گفتوگو با محسن تختی، بازیگر فیلم غلامرضا تختی
مصائب «آقا تختی» بودن
غلامرضا تختی برای ما ایرانیها نماد پهلوانی است، هر چند 51 سال از زمانی كه او در هتل آتلانتیك خودكشی كرد، میگذرد اما او همچنان در میان ما نفس میكشد، به عنوان قهرمان عكسش را هنوز هم در مكانهای مختلف میبینیم. در سالگردش روزنامهها و رسانهها، مطالبی منتشر میكنند و همه ورزشكاران در ذهنشان این است كه شبیه او باشند و در مرام ورزشكاری و انسانیت به او اقتدا كنند. اما واقعیت این است كه انگار تختی فقط شبیه تختی است، در دورهای ستارهای درخشید و بعد برای همیشه در آسمان ناپدید شد.حالا فیلمی درباره زندگی او ساخته شده به نام غلامرضا تختی. بهرام توكلی كه سال قبل با فیلم تنگه ابوقریب در جشنواره حضور داشت، امسال با فیلم تختی نشان داد كه میداند چگونه قهرمانان را در سینما زنده نگهدارد.حال میخواهد این قهرمان كشتیگیری بهنام تختی باشد یا قهرمانان هشت سال دفاع مقدس. ابهت سكانس اول فیلم تختی كه كودكی پر از فقر و فلاكت غلامرضا را نشان میدهد، شباهت زیادی به سكانسهای تنگه ابوقریب دارد؛ صحنههایی كه مردم بیپناه درگیر و دار جنگ و حمله دشمن گیر میافتند.
زندگی تختی را كه در سینما میبینی چیزی ته دلت میشكند و تكهپارههایش به چشمت میرسد و اشكت میلغزد. یك قهرمان چقدر میتواند زجر كشیده باشد. چقدر میتواند تنها باشد و چقدر میتواند تاب بیاورد آزار و اذیتها و چقدر میتواند پای مردم بایستد تا خودش نابود شود. تختی به روایت بهرام توكلی را كه بر پرده سینما میبینی، جهان پهلوانت شكل مظلومیتی پیدا میكند، غیرقابل توصیف.غمی در دلت مینشیند كه با نام تختی گره میخورد و دیگر تمام نخواهد شد. فیلم را كه میبینی، عاشق مظلومیت، مهربانی، صبوری و تنهایی تختی میشوی. حالا او دیگر فقط یك كشتیگیر مدال آور نیست. مردی تنهاست كه تا آخرین روز زندگی پناه مردمی بود كه انگار همیشه پناه و تكیهگاه میخواهند و گاهی آنقدر به این تكیهگاه تكیه میدهند كه او را از پای درمیآورند، بدون اینكه بخواهند، بدون این كه بدانند.
محسن تختی، بازیگر نقش جوانیهای تختی است.نسبتی با غلامرضا تختی ندارد و همنامیاش با این پهلوان دوستداشتنی، اتفاقی است. محسن متولد 1369 در اردبیل است. آتشنشان است و در مسابقه فرمانده هم حضور داشته و تا مرحله نیمهنهایی هم رسیده. پر از انرژی است و هیجان را دوست دارد. ساكن اردبیل است و یكی از برنامههایش این است كه بازیگری را ادامه بدهد.این انتخاب حق اوست، وقتی بتواند از پس نقش سخت غلامرضا تختی بربیاید حتما میتواند نقشهای دیگر را هم بازی كند.وقتی به او میگویم اگر یك سال را نادیده بگیریم، میتوانیم شما را متولد اول دهه 70 در نظر بگیریم، دهه هفتادیهایی كه بیشتر دوست دارند در لحظه زندگی كنند و از زندگی لذت ببرند و بعضیها بر این باورند كه برنامه زیادی برای آینده ندارند.میخندد و میگوید: این كه دنبال هیجان باشم و از آنچه در زندگی دارم لذت ببرم، درست اما اینكه برای زندگیام برنامه درازمدت نداشته باشم را قبول ندارم. دقیقا برای آیندهام برنامهریزی دارم و هدفگذاریهایم نیز مشخص است. یكیاش اینكه بازیگری را دنبال خواهم كرد.
