سیل‌زدگان هم  گاهی لبخند می‌زنند

گفت‌وگو با جواد موگویی، مستند ساز اهل لرستان

سیل‌زدگان هم گاهی لبخند می‌زنند

حس غریبی است، وقتی یكی از زیباترین اتفاقات طبیعت به بلا تبدیل می‌شود. باران‌های بی‌وقفه بهاری، رگبارهایی كه از آسمان بر زمین خشك می‌بارد اما به جای سیراب‌‌كردنش، خاك را می‌شوید و با خود می‌برد و بعد تندتر و تندتر می‌شود، نیرویی می‌شود غیر قابل مهار، می‌خروشد و به پیش می‌رود، انگار عجله‌ای شتابناك دارد برای رسیدن به مقصد، چشم‌ها را می‌بندد و فقط می‌رود و در مسیر هر چه در مقابل خود می‌بیند با خود همراه می‌كند. به پشت سرنگاه نمی‌كند كه در این خروش چه خرابی‌ها و چه نابودی‌ها به جای گذاشته. سیل فقط می‌رود تا به مقصد برسد به دریایی به دریاچه‌ای به تالابی.... باران‌ می‌بارد بر زمین خشك، بارانی كه كارش آبادانی است اما گاهی همین باران زیبا، سیل می‌شود... هر چند باز هم دلمان نمی‌آید نامش را از باران به بلا تغییر دهیم. فقط گاهی باران دوست دارد، سیل آسا ببارد و خروشناك به پیش برود. مایی كه عاشق بارانیم آیا نباید خودمان را آماده پذیرایی از مهمانی كنیم كه گاهی دوست دارد بی‌دریغ و شتابناك ببارد؟! همین مایی كه تا یكی، دو ماه قبل دعای باران می‌خواندیم حالا غافلگیر شده‌ایم از این همه باران.حالا واژه «سیل» و سیلاب برایمان ملموس‌تر شده. حالا باورمان شده كه اگر آماده نباشیم، باران ما را با خود خواهد برد...به دریایی به دریاچه‌ای به رودی به تالابی. اگر آماده نباشیم باران سیل‌آسا كه دوست دارد زودتر به مقصدش برسد گاهی خانه و زندگیمان را هم با خود خواهد برد و آن وقت است كه ما می‌مانیم و زندگی به گِل نشسته. اما با همه اینها باران كه همیشه رحمت است، بلا نمی‌شود اگر ما آماده دریافت رحمت باشیم و این رحمت را كشاورز سیل‌زده خوزستانی كه ویدئویش چند روز اخیر دست‌به‌دست چرخید چه زیبا گفت، همان كشاورزی كه همه زندگی‌اش را سیل برده بود اما گفت كه خدا را شكر، زمین‌هایمان آباد شد...
این پلدختری‌های دوست‌داشتنی
باران‌‌های سیل‌آسای بهاری از شمال كشور شروع شد بعد هوس جنوب كرد و بعد به جنوب غربی متمایل شد.در شیراز زیبا، چنان بارید كه دروازه شهر را با خود برد و سعدی را غافلگیر كرد.اما مردم شیراز با سیل و خرابی‌ها و جان‌هایی كه گرفت و با خود برد، مهربانانه تا  كردند، چنان‌كه شاید دیگر نخواهد از شهر آنها و آب ركن آباد با شتاب رد شود و همه چیز را بشوید و ببرد.حالا شاید سیل از شیراز با صبر رد شود و بگذارد این شهر همچنان آباد بماند. باران‌های سیل‌آسای بهاری اما بی‌محابا بر سر پلدختری‌‌ها بارید، چنان پر هیجان كه مردم این شهر و بخش شرقی شهر باورشان نمی‌شد. شاید باور كرده‌ بودند باران دیگر نخواهد بارید و جنگ بعدی جنگ آب خواهد بود. اما خدا از آسمان بارانی فرود‌ آورد كه همه را غافلگیر كرد و پیام آورد كه همیشه آماده دریافت رحمت الهی باشید! جواد موگویی مستند‌ساز و فعال رسانه‌ كه اصالتا اهل دورود لرستان است و روزی كه سیل به پلدختر رسید در دورود بود، گفته مرا تایید می‌كند كه مردم هم غافلگیر شدند و هم گوش ندادند به هشدار مسؤولانی كه از چند روز قبل و در روز سیل گفته بودند خانه‌ها را تخلیه كرده و به جای امن بروند.آنها آن‌قدر نرفتند كه سیل آمد و گِل‌هایی كه با خود آورده بود همه خانه‌ها را پر و زندگی آنها را راكد كرد. اما به گفته موگویی خدا را شكر در این سیل عظیم كه همه خیابان‌ها، كوچه‌ها و خانه‌ها را در خود فرو برد، كسی جانش را از دست نداد.مردم جانشان را برداشتند و به بلندی‌ها و به پشت‌بام خانه‌ها بردند و زنده ماندند و با چشم خود دیدند كه زندگیشان چگونه در گل فرو رفت.
