غفلت سینما از واقعیت
دوران كودكی و نوجوانی پرفراز و نشیب، مهاجرت به اراك برای تحصیلات تكمیلی در حوزه علمیه، مبارزه با سیاستهای محمدرضا پهلوی، زندانی شدن، سخنرانی علیه اعطای كاپیتولاسیون به مستشاران نظامی آمریكایی، تبعیدهای متعدد، فعالیت سیاسی در سالهای دوری از وطن، رهبری انقلاب اسلامی ایران و... برخی از مهمترین نقاط دراماتیك زندگی حضرت امام خمینی(ره) است كه تنها هركدام از آنها ظرفیت و قابلیت فراوانی برای بهرهگیری سینمایی دارد، اما تجمیع توش و توان و اراده سینمایی كشور ما محدود و منحصر شده به فیلمی به نام «فرزند صبح» (به كارگردانی بهروز افخمی) كه در زمان نخستین نمایش آن در جشنواره سال 89 فیلم فجر، بازخورد مناسبی نداشت و همچنان هم باوجود صحبتهایی مبنی بر اصلاح و تدوین دوباره آن، بلاتكلیف باقی مانده است؛ فیلمی كه بیشتر به دوران كودكی حضرت امام و تا هفت سالگی میپردازد و بهجز آن، شامل صحنههایی از دستگیری ایشان در 15 خرداد سال 42 بود.
درواقع همین یك تلاش جدی درباره روایت سینمایی حضرت امام(ره) هم به نتیجه مناسبی نینجامید كه جای سؤال و بررسی دارد. اینكه چرا سینمای ایران با این همه ادعا و دستاوردهای داخلی و موفقیتهای جهانی، به سادگی از كنار این همه ظرفیت بالقوه و دراماتیك زندگی یكی از بزرگترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی و مذهبی جهان گذشته است و نتوانسته دینش را به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ادا كند؛ این شاید یكی از مهمترین وظایف مغفول مانده سینمای ایران باشد.باتوجه به تفاوتها و اختلافات سیاسی و مذهبی در جهان و رویكرد متفاوت ایران با برخی كشورهای دیگر، این انتظار بیشتر هم هست كه ما بتوانیم از طریق رسانه تاثیرگذار سینما، تصویر درستی از شخصیت حضرت امام(ره) ارائه دهیم، اگرنه به دلیل نگاه و نفوذ دشمن در سینمای جهان بهویژه آمریكا و اروپا نسبت به جمهوری اسلامی ایران، هر خوانش سینمایی احتمالی درباره شخصیت حضرت امام(ره) مبتنی بر خطا و به دور از صداقت و واقعیت خواهد بود. كما اینكه هنوز سینمای جهان هم جرات و جسارت پرداختن به این موضوع را نیافته است.
نكته دیگری كه باید در ملاحظه سینمایی سینمای ایران به آن اشاره كرد این است كه شخصیتهای بزرگ و تاثیرگذاری چون حضرت امام(ره)، به قدری عظمت دارند كه هیچ فیلمی نمیتواند حتی گوشهای از واقعیت را در این زمینه به تصویر بكشد. درواقع حق مطلب به خوبی توسط خود آن شخصیت ادا شده است و یك فیلم سینمایی دیگر چه چیزی میتواند به این واقعیت ناب و بیخدشه، اضافه كند. این نگاه سختگیرانه، نافی مسؤولیت سینمای ایران در این حوزه نیست و میتوان دستكم، در قالب هنر سینما به چالش این مواجهه تن داد و حتی به بركت واقعیت، به دستاوردهایی هم امیدوار بود.با این حال سینمای جهان، برعكس سینمای ایران همیشه بهترین بهره را از زندگی شخصی و سیاسی شخصیتهای مشهور سیاسی برده و دستاوردهای تماشایی و جذابی هم در این خصوص داشته است. ظرفیتهای بالقوه دراماتیك و فراز و فرودهای زندگی رهبران و شخصیتهای سیاسی جهان، بهترین فرصت برای روایت
