سناریویی  برای جدال قانون و آرمان

‌ گفت‌وگو با كارگردان «دیدن این فیلم جرم است» فیلمی كه این روزها حاشیه‌ها و حرف و حدیث‌های بسیاری ایجاد كرده است

سناریویی برای جدال قانون و آرمان

پیش از جشنواره نشستیم پای صحبت‌های رضا زهتابچیان، كارگردان جوان «دیدن این فیلم جرم است». فیلمی كه حاشیه‌های زیادی ایجاد كرده و تا پیش از جشنواره هم حرف و حدیث‌های زیادی در مورد آن به گوش می‌رسید و حتی حضور یا عدم حضورش در جشنواره هم محل سؤال بود. در نهایت فیلم به جشنواره رسید و شب گذشته در پردیس سینمایی ملت به نمایش درآمد. فیلمی كه در ابتدا آژانس شیشه‌ای ساخته ابراهیم حاتمی‌كیا را به ذهن متبادر می‌كند. اتفاقی كه كارگردان آن را نفی یا اثبات نمی‌كند و ناشی از منطق قصه می‌داند كه كار خود را پیش برده است. با این حال، فیلم در حرفی كه می‌زند بسیار تیزتر و جسورتر از آژانس شیشه‌ای است. با این حال شاید در مانایی و ماندگاری، آژانس موفق‌تر باشد. یك اثر خیلی تیز كه علیه عافیت‌طلبی است و دستگاه‌ها و نهادهای بسیاری را درگیر درام خود می‌كند و عوامل سعی زیادی برای تعامل با این نهادها هم داشته‌اند. حسب شنیده‌های ما فعلا تا این مرحله بعضی نهادها مانند بسیج و سپاه پاسداران مشكلی با نمایش فیلم در جشنواره نداشته‌اند، ولی این‌كه آیا این پالس مثبت به اكران عمومی هم خواهد رسید یا نه، بحث دیگری است. با این حال، آنچه در ادامه می‌آید متن پیاده شده یك گفت‌وگوی دوستانه و صمیمی است كه رضا زهتابچیان در برابر علی رستگار، سجاد بلوكات و محمدصادق علیزاده نشست. گفت‌وگویی كه تا نیمه‌شب طول كشید. به دلیل لو نرفتن اصل قضیه و همچنین بعضی صحبت‌های دوستانه غیرقابل انتشار، همه حرف‌های آن جلسه در این گفت‌وگو آورده نشده است. با این حال سعی كردیم تا جایی كه ممكن است، بدون لو رفتن داستان، در این متن راجع به فیلم حرف بزنیم.

 مهم‌ترین نكته فیلم ارجح دانستن آرمان به قانون است. این‌كه آرمان فراتر از قانون است. البته این برای مردم هم دلچسب است. این یك خط ظریف فیلم است برای درآمدن یا نیامدن؛ چیزی كه در آژانس شیشه‌ای هم دیده می‌شود. علاقه‌ای به آژانس دارید؟ نترسیدید این فیلم به دلیل شباهت با آژانس مردم آن را پس بزنند؟
تقریبا هیچ! آژانس فیلمی بود كه همه آن را دوست داشتند. من هم یكی مثل همه ولی این‌كه این فیلم در ذهنم برجسته شود، نه! فیلم‌هایی كه در ذهنم برجسته بوده در نمونه‌های خارجی آثار مل گیبسون است. در نمونه‌های داخلی هم با 70  درجه بالاتر، مجید مجیدی است. ذائقه فرمی من حاتمی‌كیا و مضمونی‌ام هم مجیدی است. اگر بخواهم یكی را اسم ببرم قطعا مجیدی است. فیلمساز برای من فقط مجیدی است و باقی، تجربه‌های سمعی و بصری!

 چقدر خودتان به فراتر بودن آرمان بر قانون اعتقاد دارید؟
قطعا همین است. من خودم به این اعتقاد دارم. البته این را هم بگویم كه درد شخصیت اصلی این است كه به همین قانون هم عمل نمی‌شود. او به خاطر این‌كه به قانون عمل نمی‌شود دست به آن كار می‌زند. در فیلم هم همین را می‌گوید كه من داشتم روال قانونی را طی می‌كردم و كاری به كسی نداشتم ولی اینها نگذاشتند. در ادامه هم تاكید می‌كند كه قانون برای امثال من قانون است، برای اینها تفریح.

 فیلمنامه مربوط به الان است یا قبلا نوشته شده؟
هسته اصلی فیلمنامه متعلق به سال‌های 84 و 85 است و برای ساخت فقط به‌روز‌رسانی شده است. آن زمان كه فیلمنامه را می‌نوشتم صرفا یك پیش‌بینی و در واقع از زمان خودش جلوتر بود. الان است كه تبدیل به حرف روز شده. به وقت خودش ساخته نشد و اجازه ساخت پیدا نكرد. آن زمان كه می‌نوشتم احساس كردم بعضی جاها شبیه آژانس شده است. با این حال برایم مهم نبود چون منطق قصه داشت كار خود را جلو می‌برد. البته این هم برایم مثبت نبود كه شبیه فیلم دیگری باشد. با این حال برایم مشكلی نداشت. مشكلی هم ندارم كه شبیه آژانس باشد. البته از نظر من این فیلم با آژانس تفاوت زیادی دارد.

