گفتوگو با علیرضا بدیع، شاعر نیشابوری درباره زیباییهای اردیبهشت
روزهای خوب در راهند...
سال 98، آغازی عجیب داشت. شروعش همزمان شد با یكی از بهترین اتفافات هستی. تولد امیرالمومنین(ع). فال نیكی كه فرخنده بود و اشارتی داشت به این كه خودمان را آماده كنیم برای یك عالمه اتفاق خوب حتی اگر شواهد چیز دیگری بگویند و اوضاع سیاست خارجی و اقتصاد داخلی اصلا خوب نباشد. وقتی به جایی مطمئن وصلی كه نباید نگرانیات عمق پیدا كند. میگذرد اگر توكل و توسل باشد.
سال 98 آغازی عجیب داشت، وقتی زمین كشورمان از خشكی ترك برداشته بود و داشت از هم میپاشید و همه از جنگ آب میگفتند، بارانهای سیلآسا از راه رسیدند. همانهایی كه اگر چند سالی ببارند ایران تبدیل میشود به كشوری با جنگلهای استوایی، چیزی شبیه سریلانكا و بخشهایی از هند. ما كه آماده رسیدن این مهمان ناخوانده نبودیم و راستش را بخواهید خودمان را آماده كرده بودیم برای خشكسالی و جنگ آب و باقی قضایا، با سیلی روبهرو شدیم خانمانبرانداز. بارانهای بیوقفه خرابیهایی به بار آورد، عمیق و طاقتفرسا. اما راستش را بخواهید، خرابیها را با كمی صبر و همدلی و دوراندیشی و برنامهریزی میتوان آباد كرد اما بیآبی و خشكسالی را هیچ جوره نمیشود جبران كرد.
سال 98 سال عجیبی است، پر از اتفاقات خوبی كه مماس شدهاند با هم. مثلا همین اردیبهشت كه پادشاه ماههای سال است، شروعش همزمان شده با دو اتفاق قشنگ. نیمهشعبان كه زاد روز منجی عالم بشریت است، همزمان شده با اول اردیبهشت؛ زیبا نیست واقعا؟ نشانهای نیست آیا برای اتفاقات خوبی كه در راه است؟ مگر نه این است كه برای هر گشایشی به اشارهای نیازمندیم. اشارهای از بالا.
حالا به این فكر كن كه آغاز اردیبهشت را زده باشند به نام سعدی كه به خداوندگار زبان و كلام شهرت دارد. شاعر و حكیمی كه اگر بنشینی و بخوانیاش هر دم از حال بد به حال خوب میروی و جانت تازه میشود. درست مثل طبیعت كه اردیبهشت جان میگیرد و غوغایی به پا میكند كه بیا و ببین. جهان میشود قطعهای از بهشت كه دلمان برایش پرمیكشد. اردیبهشت، جان زندگی است كه قوت میگیرد و حیات ذخیره میكند برای روزهای دیگر سال. امسال سال عجیبی است، چند روز دیگر ماه رمضان شروع میشود و ما تمرین صبر را شروع میكنیم و مگر زیباتر از صبر داریم؟ مگر زیباتر از صبر اردیبهشتی داریم؟
در این سالی كه عجیب شروع شده و سختی و آسانی، شادی و غم مماس با هم حركت میكنند همصحبت شدم با شاعری كه شعر را میشناسد و آدابش را میداند. علیرضا بدیع كه اصالتا نیشابوری است و بند بند وجودش گره خورده به طبیعت.
ماه كتاب
بدیع میداند كه اردیبهشت از عمق تاریخ تا همین امروز برای ما ایرانیها عزیز بوده و هست و ایرانیهای باستان برای بیشتر روزهایش مراسمی زیبا داشتهاند. بدیع اما به رویداد مهمی اشاره میكند كه اردیبهشتی است. نمایشگاه كتاب كه چند روز دیگر آغاز میشود. این شاعر میگوید: به نظرم نمایشگاه كتاب مهمترین رویداد فرهنگی است. كتابهای زیادی كه منتظرشان بودهایم به بازار میآیند. در حاشیه نمایشگاه، نویسندهها و شاعران و متفكران زیادی به گفتوگو و تبادل نظر با یكدیگر و با مردم مینشینند كه اتفاق فرخندهای است.
