنیدنی از یکی از بزرگترین وقایع تاریخی جهاناسلام سخن میگوید.
دربندی را علاوه بر اینکه با کتابهایی چون «زیر نگاه آسمان» و «یونان» میشناسیم، میدانیم که تحصیلات حوزوی و آکادمیک (کارشناسی ارشد مدیریت) دارد و در سالهای 72 تا 76 مدیر کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد بودهاست. او سالها در نهادهای فرهنگی کشور در پستهای مهم و کلیدی مسؤولیت داشته که از آن جمله میتوان به «عضویت در شورایراهبردی رسانههای خارجی وزارتفرهنگ و ارشاداسلامی، مدیرکل امور رسانههای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و عضو شورای طرح و برنامه شبکه جامجم» اشاره کرد. مدتی هم که مدیرکل مطبوعات داخلی و خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودهاست.
اما کتاب تازه دربندی چه میخواهد به ما بگوید؟ کتاب سه فصل مستقل دارد که بخش نخست با عنوان «مرده بُدم، زنده شدم» شرح آشفتهحالی شخص نویسنده است که در عنفوان جوانی با یأس فلسفی ناشی از ترجمه و نشر آثار برخی فلاسفه و نظریهداران غرب مواجه میشود.
در فصل دوم کتاب که با عنوان «رواق تنهایی» به رشته تحریر درآمدهاست، نویسنده با بیانی جذاب مرحله به مرحله ما را با خود همراه میکند تا فلسفه زندگی را با مصادیق بیشتری و با تکیه بر اشعار و حکایاتی برگرفته از عرفا و حکمای ایرانی
تبیین کنیم.
از همین رو فصل مذکور را باید مکمل فصل نخست برشمرد. فصلی که نویسنده به تعبیر مولانا تاکید دارد «من تو را بُردم فراز قله، هان بعد از آن تو از درونِ خود بخوان». اما فصل آخر که به نوعی نقطه عطف کار به شمار میآید؛ محمدرضا دربندی در بخش پایانی به نقل خاطراتی از علامهجعفری پرداخته و با بیان ویژگی افراد موفق و به اصطلاح راهیافته درصدد برآمدهاست تا الگویی مخلص را به قول خودش برای نسلهای سوم و چهارم انقلاب اسلامی ایران
معرفیکند.
علامهجعفری، پررنگترین چهره کتاب دربندی است؛ از همین رو شاید بهتر بود روی جلد کتاب یا دستکم در سرفصلها، موضوعیت حضور پررنگ او، مشخص میشد و نامی از او به میان میآمد.
«بهار که آمد و برفها آب شدند...» را دفتر نشر فرهنگ اسلامی در هزار نسخه و با قیمت 23هزار تومان منتشر کرده است.
در افق سرخ شهر
در بخشی از کتاب «بهار که آمد و برفها آب شدند...» میخوانیم:
تَنگ غروب یکی از روزهای سرد پاییزی اواخر آذرماه است، نگاهم دوردستها را شکار میکند. خورشید، مانند یک سینی بزرگ مسین، در حال افول است. افقِ سرخ شهر، غمگنانه بیرنگتر میشود.
پرندگانی که هنوز موفق به جمعآوری دانه نشدهاند، از حنجرههای کوچک خود صداهای نگرانکنندهای خارج کرده و با پرشهای نامنظم همراه با دلهره، به این شاخه و آن شاخه میپرند. صدای کلاغها، فضا را پُر کرده است... و من تنهایی را در آغوش گرفته و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را مرور میکنم و با «خود»م نجوا میکنم، آیا جهان صاحبی دارد؟ آیا پس از مرگ، جهان دیگری وجود دارد؟ جهان برای چه خلق شدهاست؟ آنچه را که انجام میدهیم، جبری است یا اختیاری؟ آیا خود، سرنوشتمان را رقم میزنیم یا جای دیگری رقم خورده است؟...
«زیر نگاه آسمان» با نرگس آبیار
یکی از دیگر کتابهای سیدمحمدرضا دربندی، کتاب صوتی «زیر نگاه آسمان» است؛ روایتی متفاوت و شنیدنی از واقعه عاشورا که از زبان حضرتزینب(س) روایت میشود. این داستان با صدای نرگس آبیار منتشر شدهاست. دربندی در کتاب زیر نگاه آسمان، روایتی داستانگونه از غروب عاشورا بیان کردهاست. این داستان از زبان حضرتزینب(س) روایت میشود و نگاهی متفاوت و جدید به واقعه عاشوراست. دربندی بهخوبی توانسته با لحنی جذاب و بدون اینکه ذرهای از قداست و مقام حضرت زینب بکاهد، حالات و احساسات او را در آن روز بیان کند. این لحظات که سختترین لحظات زندگی حضرتزینب(س) است، در قالب داستانی شنیدنی از یکی از بزرگترین وقایع تاریخی جهاناسلام سخن میگوید.