سینمایی است. این فیلمها به عنوان آثار زندگینامهای، معمولا بخشهایی از زندگی این افراد را با چاشنیهای نمایشی تركیب میكنند كه خوشایند تماشاگران باشد. البته در این میان، ممكن است نظر و قضاوت فیلمساز با سلیقه سیاسی برخی مخاطبان همسو نباشد، اما هرچه هست این فیلمها ـ دستكم آن آثار مهم و ماندگار در این زمینه ـ به قدری خوب ساخته شدهاند كه این تفاوت سلیقه و دیدگاه سیاسی، چندان تعیینكننده نیست و بیشتر به چشم یك فیلم جذاب سینمایی به آن نگاه میشود.سینمای جهان البته در بیشتر موارد، ترجیح داده سراغ چهرههای نه چندان خوشنام در میان رهبران و شخصیتهای سیاسی برود. احتمالا دست فیلمسازان برای پرداختن به یك چهره مشهور نكوهش شده سیاسی بازتر است و آنها راحتتر میتوانند چاشنیها و افزودنیهای دراماتیك و نمایشی را به شخصیتها و قصههای اینچنینی اضافه كنند. هرچه باشد، چهرههای منفور سیاسی امتحان خود را در دل تاریخ پس دادهاند و میتوان به این بهانه، آویزههای ریز و درشت نمایشی را به آنها آویخت. تماشاگران هم عمدتا در این مسیر، فیلمساز را همراهی میكنند و هنگام تماشای این دست آثار، اما و اگر نمیآورند كه چرا مثلا فلان صحنهها و فلان دیالوگها با واقعیت زندگی آن چهره سیاسی، همخوانی ندارد.سقوط (درباره هیتلر)، آخرین پادشاه اسكاتلند (درباره عیدی امین، رئیسجمهور اوگاندا) و موسولینی: داستان ناگفته نمونههایی از این دست است.سهم چهرههای سیاسی مثبت، اما در سینمای جهان چندان نیست و فیلمهایی كه سراغ زندگی این شخصیتها رفته، زیاد نیست. گاندی، عمر مختار و شكست ناپذیر (درباره ماندلا) از آثار قابل اشاره در این زمینه است.
بهجز آن واقعیت كه گرایش سینما به چهرههای بدنام است بیشتر، آن هم به دلایل دراماتیك، باز باید اذعان و تاكید كرد كه واقعیت چهرههای سیاسی مثبت، به قدری زیبا و بیكم و كاست است كه سینما كمتر بتواند چیز جذاب دیگری به آن اضافه كند و پیش روی مخاطبان قرار دهد.فارغ از مثبت و منفی و خاكستری بودن شخصیتهای سیاسی، بحث اصلی این نوشته، توجه به ظرفیتهای بالقوه و دراماتیك این چهرههاست كه سینمای ایران با مواردی نظیر ملاحظات، حساسیتها، خطوط قرمز، تنبلی و اراده نداشتن، ترس از عدم ارتباط با مخاطبان با اینگونه فیلمها و... بهسادگی از كنار آنها عبور میكند، اما سینمای جهان بدون ملاحظه سیاسی و بیواهمه از قضاوت، با خیال راحت سراغ یك روایت سینمایی جذاب از رهبران و چهرههای سیاسی میرود.
درواقع همین یك تلاش جدی درباره روایت سینمایی حضرت امام(ره) هم به نتیجه مناسبی نینجامید كه جای سؤال و بررسی دارد. اینكه چرا سینمای ایران با این همه ادعا و دستاوردهای داخلی و موفقیتهای جهانی، به سادگی از كنار این همه ظرفیت بالقوه و دراماتیك زندگی یكی از بزرگترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی و مذهبی جهان گذشته است و نتوانسته دینش را به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ادا كند؛ این شاید یكی از مهمترین وظایف مغفول مانده سینمای ایران باشد.باتوجه به تفاوتها و اختلافات سیاسی و مذهبی در جهان و رویكرد متفاوت ایران با برخی كشورهای دیگر، این انتظار بیشتر هم هست كه ما بتوانیم از طریق رسانه تاثیرگذار سینما، تصویر درستی از شخصیت حضرت امام(ره) ارائه دهیم، اگرنه به دلیل نگاه و نفوذ دشمن در سینمای جهان بهویژه آمریكا و اروپا نسبت به جمهوری اسلامی ایران، هر خوانش سینمایی احتمالی درباره شخصیت حضرت امام(ره) مبتنی بر خطا و به دور از صداقت و واقعیت خواهد بود. كما اینكه هنوز سینمای جهان هم جرات و جسارت پرداختن به این موضوع را نیافته است.