بدیع دیروز به منطقه چیتگر رفته بود تا از طبیعت آنجا در اولین روز اردیبهشت استفاده كند. از او درباره آسیبهایی كه ما به طبیعت وارد میكنیم، میپرسم و اینكه چطور میشود آدمها بدانند به طبیعت نیاز دارند، اما با همین علم به طبیعت آسیب هم بزنند و نابودش كنند. این شاعر میگوید: بله! هر جا كه میخواهی فرشی پهن كنی و بنشینی و دل و چشم به طبیعت بسپاری، زبالهها رها شدهاند. اینهمه یادآوری میشود كه با خود كیسه زباله ببرید و وقتی از طبیعت خارج شدید، زبالهها را هم با خود ببرید، اما مردم كمتر به این یادآوری توجه میكنند. باور كنیم اگر طبیعت را از دست بدهیم، جایگزینی برای آن نداریم. راستش را بخواهیم مدعیان كشور ما زیاد هستند هم مذهبیها و هم ملیگراهایی كه خون آریایی در رگهایشان جاری است. متعلق به هر گروه كه باشی باید محیطزیست را آلوده نكنی، اما واقعیت این است كه حرفهای همه ما از اعمالمان پررنگتر است، و گرنه الان طبیعت كشورمان پر از زباله نبود. وحشتناك است وقتی میبینی شاخههای درختان را اره كردهاند تا به عنوان هیزم استفاده كنند یا حتی پوست درختان را كندهاند. این رفتارهای ناپسند هیچ توجیهی ندارد، جز این كه ما اصلا نمیدانیم طبیعت و محیط زیست یعنی چه و چگونه باید از آن محافظت كنیم. نگاهی به ساحل دریای خزر بیندازیم تا عمق فاجعه را بیشتر درك كنیم. ساحل زیبایی كه به زبالهدان تبدیل شده است.
نیشابور اردیبهشتی را دریابید
آنهایی كه به نیشابور سفر میكنند، مقصد اول و شاید آخرشان آرامگاه عطار و خیام باشد. شاید اگر مردم بیشتر با زیباییهای طبیعت نیشابور آشنا باشند به جای این كه راهی جادههای شمال شوند، راه خود را كج كنند و بروند سمت نیشابور؛ شهری كه زمانی ابرشهر ایران بوده و طبیعتش بهخصوص در بهار و اردیبهشت مسحوركننده است. بدیع كه اصالتا نیشابوری است و بهدلیل كار به تهران آمده درباره زیباییهای نیشابور میگوید: مسافران چون خیام و عطار را میشناسند معمولا به سمت منطقهای میروند كه در قدیم به شادیاخ شهرت داشت. اما نیشابور از چهار جهت جغرافیایی پر از مناطق دیدنی است.
در شمالش باغرود است و هفت غاری كه شهرت دارد و یكی از آنها جانپناه ابراهیم ادهم بوده است. منطقه جلگه نیشابور زیبایی بكری دارد كه فقط در دامنه رشتهكوههای بینالود میتوان آنها را دید. به سمت مشهد كه میروی منطقهای پر از باغ وجود دارد كه روستای بوژانش شهرت بسیار دارد. خَرو نیشابور، ماسولهای است برای خودش. خانههای پلكانی كه تابستانها پشت بامهایش پر میشود از میوههایی رنگارنگ كه خشك میشوند.
طرف دیگرش هم روستایی بسیار زیباست به نام دیزباد با آن نسیمها و بادهای فرحبخشش كه جان را تازه میكند. خلاصه این كه اگر میخواهید جانتان را صفا دهید، بهار و اردیبهشت نیشابور را از دست ندهید.
با كمی صرفهجویی همه چیز حل میشود
به بدیع میگویم این روزها اوضاع زیاد میزان و رو به راه نیست. سختیها اذیتمان میكند و باید درون قویای داشته باشیم تا بتوانیم تاب بیاوریم. چه كنیم برای عبور از این روزها.
این شاعر میگوید: مطمئن باشید این روزها هم تمام میشود. در همیشه تاریخ، روزهای سخت بوده و تمام شده. هیچ دشواریای نیست كه بعدش به آسانی ختم نشود. راستش را بخواهید ما ایرانیها بلدیم چطور از روزهای سخت عبور كنیم چون تجربه تاریخی زیادی در این زمینه داریم. الان هم به نظرم مردم با كمی صرفهجویی بیشتر میتوانند روزهای سخت را از سر بگذرانند. باید یاد بگیریم با بهرهوری بالا زندگی كنیم؛ بجای چهار پیمانه برنج كه دو پیمانهاش آخرش دور ریز میشود از همان اول دو پیمانه برنج بپزیم. به جای خرید نوشابه خانواده كه دو لیوان آخرش را بهدلیل اینكه گاز ندارد دور میریزیم از همان اول نوشابه كوچك بخریم. این روزهای سخت بهترین زمان است كه صرفهجویی را یاد بگیریم و با بهرهوری بالاتر زندگی را ادامه بدهیم. روزهای خوب در راه است.