در فیلم تختی، چهار بازیگر نقش مقاطع كودكی، نوجوانی، جوانی و میانسالی تختی را بازی میكنند كه بیشترین نقش را محسن تختی به عهده دارد.درباره چگونگی انتخابش برای این نقش میگوید: عوامل سازنده فیلم برای پیدا كردن بازیگران نقشهای تختی از روشهای مختلف استفاده كرده بودند كه یكی از آنها جستوجو در اینستاگرام و پیدا كردن آدمهایی با نام تختی بود كه یكی از آنها من بودم. آقای مردانه، دستیار آقای توکلی برایم پیغام گذاشت با شماره تلفن. تماس گرفتم و بعد به تهران آمدم و تست گریم دادم و پذیرفته شدم. قبل از بازی در این فیلم تجربه حضور در مسابقه تلویزیونی فرمانده را داشتم كه شبیه كارهای مستند بود. این مسابقه با حدود 15 دوربین ضبط میشد به همین دلیل استرس و نگرانی برای حضور مقابل دوربین نداشتم. اما برای نزدیك شدن به نقش آقا تختی، آقای ملكان تهیهكننده و طراح گریم و آقای توکلی خیلی به من كمك كردند. آنچه باید میخواندم را در اختیارم گذاشتند و فیلمهایی را هم كه باید میدیدم، تماشا كردم. در زمان فیلمبرداری هم كاملا تابع حرفهای آقای توکلی بودم. برای رسیدن فیلم به جشنواره زمان فیلمبرداری فشرده بود و گاهی 20 ساعت سركار بودم اما آنقدر گروه سازنده خوب بودند و آنقدر عاشق شخصیت آقا تختی بودم كه اصلا خستگی را نمیفهمیدم. خدا را شكر كار خوب پیش میرفت و پلانها به برداشتهای زیاد نمیكشید.
به محسن تختی میگویم، سكانس مسابقه كه چشم تختی آسیب میبیند، یكی از تاثیرگذارترین سكانسهای فیلم بود، شاید هم سختترین سكانس.
میگوید: بله، سكانس دشواری بود.واقعا زانوی بازیگر نقش مقابل به چشمم خورد و دردی وحشتناك داشتم اما اعتراض نكردم و به كارم ادامه دادم.احساس میكردم هرچه این سكانس با حس و حال واقعیتری فیلمبرداری شود، بهتر است و به موفقیت فیلم بیشتر كمك میكند. اما سكانسی كه آقاتختی در بیمارستان از كشتی خداحافظی میكند، هم یكی از نفسگیرترین سكانسها بود. واقعا متاثر شده بودم و چند روزی درگیر این سكانس بودم. از زمانی كه به صورت حرفهای كشتی میگرفتم، شیفته مرام و شخصیت آقاتختی بودم اما فیلم تختی مرا عاشق این شخصیت كرد. تلاش میكنم از شخصیت آقاتختی جدا نشوم تا بتوانم مثل او زندگی كنم. مردی كه همه زندگیاش را وقف مردم كرد و هیچ چیز بهجز خشنودی مردم او را خوشحال نمیكرد حتی وقتی كه مردم پشت او را خالی كردند، حتی وقتی مردم نمیدانستند كه او چه میكشد و زندگی شخصیاش دچار چه چالشهایی است.
محسن تختی، جوان است و پر از انرژی و مهربانی. وقتی به او میگویم شانس آوردی كه این نقش به شما رسید، میگوید: شما میگویی شانس، من میگویم تقدیر. از میان آن همه بازیگر این تقدیر و سرنوشت خدانوشته بود كه نقش جوانیهای تختی به من برسد و راهی تازه در مسیر زندگیام باز كند.
آقا محسن در سفری كه به مشهد داشته، عاشق دختری میشود و تصمیم میگیرد با او ازدواج كند. یك جوان آذری با یك دختر مشهدی. میگوید: این بخش زندگیام شباهت زیادی به زندگی آقاتختی دارد. تفاوت فرهنگی دو خانواده باعث شد تا من و همسرم سختی زیادی تحمل كنیم تا بههم برسیم. واقعا معجزه بود و امام رضا (ع) پا درمیانی كرد. حالا هم یك پسر پنجماهه داریم. از زندگیم راضیم و خدا را شاكر.
