نیروهای شهرداری خرمشهر از فروردین تا کنون حقوق دریافت نکردهاند
6 ماه زندگی با دستهای خالی
صدایشان از پشت تلفن، آرام و نجیب بود. جواب سوالات متعدد ما را درباره مشکلات اقتصادی ، گرفتاریها و بلاتکلیفی چندماههشان با شرم، کوتاه و بریده بریده میدادند و میشد از پشت همان گوشی تلفن، چهره غمگین و پیشانی خیس از خجالت شان را تجسم کرد با این حال ترجیح میدادند فقط از مطالبات قانونی شان بگویند، نه بیشتر و نه کمتر. کلامی بیشتر از درخواست حق و حقوق معوقهشان نمیگفتند اما مگر میشود حالشان را درک نکرد؛ حال پدرانی که شش ماه تمام پشت هم کار کردند و عرق ریختند. هر روز به این امید که دیگر پایان این ماه حسابشان مثل ماه پیش خالی نخواهد بود و مثل هفتهها و ماههای پیش شرمنده خانواده نمیشوند اما... یکیشان میگفت پسر 12سالهاش مشکل قلبی دارد و دوسالی میشود که حتی نتوانسته برای ویزیت او را پیش دکتر ببرد. دیگری میگفت فاصله خرمشهر تا آبادان فقط یک فلکه است اما فیش حقوقی همکارانمان در آبادان دستکم یک برگ کاغذ خالی و بیپشتوانه نیست و سر برج شرمنده زن و بچه نیستند. از نیروها و کارگران شهرداری خرمشهر میگوییم؛ شهری که برخلاف نامش و 33سال پس از پایان جنگ همچنان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند؛ هم خودش و هم شهروندانش. این روزها هم درد و اندوه و بلاتکلیفی در خانه کارگران و کارمندان شهرداری خرمشهر نشسته و انگار خیال رفتن ندارد.
امسال اما از همان ماه اول یعنی فروردین پشت نیروهایش را خالی گذاشت و هرماه آنها را دست خالی روانه خانه کرد.
کارمندان بخش اداری و کارگران اجرایی شهرداری خرمشهر فقط 20الی50درصد حقوق فروردین را دریافت کردهاند و دریافتی دیگری نداشتهاند تا همین امروز و این یعنی شش ماه در شرایط سخت اقتصادی این ایام، بدون حقوق زندگی کردن و البته اگر بشود نامش را زندگی گذاشت. بهویژه آنکه هفت ماه هم برای آنها حق بیمهای واریز نشده و عملا از دفترچه بیمه و خدمات بیمهای محروم هستند و خدا میداند اگر در این مدت بیماری در خانه داشتهاند، چه بر آنها
گذشته است.
این شرایط سخت و غیرقابل تحمل این روزها و در این هوای گرم جنوب آنها را به خیابانها و اعتراض و تحصن کشانده است.
باوجود بازنشستگی
کار میکنیم
رحمان بالدی، راننده سازمان عمران شهرداری خرمشهر است
و پنج سال سابقه کار دارد.
بالدی به ما میگوید حقوق ماههای اردیبهشت تا مرداد به همراه پایه حقوق شهریور پرداخت نشده و هفت ماه است که بیمه برای کارگران و کارمندان رد نشده است. تعدادی از نیروهای اجرایی و اداری نیز از سال95 معوقات دریافت نشده دارند.
به گفته وی، مشکلات شهرداری خرمشهر به اینجا ختم نمیشود و بسیاری از نیروهای اداری شهرداری با وجود اینکه موعد بازنشستگیشان فرارسیده اما به دلیل عدم پرداخت کامل و صحیح بیمه، همچنان به کار مشغول هستند.
اعتراض کنیم
پروندهدار میشویم
بالدی درباره نحوه پاسخگویی و واکنش مسؤولان شهرداری خرمشهر به این مشکلات هم اینگونه توضیح میدهد: چند بار جلوی شهرداری اعتصاب کردیم اما هر بار حراست آنجا همراه با نیروهای امنیتی ما را متفرق میکنند. وقتی به ما تذکر داده میشود، گوش میکنیم، تجمع را شکسته و متفرق میشویم اما گاهی وقتها نیروهای امنیتی دنبال بهانه برای پروندهسازی علیه ما هستند و برای پنج نفر از نیروها هم تاکنون پرونده قضایی
تشکیل دادهاند.
چندبار در رادیو و رسانههای محلی بعضی از مسؤولان شهری عنوان کردند که 99درصد مطالبات نیروها پرداخت شده، حال آنکه که فقط 10درصد حقوق عقبمانده یکماه نیروها پرداخت شدهبود. اینها را بالدی به ما میگوید و ادامه میدهد: وقتی پیگیر مطالباتمان از سرپرست قبلی شهرداری میشدیم؛ برای ما از طرف حراست نامهای با این مضمون ارسال میشد که شما محرک نیروهای زحمتکش شهرداری برای اخلال در نظم شدهاید و در صورت تکرار به مراجع بالاتر
معرفی میشوید.