نكته دیگری كه باید در ملاحظه سینمایی سینمای ایران به آن اشاره كرد این است كه شخصیتهای بزرگ و تاثیرگذاری چون حضرت امام(ره)، به قدری عظمت دارند كه هیچ فیلمی نمیتواند حتی گوشهای از واقعیت را در این زمینه به تصویر بكشد. درواقع حق مطلب به خوبی توسط خود آن شخصیت ادا شده است و یك فیلم سینمایی دیگر چه چیزی میتواند به این واقعیت ناب و بیخدشه، اضافه كند. این نگاه سختگیرانه، نافی مسؤولیت سینمای ایران در این حوزه نیست و میتوان دستكم، در قالب هنر سینما به چالش این مواجهه تن داد و حتی به بركت واقعیت، به دستاوردهایی هم امیدوار بود.با این حال سینمای جهان، برعكس سینمای ایران همیشه بهترین بهره را از زندگی شخصی و سیاسی شخصیتهای مشهور سیاسی برده و دستاوردهای تماشایی و جذابی هم در این خصوص داشته است. ظرفیتهای بالقوه دراماتیك و فراز و فرودهای زندگی رهبران و شخصیتهای سیاسی جهان، بهترین فرصت برای روایت
سینمایی است. این فیلمها به عنوان آثار زندگینامهای، معمولا بخشهایی از زندگی این افراد را با چاشنیهای نمایشی تركیب میكنند كه خوشایند تماشاگران باشد. البته در این میان، ممكن است نظر و قضاوت فیلمساز با سلیقه سیاسی برخی مخاطبان همسو نباشد، اما هرچه هست این فیلمها ـ دستكم آن آثار مهم و ماندگار در این زمینه ـ به قدری خوب ساخته شدهاند كه این تفاوت سلیقه و دیدگاه سیاسی، چندان تعیینكننده نیست و بیشتر به چشم یك فیلم جذاب سینمایی به آن نگاه میشود.سینمای جهان البته در بیشتر موارد، ترجیح داده سراغ چهرههای نه چندان خوشنام در میان رهبران و شخصیتهای سیاسی برود. احتمالا دست فیلمسازان برای پرداختن به یك چهره مشهور نكوهش شده سیاسی بازتر است و آنها راحتتر میتوانند چاشنیها و افزودنیهای دراماتیك و نمایشی را به شخصیتها و قصههای اینچنینی اضافه كنند. هرچه باشد، چهرههای منفور سیاسی امتحان خود را در دل تاریخ پس دادهاند و میتوان به این بهانه، آویزههای ریز و درشت نمایشی را به آنها آویخت. تماشاگران هم عمدتا در این مسیر، فیلمساز را همراهی میكنند و هنگام تماشای این دست آثار، اما و اگر نمیآورند كه چرا مثلا فلان صحنهها و فلان دیالوگها با واقعیت زندگی آن چهره سیاسی، همخوانی ندارد.سقوط (درباره هیتلر)، آخرین پادشاه اسكاتلند (درباره عیدی امین، رئیسجمهور اوگاندا) و موسولینی: داستان ناگفته نمونههایی از این دست است.سهم چهرههای سیاسی مثبت، اما در سینمای جهان چندان نیست و فیلمهایی كه سراغ زندگی این شخصیتها رفته، زیاد نیست. گاندی، عمر مختار و شكست ناپذیر (درباره ماندلا) از آثار قابل اشاره در این زمینه است.
بهجز آن واقعیت كه گرایش سینما به چهرههای بدنام است بیشتر، آن هم به دلایل دراماتیك، باز باید اذعان و تاكید كرد كه واقعیت چهرههای سیاسی مثبت، به قدری زیبا و بیكم و كاست است كه سینما كمتر بتواند چیز جذاب دیگری به آن اضافه كند و پیش روی مخاطبان قرار دهد.فارغ از مثبت و منفی و خاكستری بودن شخصیتهای سیاسی، بحث اصلی این نوشته، توجه به ظرفیتهای بالقوه و دراماتیك این چهرههاست كه سینمای ایران با مواردی نظیر ملاحظات، حساسیتها، خطوط قرمز، تنبلی و اراده نداشتن، ترس از عدم ارتباط با مخاطبان با اینگونه فیلمها و... بهسادگی از كنار آنها عبور میكند، اما سینمای جهان بدون ملاحظه سیاسی و بیواهمه از قضاوت، با خیال راحت سراغ یك روایت سینمایی جذاب از رهبران و چهرههای سیاسی میرود.