به محسن تختی میگویم، یكی از نكات بارز بازی شما در فیلم لبخندی بود كه همیشه بر لب داشتید؛ در سختیها، در شادیها در مسابقات و ... این لبخند بخشی از شخصیت آقا تختی بوده یا كارگردان از شما خواست؟
میگوید: طبق مستندات و آنچه دوستان و آشنایان آقا تختی میگفتند، او همیشه لبخند به لب داشته و آقای توكلی هم روی این بخش تاكید داشتند و من هم آن را اجرا كردم.
سكانس خودكشی تختی و این كه دختر مستخدم هتل آخرین نفری بوده كه به نیت درخواست كمك برای آقا تختی یك لیوان آب خوردن میآورد، اما پشت در بسته اتاق او میماند، یكی از تلخترین سكانسهای سینمای ایران است. فیلم تختی را باید دید تا شاید یاد بگیریم با قهرمانان كشورمان چگونه رفتار كنیم تا زندگی به كامشان زهر نشود.
زندگی تختی را كه در سینما میبینی چیزی ته دلت میشكند و تكهپارههایش به چشمت میرسد و اشكت میلغزد. یك قهرمان چقدر میتواند زجر كشیده باشد. چقدر میتواند تنها باشد و چقدر میتواند تاب بیاورد آزار و اذیتها و چقدر میتواند پای مردم بایستد تا خودش نابود شود. تختی به روایت بهرام توكلی را كه بر پرده سینما میبینی، جهان پهلوانت شكل مظلومیتی پیدا میكند، غیرقابل توصیف.غمی در دلت مینشیند كه با نام تختی گره میخورد و دیگر تمام نخواهد شد. فیلم را كه میبینی، عاشق مظلومیت، مهربانی، صبوری و تنهایی تختی میشوی. حالا او دیگر فقط یك كشتیگیر مدال آور نیست. مردی تنهاست كه تا آخرین روز زندگی پناه مردمی بود كه انگار همیشه پناه و تكیهگاه میخواهند و گاهی آنقدر به این تكیهگاه تكیه میدهند كه او را از پای درمیآورند، بدون اینكه بخواهند، بدون این كه بدانند.
محسن تختی، بازیگر نقش جوانیهای تختی است.نسبتی با غلامرضا تختی ندارد و همنامیاش با این پهلوان دوستداشتنی، اتفاقی است. محسن متولد 1369 در اردبیل است. آتشنشان است و در مسابقه فرمانده هم حضور داشته و تا مرحله نیمهنهایی هم رسیده. پر از انرژی است و هیجان را دوست دارد. ساكن اردبیل است و یكی از برنامههایش این است كه بازیگری را ادامه بدهد.این انتخاب حق اوست، وقتی بتواند از پس نقش سخت غلامرضا تختی بربیاید حتما میتواند نقشهای دیگر را هم بازی كند.وقتی به او میگویم اگر یك سال را نادیده بگیریم، میتوانیم شما را متولد اول دهه 70 در نظر بگیریم، دهه هفتادیهایی كه بیشتر دوست دارند در لحظه زندگی كنند و از زندگی لذت ببرند و بعضیها بر این باورند كه برنامه زیادی برای آینده ندارند.میخندد و میگوید: این كه دنبال هیجان باشم و از آنچه در زندگی دارم لذت ببرم، درست اما اینكه برای زندگیام برنامه درازمدت نداشته باشم را قبول ندارم. دقیقا برای آیندهام برنامهریزی دارم و هدفگذاریهایم نیز مشخص است. یكیاش اینكه بازیگری را دنبال خواهم كرد.
در فیلم تختی، چهار بازیگر نقش مقاطع كودكی، نوجوانی، جوانی و میانسالی تختی را بازی میكنند كه بیشترین نقش را محسن تختی به عهده دارد.درباره چگونگی انتخابش برای این نقش میگوید: عوامل سازنده فیلم برای پیدا كردن بازیگران نقشهای تختی از روشهای مختلف استفاده كرده بودند كه یكی از آنها جستوجو در اینستاگرام و پیدا كردن آدمهایی با نام تختی بود كه یكی از آنها من بودم. آقای مردانه، دستیار آقای توکلی برایم پیغام گذاشت با شماره تلفن. تماس گرفتم و بعد به تهران آمدم و تست گریم دادم و پذیرفته شدم. قبل از بازی در این فیلم تجربه حضور در مسابقه تلویزیونی فرمانده را داشتم كه شبیه كارهای مستند بود. این مسابقه با حدود 15 دوربین ضبط میشد به همین دلیل استرس و نگرانی برای حضور مقابل دوربین نداشتم. اما برای نزدیك شدن به نقش آقا تختی، آقای ملكان تهیهكننده و طراح گریم و آقای توکلی خیلی به من كمك كردند. آنچه باید میخواندم را در اختیارم گذاشتند و فیلمهایی را هم كه باید میدیدم، تماشا كردم. در زمان فیلمبرداری هم كاملا تابع حرفهای آقای توکلی بودم. برای رسیدن فیلم به جشنواره زمان فیلمبرداری فشرده بود و گاهی 20 ساعت سركار بودم اما آنقدر گروه سازنده خوب بودند و آنقدر عاشق شخصیت آقا تختی بودم كه اصلا خستگی را نمیفهمیدم. خدا را شكر كار خوب پیش میرفت و پلانها به برداشتهای زیاد نمیكشید.
