پرسشهای نوروزی چاردیواری از ۷ بانو
هفت سین هفت ستاره
ســودابه مهیجی (شاعر)
عید برای كودكان قشنگتر است، ولینوروز در كودكیهایم سرشار از تب و تاب و هیجان و شگفتانگیزی بود. علاقه شدید داشتم به خریدن لباس تازه و عیدی گرفتن و لحظه تحویل سال را با شور، چشم انتظار بودن.
اكنون هم همه چیز زیباست، اما كارهایی را كه از سر عادت انجام میدادم دیگر مرتكب نمیشوم. مثلا خرید لباس و نوكردن وسایل خانه و اینها جزو مقبولاتم نیست الان. اما همیشه و همیشه بهار اتفاق قشنگی است كه در اعماق وجودم رخ میدهد.
به بیانی، فكر میكنم بهار از درون جانهای خود ما انسانهاست كه رخ میدهد و آنگاه به بیرون سرایت میكند. پس حالا كه من خودم رقم زننده این بهار هستم، چرا بهخاطرش دست و پایم را گم كنم و برای خرید كردن در خیابانها به این سو و آن سو بدوم، ترافیك پدید بیاورم، هزینههای بیدلیل بتراشم و دست آخر آرامشم را برای دیدار بهار از دست بدهم.
روزهای پایان سال هم با روزهای آغاز سال هیچ فرقی برایم ندارد، البته نظافت به خودی خود هر زمانی پسندیده است. در حد توانم انجامش میدهم.
سفره هفتسین را دوست دارم، اما ماهی قرمز نمیخرم. گندم هم سبز نمیكنم. بهجای گندم گیاهان آپارتمانی را برای هفتسین استفاده میكنم. سمنو را از همه بیشتر دوست دارم، چون خیلی خوشمزه است. ضمنا در هفتسین من علاوه بر قرآن، دیوان حافظ و شاهنامه جایگاه ویژهای دارند.
خیلی كوچك بودم از همسایهمان كه مرد مهربانی بود و به رحمت خدا رفته، اسكناس عیدی گرفتم. خیلی ذوق زده شدم، چون تا قبل از آن فقط از اقوام عیدی گرفته بودم. این كه همسایه به من عیدی داد برایم خیلی تازگی داشت.
برای خودم و همه مردم آرزوی هوشیاری و آگاهی و بیداری روزافزون دارم چون فقط در سایه آگاهی است كه سعادت و آرامش به دست خواهد آمد.