سال 98 آغازی عجیب داشت، وقتی زمین كشورمان از خشكی ترك برداشته بود و داشت از هم میپاشید و همه از جنگ آب میگفتند، بارانهای سیلآسا از راه رسیدند. همانهایی كه اگر چند سالی ببارند ایران تبدیل میشود به كشوری با جنگلهای استوایی، چیزی شبیه سریلانكا و بخشهایی از هند. ما كه آماده رسیدن این مهمان ناخوانده نبودیم و راستش را بخواهید خودمان را آماده كرده بودیم برای خشكسالی و جنگ آب و باقی قضایا، با سیلی روبهرو شدیم خانمانبرانداز. بارانهای بیوقفه خرابیهایی به بار آورد، عمیق و طاقتفرسا. اما راستش را بخواهید، خرابیها را با كمی صبر و همدلی و دوراندیشی و برنامهریزی میتوان آباد كرد اما بیآبی و خشكسالی را هیچ جوره نمیشود جبران كرد.
سال 98 سال عجیبی است، پر از اتفاقات خوبی كه مماس شدهاند با هم. مثلا همین اردیبهشت كه پادشاه ماههای سال است، شروعش همزمان شده با دو اتفاق قشنگ. نیمهشعبان كه زاد روز منجی عالم بشریت است، همزمان شده با اول اردیبهشت؛ زیبا نیست واقعا؟ نشانهای نیست آیا برای اتفاقات خوبی كه در راه است؟ مگر نه این است كه برای هر گشایشی به اشارهای نیازمندیم. اشارهای از بالا.
حالا به این فكر كن كه آغاز اردیبهشت را زده باشند به نام سعدی كه به خداوندگار زبان و كلام شهرت دارد. شاعر و حكیمی كه اگر بنشینی و بخوانیاش هر دم از حال بد به حال خوب میروی و جانت تازه میشود. درست مثل طبیعت كه اردیبهشت جان میگیرد و غوغایی به پا میكند كه بیا و ببین. جهان میشود قطعهای از بهشت كه دلمان برایش پرمیكشد. اردیبهشت، جان زندگی است كه قوت میگیرد و حیات ذخیره میكند برای روزهای دیگر سال. امسال سال عجیبی است، چند روز دیگر ماه رمضان شروع میشود و ما تمرین صبر را شروع میكنیم و مگر زیباتر از صبر داریم؟ مگر زیباتر از صبر اردیبهشتی داریم؟
در این سالی كه عجیب شروع شده و سختی و آسانی، شادی و غم مماس با هم حركت میكنند همصحبت شدم با شاعری كه شعر را میشناسد و آدابش را میداند. علیرضا بدیع كه اصالتا نیشابوری است و بند بند وجودش گره خورده به طبیعت.
ماه كتاب
بدیع میداند كه اردیبهشت از عمق تاریخ تا همین امروز برای ما ایرانیها عزیز بوده و هست و ایرانیهای باستان برای بیشتر روزهایش مراسمی زیبا داشتهاند. بدیع اما به رویداد مهمی اشاره میكند كه اردیبهشتی است. نمایشگاه كتاب كه چند روز دیگر آغاز میشود. این شاعر میگوید: به نظرم نمایشگاه كتاب مهمترین رویداد فرهنگی است. كتابهای زیادی كه منتظرشان بودهایم به بازار میآیند. در حاشیه نمایشگاه، نویسندهها و شاعران و متفكران زیادی به گفتوگو و تبادل نظر با یكدیگر و با مردم مینشینند كه اتفاق فرخندهای است.