فقر را آب برد
مردم بخش شرقی پلدختر كه یكی، دو روزی در محاصره آب مانده بودند و هیچ راهی برای دسترسی به آنها نبود، حال و روز خوبی ندارند. موگویی از اولین كسانی است كه خود را به پلدختر رسانده و از همان روزی كه توانسته به اینترنت وصل شود و اتفاقات این شهر را در صفحه اینستاگرامش منتشر می‌كند،‌می‌گوید: مردم پلدختر فقیر هستند. وسایل خانه بیشتر مردم شهر حتی یك نیسان هم نمی‌شود، حالا تصور كنید كه همان را هم از دست داده‌اند.همه چیز در گل فرو رفته. مردم همان وسیله‌ها را بیرون می‌كشند تا گل‌ها را بشویند و پاك كنند شاید كه دوباره بتوانند از آنها استفاده كنند اما آب شهر هنوز وصل نشده و به مردم با تانكر آب می‌رسانند و آب معدنی به وفور یافت می‌شود.مردم بهت‌زده هستند. خیلی‌ها حالشان خوب نیست. حال روحی‌شان خوب نیست. با این زندگی به گل نشسته چه باید بكنند.
موگویی می‌گوید: ارتش از روز اولی كه پلدختر را سیل محاصره كرد، وارد عمل شد.خیلی خوب كار كرد. مهندسان ارتش و بقیه نیروها سنگ تمام گذاشتند برای نجات مردم گرفتار. الان هم در شهر هستند. نیروهای بسیجی و سپاهی هم آمده‌اند. جهادی‌ها هم رسیده‌اند و كنار مردم هستند، هر كاری از دستشان برمی‌آید انجام می‌دهند. روزهای اول، هلال احمر نتوانست تقسیم كمك‌ها را مدیریت كند، اما روزهای بعد اوضاع خیلی بهتر شد.این را هم بگویم كه چند كامیون از كمك‌‌های هلال‌احمر را همان روز اول غارت كردند؛ بومی‌ها نبودند، به نظر می‌رسد بیشتر مردمی بودند كه از اطراف آمده بودند برای غارت.اتفاقی كه در بم و كرمانشاه هم افتاد! اما مردم پلدختر همه چیزشان را از دست داده‌اند و مردم باید خیلی همراه باشند تا این مردم نازنین بتوانند دوباره زندگی را بسازند.
شاید كه خیریتی باشد
باران كه بلا نمی‌شود اگر آدم‌ها آماده باشند.اگر زیرساخت‌ها درست باشد و اگر مردم ماجراجویی را كنار بگذارند و به سیل خیره نشوند و با آن عكس یادگاری نگیرند. سیل شتابناك می‌آید و در مسیرش هر چه هست با خود می‌برد. موگویی می‌گوید: سیل مثل زلزله نیست كه چند ثانیه‌ای بیاید و تمام شود. سیل می‌آید و چند روزی می‌ماند و نمی‌گذارد هیچ كاری برای گرفتارها بكنی. سیل برای مردم كشور ما پدیده‌ای تازه‌ است. مردم ما تاكنون با چنین سیل‌های عظیمی رو‌به‌رو نشده بودند و نمی‌دانستند كه سیل با كسی شوخی ندارد. حالا كمی یاد گرفته‌ایم كه با این پدیده چه جور تا بكنیم. مردم سیل‌زده به كمك نیاز دارند.هر كسی در حد توانش باید كمك كند. نه این‌كه مثل زلزله كرمانشاه خودشان راه بیفتند بیایند پلدختر كه این شهر كوچك اصلا جا ندارد برای آدم‌هایی كه كمك‌رسانی حرفه‌ای را بلد نیستند. مردم كمك‌هایشان را به مراكزی كه برای این كمك درنظر گرفته شده، بدهند تا با برنامه‌ریزی و درست به دست مردم سیل‌زده برسد. امیدواریم پلدختر بهتر از گذشته ساخته شود و زمین‌های این منطقه محروم آنقدر حاصلخیز شود كه مردمش را از فقر نجات دهد.