رد پای كوچک  اما خطرناک

رد پای كوچک اما خطرناک


كی توی این فصل باغ سیب رفته؟ دیدید پای بعضی درخت‌ها پر است از سیب‌های كوچك. یا اگر توی حیاط درخت سیب داشته باشید این شب‌ها باد كه می‌آید می‌بینید تلپ تلپ صدای افتادن سیب می‌آید. از خودتان می‌پرسید حیف نباشد درخت این همه سر حوصله گل‌های به آن قشنگی داد. گل‌ها میوه شدند. نخودی، فندقی و حالا كه شده‌اند قد گردو چرا باید بریزند؟ از سر كنجكاوی و بیشتر دلسوزی، می‌روید سر وقت میوه‌ها. رویشان یك سوراخ كوچك است. ای دل غافل! بازش كه می‌كنید می‌بینید كرم زده. «چطور شده ما كرم را ندیدیم؟» چون این كرم زمستان در باغ بوده. با خیال راحت برای خودش در پناهگاهی مثل زیر پوست تنه درختان یا لا‌به‌لای میوه‌های ریخته شده توی كف باغ، علف‌ها و كلوخه‌های به سر برده. بهار از تخم درآمده، تبدیل به كرم شده و خودش را رسانده بالای شاخه و از سوراخ دم میوه واردش شده. كجا از آن‌جا بهتر؟ خب راه مبارزه‌اش چیست؟ مهم‌تر از همه پاك كردن و ازبین بردن پوسته‌های درخت كه پناهگاه زمستانی آفت هستند. بعد هم جمع كردن میوه‌های كف باغ، مخصوصا گندیده‌ها. معلوم است یك باغدار سیب باید بیشتر از هركار دیگری حواسش جمع این كوچولوی مخرب باشد كه می‌تواند تا 90 درصد محصول باغش را آلوده كند. خیلی از آفات روحی ما هم به  این شكل در درون ما رخنه می‌كنند. كم كم در قلب‌مان، چشم‌مان، دست و زبان‌مان لانه می‌كنند. ما جدی‌شان نمی‌گیریم. نادانسته و ناخواسته به آنها پناه هم می‌دهیم. یك روزی به خودمان می‌آییم كه پیشروی كرده‌اند تا عمق جان‌مان. رد پای این كوچولوها را نباید نادیده گرفت. كوچولوهایی كه باعث نابودی و خسارت محض‌اند.