ماجرای كلكل 2حكیم
در روزگـــــــــــــار خوارزمشاهیان در شهر خوارزم حكیمی میزیست كه مجلسی پررونق داشت و مردمان از اقصینقاط شهر و مناطق اطراف نزد وی میرفتند و در مجلس سخنرانی وی شركت میكردند و از نصایح و آموزههای او بهره میبردند. وقتی آوازه حكیم از خوارزم فراتر رفت و به شهرهای اطراف از جمله سمرقند رسید، حكیم سمرقند كه بهرغم مراتب علمی از حكمای همه شهرها برجستهتر بود، اما مجلس خلوتی داشت و بهجز شاگردانش كسی او را تحویل نمیگرفت، اسیر حسادت شد و تصمیم گرفت به هر طریق كه میتواند حال حكیم خوارزم را بگیرد. پس تنی چند از مریدانش را جمع كرد تا بار سفر ببندند و به خوارزم بروند و در مجلس حكیم خوارزم شركت كنند و او را در مجلسش ضایع نمایند. وقتی به خوارزم رسیدند مستقیما به محل برگزاری مجلس حكیم خوارزم رفتند و پیش از همه وارد مجلس شدند و در وسط مجلس نشستند. مردمان گروهگروه وارد مجلس شدند و وقتی مجلس شلوغ شد، حكیم سمرقند و مریدان برگشتند و پشت به تریبون بهصورت گشادگشاد نشستند و بلندبلند شروع به صحبت كردند. پس از دقایقی، شیخ خوارزم از انتهای مجلس وارد شد و مردمان همه به احترام او برخاستند و راه را باز كردند تا به سمت تریبون برود.حكیم خوارزم وقتی به وسط مجلس رسید، حكیم سمرقند و مریدان را دید كه بهصورت برعكس و گشادگشاد نشسته بودند. در این لحظه یكی از مریدان حكیم سمرقند حكیم خوارزم را صدا كرد و گفت: یا حكیم بهشت بهتر است یا جهنم؟ حكیم خوارزم گفت: تو را بهشت بهتر است و مرا جهنم. مرید گفت: چرا؟ حكیم خوارزم گفت: بهشت چه فایده؟ نزد یكمشت بچه مثبت مثل تو. جهنم خوب است كه همه اراذل در آنند. از فرعون وهامان بگیر تا عمروعاص و حكیم شما و خود بنده. حكیم سمرقند كه انتظار چنین پاسخی را از حكیم خوارزم نداشت، یك پسگردنی به مرید زد و خودش را جمع كرد و از جا برخاست و با حكیم خوارزم روبوسی كرد و بابت بیادبی مریدش از وی عذر خواست. حكیم خوارزم حكیم سمرقند را بغل كرد و در گوشش گفت: ای حكیم، بهجای این عقدهایبازیها، پایگاه اینترنتی خود را فعال كن و از بین مریدان برای خود چند ادمین انتخاب كن و در فضای مجازی و شبكههای اجتماعی حضور فعال و هدفمند داشته باش، تا مجلس تو هم شلوغ شود. امشب هم شام بیایید منزل ما و به سمت تریبون حركت كرد. حكیم سمرقند هم یك پسگردنی دیگر به مرید خود زد و رو به تریبون نشست تا به سخنان گهربار حكیم خوارزم گوش جان بسپارد.