درباره آن خانه كه گم شد
حتما شما هم دیدهاید آن ویدئویی را كه در كمال حیرت و ناباوری آب خشمگین یك خانه را كه لب رودخانه است خاك زیرش را میشورد و خانه در تازیانههای سیل ناپدید میشود. از این خانهها خیلی توی این چند روزه ویران شده و فقط چندتاییاش را ما دیدهایم . خانه یك مفهومی ورای یك مقدار مشخصی زمین كه روی آن بنایی ساخته شده است، دارد. خانه یك مفهوم است كه با توجه به اهالی آن یعنی خانواده محتواهایی خلق میشود به نام خاطره. بعد از دیدن این ویدئو زیاد به آن خانه كه توی آب گم میشود فكر میكنم. صاحبش احتمالا نمیتواند همانجا دوباره خانه بسازد. زمینش را آب شسته برده و احتمالا باید اگر زورش برسد یك جایی یك گوشهای از شهر زمینی بخرد و باز اگر زورش برسد خانهای بنا كند و دوباره با اهالی همان خانه اگر زنده باشند شروع كند به زندگی و بالطبع آن تولید خاطره. خیلی حس غریبی است خانهات گم شود. مثلا چند سال دیگر یكی از اهالی این خانه دست نوهاش را بگیرد و بیاید لب رود و بگوید اینجا خانه ما بود. دقیقا كجا؟ همین حس را وقتی خانههای كلنگی را پیش پای اتوبانهای شهر قربانی میكنند هم دارم. مثلا فكر كن گوشه اتوبان امام علی بزنی كنار، فلاشر بزنی و بغض كنی و بعد نوهات بگوید چی شد؟ بگویی اینجا خانه ما بود! وسط اتوبان... خانههایمان را دوست داشته باشیم. خانه آن چیزی نیست كه ماه به ماه بابت سكونت در آن اجاره یا قسط میپردازید. خانه مفهومی است ورای یك سند چند اتاق و آشپزخانه و سرویس بهداشتی... .