 آن بحث گروگان گرفتن كه عین آژانس است!
به نكته خوبی اشاره كردید! موقعیت نمایشی آن شبیه آژانس است. كما این‌كه آژانس را هم می‌گفتند شبیه بعدازظهر سگی است. از نظر حرارت حرفی كه می‌زند و طعم و مزه و مقیاس، قابل مقایسه با آژانس نیست. صحبت‌های این فیلم، زیر و زبر را می‌جنباند. فیلم یك بار دیدن نیست. خیلی پیچیده است. در یك جبهه، به هم ریختن مرزها را می‌بینید. حق و باطل، فراتر از مرز و جناح و سیاست است. من فیلم ارزشی نساختم. رسالت من تطهیر و تقدیس بسیج نبوده است. به دنبال تكریم حق بودم، نه تقدیس بسیج، سپاه، دولت، ایران و زمین و آسمان و... در فیلم هم دیده‌اید كه ما با هیچ‌كس تعارف نداریم. این‌كه چقدر موفق بودیم یا نبودیم بحث دیگری است. دنیا فضای تغییر است. این را در فضای پایگاه كاملا می‌بینید! فیلم علیه همه چیز است به جز حق!

 احساس می‌كنیم دیالوگ‌ها بیش از اندازه به مخاطب اطلاعات می‌دهد! خیلی در جهان كاراكترهای فیلم نمی‌رویم. چون این اتفاق نمی‌افتد انگاری حرف‌های شخصیت‌ها گنده‌تر از دهان آنهاست!
نمی‌دانم كه این شكلی است یا نه!

 این اتفاق در آژانس نمی‌افتد! در مورد فیلم شما احساس می‌كنم بیشتر از آن‌كه فیلم ببینیم انگار داریم یك مانیفست و بیانیه می‌خوانیم.
خب اگر این اتفاق افتاده باشد خوب نیست. واقعا فرصتی برای وارد شدن به جهان كاراكترها نبود. ضمن این‌كه بخشی از اطلاعاتی كه راجع به شخصیت‌ها می‌بینید دارد عقبه و بك‌گراند را ارائه می‌دهد. یكی در هیات است، یكی بالای دیوار سفارت انگلیس، یكی در اردوهای جهادی است و دیگری هم دنبال دختربازی كه برای معافیت سربازی به پایگاه بسیج آمده است.

 به نظرم همه تلاش خودشان را كرده‌اند. شخصیت‌های پایگاه بسیج همه ناشناخته هستند، اما درست بازی كرده‌اند. شاید اگر بازیگران دیگری بازی كرده بودند اتفاق بهتری می‌افتاد.
تعدادی از بازیگرانی كه پیشنهاد داده بودیم پای كار نیامدند. افرادی كه اگر حروف اول اسم و فامیل‌شان را بگویم شما حتما می‌شناسید.

 بازیگر خاصی را برای نقش‌ها مدنظر داشتید؟
به صورت پیش‌فرض بله! فیلمنامه را خواند و در نهایت با این‌كه از آن خوشش آمده و امیدوار بود كه روزی آن را روی پرده ببیند، پاسخ منفی داد. سراغ فرد دیگری رفتیم. فیلمنامه را خواند و گفت مضمون بسیار انسانی‌ای دارد با این حال پاسخ منفی داد، چون حاضر نبود در لباس بسیج ایفای نقش كند. فرد دیگری گفت ما شغلمان سینماست و اگر این نقش را بازی كنم در سینما بایكوت می‌شوم. با این حال من منتظر واكنش مخاطب عام هستم. جشنواره جایی است كه فیلم را باید معرفی كرد تا مردم ببینند.

 تنها بازیگری كه شاید آثار دیگری هم از او دیده باشیم امیر آقایی است. او چند سال قبل هم این مساله بایكوت را مطرح كرده بود... 
اثر ما این شكلی نیست كه منتسب به جریان یا جناح خاصی باشد. حتی آن دوستانی هم كه نیامدند علت نیامدن‌شان مثلا این نبود كه فیلم حكومتی یا وابسته به جریان خاص سیاسی است. حتی فیلم را دوست داشتند و می‌گفتند چقدر خوب است كه در فلان سكانس این حرف زده و این كار انجام می‌شود ولی خب در نهایت پای كار نیامدند.

 كمی هم از سختی‌های تولید كار بگویید!
مجوز ساخت به ما نمی‌دادند. تا این‌كه رسیدند به این‌كه این فیلم آن سوی خط قرمزهاست. من گفتم تغییر نخواهم داد و اگر تغییر بدهم برای اصلاح و بهتر شدن خواهد بود، نه این‌كه كسی به من گفته باشد. سال 97 حوزه هنری پای كار آمد. مجوز كار هم به شخص ندادند. مجوز به صورت حقوقی به سازمان سینمایی حوزه هنری داده شد كه البته آن هم مشروط بود. در حین تولید هم هیچ جا با ما همكاری نمی‌كردند و ما به‌شدت دست تنها بودیم. شرایط سختی بود.

 ما منتظر بودیم یك ارتباط عاطفی بین شخصیت اول و همسرش برقرار شود، ولی این اتفاق نیفتاد. چیزی كه مشابه آن را در آژانس هم دیدیم.
خب خط ارتباطی همه افرادی كه در پایگاه هستند قطع شده است. آنتن ندارند.

 پایان فیلم منتظر بودیم در گوش شخصیت منفی زده شود!
خوردن در گوش آن فرد كم است! بیشتر از آن لازم است.

 دوگانه‌سازی ابتدای فیلم بین آن چند دختر نوجوان و آن دختر چادری هم قدری قابل باور نیست.
دوگانه‌سازی نیست. دنبال این كار نبودم. در فیلم این پازل را بین دختر چادری و آن چند دختر ایجاد كردیم كه مشخص شود، آزاری كه آن فرد برای دختر چادری ایجاد می‌كند ناشی از نیاز كاراكتر به زن نیست، چرا كه اگر از این ناحیه دست به آن كار زده بود باید ابتدا برای آن چند دختر جوان ایجاد مزاحمت می‌كرد و بعد می‌رفت سراغ شخصیت چادری.