بدیع دیروز به منطقه چیتگر رفته بود تا از طبیعت آنجا در اولین روز اردیبهشت استفاده كند. از او درباره آسیبهایی كه ما به طبیعت وارد میكنیم، میپرسم و اینكه چطور میشود آدمها بدانند به طبیعت نیاز دارند، اما با همین علم به طبیعت آسیب هم بزنند و نابودش كنند. این شاعر میگوید: بله! هر جا كه میخواهی فرشی پهن كنی و بنشینی و دل و چشم به طبیعت بسپاری، زبالهها رها شدهاند. اینهمه یادآوری میشود كه با خود كیسه زباله ببرید و وقتی از طبیعت خارج شدید، زبالهها را هم با خود ببرید، اما مردم كمتر به این یادآوری توجه میكنند. باور كنیم اگر طبیعت را از دست بدهیم، جایگزینی برای آن نداریم. راستش را بخواهیم مدعیان كشور ما زیاد هستند هم مذهبیها و هم ملیگراهایی كه خون آریایی در رگهایشان جاری است. متعلق به هر گروه كه باشی باید محیطزیست را آلوده نكنی، اما واقعیت این است كه حرفهای همه ما از اعمالمان پررنگتر است، و گرنه الان طبیعت كشورمان پر از زباله نبود. وحشتناك است وقتی میبینی شاخههای درختان را اره كردهاند تا به عنوان هیزم استفاده كنند یا حتی پوست درختان را كندهاند. این رفتارهای ناپسند هیچ توجیهی ندارد، جز این كه ما اصلا نمیدانیم طبیعت و محیط زیست یعنی چه و چگونه باید از آن محافظت كنیم. نگاهی به ساحل دریای خزر بیندازیم تا عمق فاجعه را بیشتر درك كنیم. ساحل زیبایی كه به زبالهدان تبدیل شده است.
نیشابور اردیبهشتی را دریابید
آنهایی كه به نیشابور سفر میكنند، مقصد اول و شاید آخرشان آرامگاه عطار و خیام باشد. شاید اگر مردم بیشتر با زیباییهای طبیعت نیشابور آشنا باشند به جای این كه راهی جادههای شمال شوند، راه خود را كج كنند و بروند سمت نیشابور؛ شهری كه زمانی ابرشهر ایران بوده و طبیعتش بهخصوص در بهار و اردیبهشت مسحوركننده است. بدیع كه اصالتا نیشابوری است و بهدلیل كار به تهران آمده درباره زیباییهای نیشابور میگوید: مسافران چون خیام و عطار را میشناسند معمولا به سمت منطقهای میروند كه در قدیم به شادیاخ شهرت داشت. اما نیشابور از چهار جهت جغرافیایی پر از مناطق دیدنی است.
در شمالش باغرود است و هفت غاری كه شهرت دارد و یكی از آنها جانپناه ابراهیم ادهم بوده است. منطقه جلگه نیشابور زیبایی بكری دارد كه فقط در دامنه رشتهكوههای بینالود میتوان آنها را دید. به سمت مشهد كه میروی منطقهای پر از باغ وجود دارد كه روستای بوژانش شهرت بسیار دارد. خَرو نیشابور، ماسولهای است برای خودش. خانههای پلكانی كه تابستانها پشت بامهایش پر میشود از میوههایی رنگارنگ كه خشك میشوند.
طرف دیگرش هم روستایی بسیار زیباست به نام دیزباد با آن نسیمها و بادهای فرحبخشش كه جان را تازه میكند. خلاصه این كه اگر میخواهید جانتان را صفا دهید، بهار و اردیبهشت نیشابور را از دست ندهید.
با كمی صرفهجویی همه چیز حل میشود
به بدیع میگویم این روزها اوضاع زیاد میزان و رو به راه نیست. سختیها اذیتمان میكند و باید درون قویای داشته باشیم تا بتوانیم تاب بیاوریم. چه كنیم برای عبور از این روزها.
این شاعر میگوید: مطمئن باشید این روزها هم تمام میشود. در همیشه تاریخ، روزهای سخت بوده و تمام شده. هیچ دشواریای نیست كه بعدش به آسانی ختم نشود. راستش را بخواهید ما ایرانیها بلدیم چطور از روزهای سخت عبور كنیم چون تجربه تاریخی زیادی در این زمینه داریم. الان هم به نظرم مردم با كمی صرفهجویی بیشتر میتوانند روزهای سخت را از سر بگذرانند. باید یاد بگیریم با بهرهوری بالا زندگی كنیم؛ بجای چهار پیمانه برنج كه دو پیمانهاش آخرش دور ریز میشود از همان اول دو پیمانه برنج بپزیم. به جای خرید نوشابه خانواده كه دو لیوان آخرش را بهدلیل اینكه گاز ندارد دور میریزیم از همان اول نوشابه كوچك بخریم. این روزهای سخت بهترین زمان است كه صرفهجویی را یاد بگیریم و با بهرهوری بالاتر زندگی را ادامه بدهیم. روزهای خوب در راه است.