شخصیت داشتن یا نداشتن؛ مساله این است!
در زبان عامه وجود برخی صفات خوب در انسان را نشانه شخصیت او میدانیم و زمانی كه فردی به دیگران بیاحترامی میكند یا رفتارهای خارج از عرف و ناشایست از خود نشان میدهد، به او «بیشخصیت» گفته میشود.
عوامل وراثتی و محیطی، یادگیری و سلسله مراتب رشد و عوامل هوشیار و ناهوشیار
بر شكلگیری شخصیت تاثیر دارند.
زمانی كه فرد رفتارهای نامطلوب از خودش نشان دهد فرضیه بیمار بودن او مطرح میشود و ممكن است دچار اختلالات شخصیتی باشد. فردی كه دچار اختلال شخصیت است ،رفتار مناسبی در جامعه ندارد و زندگی او از حالت عادی خارج میشود و نمیتواند با اطرافیان خود بهدرستی رفتار كند.
اختلال شخصیت معمولا در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود و فرد بیمار رفتارهای مرضی از خودش نشان میدهد و رفتارهای نامطلوب او به دلیل بیماریهای جسمانی یا مصرف دارو یا صدمات فیزیولوژیك (مانند صدمه به سر) نیست.
بیشخصیت بودن با اختلال شخصیت متفاوت است. زمانی كه فردی رفتارش ناشایست است یا دشنام میدهد یا نظم و احترام را رعایت نمیكند به او بیشخصیت میگویند اما زمانیكه فرد دچار بیماری باشد، علائم خاصی در او وجود دارد از جمله:
هیجانپذیری منفی: در این حالت فرد مدام هیجاناتش تغییر میكند یا اضطراب دارد یا احساس در خود فروماندگی دارد.
كنارهگیری یا گسستگی: فرد از زندگی لذت نمیبرد، بیاعتماد است، گوشهگیر است و با كسی صمیمی نمیشود.
خصومت: نسبت به بقیه احساس خوبی ندارد، توجه طلب است، بیرحم است، با دیگران دشمنی دارد، اهل تقلب كردن است.
بازداری زدایی: مسؤولیتپذیر نیست، حواسش بهسادگی پرت میشود و تمركز ندارد، رفتارهای تكانشی از خودش نشان میدهد، به صورت بیمارگون كمالگراست، خطرپذیری بیش از حد دارد.
روان پریشی: عقاید عجیب و غریب دارد و برای اتفاقات عادی معنا و مفهومهای خاصی را ادراك میكند.
علاوه بر اختلالات شخصیتی، گاهی اوقات افراد دچار اختلال شخصیت نیستند، اما رفتارهای
بهنجار نیز از خود بروز نمیدهند و در پارهای از موارد ضعفهای شخصیتی در آنها وجود دارد. هر دو دسته افراد بیشخصیت و آنهایی كه اختلال شخصیت دارند به مداخلات درمانی نیاز دارند.
عوامل وراثتی و محیطی، یادگیری و سلسله مراتب رشد و عوامل هوشیار و ناهوشیار
بر شكلگیری شخصیت تاثیر دارند.
زمانی كه فرد رفتارهای نامطلوب از خودش نشان دهد فرضیه بیمار بودن او مطرح میشود و ممكن است دچار اختلالات شخصیتی باشد. فردی كه دچار اختلال شخصیت است ،رفتار مناسبی در جامعه ندارد و زندگی او از حالت عادی خارج میشود و نمیتواند با اطرافیان خود بهدرستی رفتار كند.
اختلال شخصیت معمولا در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود و فرد بیمار رفتارهای مرضی از خودش نشان میدهد و رفتارهای نامطلوب او به دلیل بیماریهای جسمانی یا مصرف دارو یا صدمات فیزیولوژیك (مانند صدمه به سر) نیست.
بیشخصیت بودن با اختلال شخصیت متفاوت است. زمانی كه فردی رفتارش ناشایست است یا دشنام میدهد یا نظم و احترام را رعایت نمیكند به او بیشخصیت میگویند اما زمانیكه فرد دچار بیماری باشد، علائم خاصی در او وجود دارد از جمله:
هیجانپذیری منفی: در این حالت فرد مدام هیجاناتش تغییر میكند یا اضطراب دارد یا احساس در خود فروماندگی دارد.
كنارهگیری یا گسستگی: فرد از زندگی لذت نمیبرد، بیاعتماد است، گوشهگیر است و با كسی صمیمی نمیشود.
خصومت: نسبت به بقیه احساس خوبی ندارد، توجه طلب است، بیرحم است، با دیگران دشمنی دارد، اهل تقلب كردن است.
بازداری زدایی: مسؤولیتپذیر نیست، حواسش بهسادگی پرت میشود و تمركز ندارد، رفتارهای تكانشی از خودش نشان میدهد، به صورت بیمارگون كمالگراست، خطرپذیری بیش از حد دارد.
روان پریشی: عقاید عجیب و غریب دارد و برای اتفاقات عادی معنا و مفهومهای خاصی را ادراك میكند.
علاوه بر اختلالات شخصیتی، گاهی اوقات افراد دچار اختلال شخصیت نیستند، اما رفتارهای
بهنجار نیز از خود بروز نمیدهند و در پارهای از موارد ضعفهای شخصیتی در آنها وجود دارد. هر دو دسته افراد بیشخصیت و آنهایی كه اختلال شخصیت دارند به مداخلات درمانی نیاز دارند.