بیاعتنایی عجیب استاندار
راننده سازمان عمران شهرداری خرمشهر میگوید: روزهای گذشته خبردار شدیم استاندار پیشین (قاسم سلیمانی دشتکی) در ساختمان اداری منطقه آزاد اروند جلسهای دارد. تصور کردیم اگر خودمان را به ایشان برسانیم به خواستهمان رسیدگی میشود. برای همین از ساعت8 صبح جلوی ورودی ساختمان منطقه آزاد همراه با بنر مطالباتمان تجمع کردیم. استاندار با بیاعتنایی از کنار ما گذشت و وارد سازمان شد. تا ساعت2 بعدازظهر منتظر خروج او از سازمان بودیم، ولی آقای استاندار از در پشتی ساختمان خارج شدهبود و انگار نه انگار تعدادی کارگر جلوی ورودی منتظرش بودند. این از آقای استاندار استان، ما برای دریافت حقوق سراغ همه مسؤولان شهرستان خرمشهر هم رفتهایم؛ از فرماندار گرفته تا امامجمعه اما انگار مشکل حقوقهای معوقه شبیه گره کور ناگشودنی است، چراکه چند بار جلسه شورای تامین و جلسه کمیسیون کارگری هم برای رفع این مشکل برگزار شد اما هیچ خروجی مثبتی از آنها به ما
اعلام نشد.
پسرم بیماری قلبی دارد
بالدی که پدری 37 ساله است میگوید فرزند 12سالهاش مشکل آئورت قلبی دارد و هر سه ماه یکبار باید دکتر او را ویزیت کند اما از سال98 به دلیل تعطیلی کار، کرونا و تمدید نشدن دفترچه و دریافت نکردن حقوق نتوانسته است به پزشک متخصص مراجعه کند، این در صورتی است که برای این نوع بیماری، استرس و ناراحتی مساوی با فوت است.
زندگی با وعدههای پوچ
یکی دیگر از نیروهای شهردای در بخش آتشنشانی با 11 سال سابقه به ما میگوید که مطالبات پرداخت نشدهاش از شهرداری شامل اضافهکاری شهریور سال گذشته و حقوق شش ماه اول امسال است. او که از جامجم میخواهد نامش فاش نشود، (شاید برای اینکه همین کار بیحقوق را هم از دست ندهد)، میافزاید: مشکل حقوقی ما یکی دوسالی است ایجاد شده و تجمعات نسبت به سهلانگاری در پرداختها هم از پارسال صورت میگرفت هرچند این تجمعات همیشگی و پیوسته نبوده است.این مامور آتشنشانی با بیان اینکه دو سالی میشود که حقوقها در شهرداری به صورت درصدی حساب میشود و تمام حقوق ما را پرداخت نمیکنند، میافزاید: با این روش پرداخت حقوق و وامهایی که از بانکها گرفتهایم، زندگی کردن برایمان سخت شده و آبرویی برایمان نماندهاست. ما از سمت مسؤولان شهرستان فقط وعده میشنویم و از طرف دیگر خودمان هم به طلبکارانمان وعده میدهیم و تمام زندگیمان شده وعده و وعیدی که به هیچکدام آن عمل نمیشود.
این نیروی آتشنشانی عنوان میکند: با وجود آنکه نه سنگی در تجمعات پرتاب شد و نه شعاری علیه کسی دادهایم و تنها خواسته ما بهکارگرفتن یک مدیر توانا در شهرداری بود اما در زمان سرپرست شهردار قبلی، در مراجع قضایی با ما برخورد شد.
با یارانه زندهایم
این نیروی شهرداری به شرایط بیمهشان هم اشاره کرده و میگوید: یکسال است دفترچه بیمه نداریم. با وجود اینکه دفترچه بیمههایمان اعتبار دارد اما سابقه ندارد و این اعتبار صوری است. اگر در یک عملیات حریق دچار سانحه شویم بیمه تقبل نخواهد کرد، چراکه شهرداری هزینهای به بیمه نداده است تا بیمه هزینههای ما را به عهده بگیرد. کمااینکه چندی پیش در یک عملیات برای همکارم مشکلی پیش آمد و با وجود آنکه در دست و کمرش پلاتین قرار دادند اما بیمه هیچ هزینهای را تقبل نکرد.
این پرسنل آتشنشانی شهرداری خرمشهر که پدر چهار دختر خردسال است یادآور میشود در این چند ماه تنها منبع درآمدشان400هزارتومان یارانهای است که دولت به آنها میدهد و با همین مبلغ زندگی میگذرانند و خدا میداند چه بر حال و روز آنها میرود.
-
بدون پسرم هرگز!
-
فرار از کووید افسردگی
-
حمایت 13 میلیاردی جامجم از دانشبنیانها
-
جنگی که هست، جنگی که نیست!
-
دیدار مجلسیها با افراییها
-
ساخت ایران
-
نشانهشناسی روایت آمریکایی از یک ترور
-
جهاد شاعرانه در بشاگرد
-
6 ماه زندگی با دستهای خالی
-
ابتکار جامجم؛ نمونهای از اثربخشی رسانهها در پرورش گفتمان «ما میتوانیم»
-
«نشان ایرانی2» الگوی حمایت از زیستبوم نوآوری و فناوری ایران است