به محسن تختی میگویم، سكانس مسابقه كه چشم تختی آسیب میبیند، یكی از تاثیرگذارترین سكانسهای فیلم بود، شاید هم سختترین سكانس.
میگوید: بله، سكانس دشواری بود.واقعا زانوی بازیگر نقش مقابل به چشمم خورد و دردی وحشتناك داشتم اما اعتراض نكردم و به كارم ادامه دادم.احساس میكردم هرچه این سكانس با حس و حال واقعیتری فیلمبرداری شود، بهتر است و به موفقیت فیلم بیشتر كمك میكند. اما سكانسی كه آقاتختی در بیمارستان از كشتی خداحافظی میكند، هم یكی از نفسگیرترین سكانسها بود. واقعا متاثر شده بودم و چند روزی درگیر این سكانس بودم. از زمانی كه به صورت حرفهای كشتی میگرفتم، شیفته مرام و شخصیت آقاتختی بودم اما فیلم تختی مرا عاشق این شخصیت كرد. تلاش میكنم از شخصیت آقاتختی جدا نشوم تا بتوانم مثل او زندگی كنم. مردی كه همه زندگیاش را وقف مردم كرد و هیچ چیز بهجز خشنودی مردم او را خوشحال نمیكرد حتی وقتی كه مردم پشت او را خالی كردند، حتی وقتی مردم نمیدانستند كه او چه میكشد و زندگی شخصیاش دچار چه چالشهایی است.
محسن تختی، جوان است و پر از انرژی و مهربانی. وقتی به او میگویم شانس آوردی كه این نقش به شما رسید، میگوید: شما میگویی شانس، من میگویم تقدیر. از میان آن همه بازیگر این تقدیر و سرنوشت خدانوشته بود كه نقش جوانیهای تختی به من برسد و راهی تازه در مسیر زندگیام باز كند.
آقا محسن در سفری كه به مشهد داشته، عاشق دختری میشود و تصمیم میگیرد با او ازدواج كند. یك جوان آذری با یك دختر مشهدی. میگوید: این بخش زندگیام شباهت زیادی به زندگی آقاتختی دارد. تفاوت فرهنگی دو خانواده باعث شد تا من و همسرم سختی زیادی تحمل كنیم تا بههم برسیم. واقعا معجزه بود و امام رضا (ع) پا درمیانی كرد. حالا هم یك پسر پنجماهه داریم. از زندگیم راضیم و خدا را شاكر.
به محسن تختی میگویم، یكی از نكات بارز بازی شما در فیلم لبخندی بود كه همیشه بر لب داشتید؛ در سختیها، در شادیها در مسابقات و ... این لبخند بخشی از شخصیت آقا تختی بوده یا كارگردان از شما خواست؟
میگوید: طبق مستندات و آنچه دوستان و آشنایان آقا تختی میگفتند، او همیشه لبخند به لب داشته و آقای توكلی هم روی این بخش تاكید داشتند و من هم آن را اجرا كردم.
سكانس خودكشی تختی و این كه دختر مستخدم هتل آخرین نفری بوده كه به نیت درخواست كمك برای آقا تختی یك لیوان آب خوردن میآورد، اما پشت در بسته اتاق او میماند، یكی از تلخترین سكانسهای سینمای ایران است. فیلم تختی را باید دید تا شاید یاد بگیریم با قهرمانان كشورمان چگونه رفتار كنیم تا زندگی به كامشان زهر نشود.