هشتمین طلوع معطر

گفت‌وگو با رضا اسماعیلی، شاعر «روشن‌ترین تفسیر خدا »

هشتمین طلوع معطر

رضا اسماعیلی، شاعری آیینی است با سروده‌های بسیار درباره ائمه‌اطهار و اهل‌بیت. او همچنین گونه‌های متنوع شعری را تجربه كرده است از غزل و رباعی گرفته تا شعر نو و نیمایی. او همچنین منظومه بلندی دارد به نام «روشن‌ترین تفسیر خدا» كه برای امام رضا(ع) سروده و همین‌طور قطعات كلاسیك دیگری كه برای ائمه از جمله امام هشتم سروده است. «این مریم همیشه»، « عاشقانه‌های شرقی» مجموعه شعر آیینی «ملكوت كلمات» و دو مجموعه شعر عاشورایی «ناگهان دریا» و «سلام بر عاشورا» از جمله آثار رضا اسماعیلی است و البته او یك مجموعه مستقل شعر رضوی سروده است به نام مجموعه شعر رضوی «كبوترانه بخوان آسمان هشتم را». به بهانه ولادت امام رضا(ع) با او گفت‌وگویی داشته‌ایم درباره شعر رضوی و چالش‌ها .


 حجم بیشتر شعرهای رضوی كه تاكنون منتشر شده در قالب‌های موزون كهن بوده است. فكر می‌كنید اساسا قرابتی بین مفاهیم دینی و ارزشی كه به هر حال جزو سنت‌های ما هستند با سنت‌های ادبی هست؟
شعرهای رضوی، بیشتر در قالب سنتی و كلاسیك مثل غزل، مثنوی، رباعی، قطعه و ... سروده می‌شوند و حجم كمتری از اشعار آیینی یا رضوی در زمره اشعار نیمایی، سپید و آزاد جای می‌گیرند. البته در سال‌های اخیر این دو به هم نزدیك‌تر شده‌اند و بسیاری از شاعران جوان، به قالب‌های نو و نیمایی رغبت نشان‌ داده‌اند و سعی می‌كنند با استفاده از ظرفیت‌هایی كه در قالب‌های نو وجود دارد، به بیان آموزه‌های دینی و بیان فضایل اهل بیت بپردازند. اما در هر صورت این حجم از آثار كافی نیست و ما باید دورخیزی بكنیم برای استفاده از قالب‌های نو.
باید نسل امروز را به استفاده از این قالب‌ها تشویق بكنیم. یكی از دلایلی كه شاید باعث می‌شود كمتر از این قالب‌ها استفاده كنند، این است كه پیش از انقلاب شعر نیمایی و قالب‌های نو در انحصار شاعرانی بود كه تمایلات لائیك داشتند و با ارزش‌های دینی و مذهبی بیگانه بودند.
این باعث شد كه شاعران مسلمان، بعد از انقلاب فكر كنند كه شعر نیمایی و سپید در انحصار قشر یا گروه خاصی است و ما باید دور این قالب‌های شعری را خط بكشیم. این ذهنیت غلط هنوز هم وجود دارد البته بزرگوارانی مانند سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور، این ذهنیت را كمی از بین برده‌اند. قیصر امین‌پور از شاعرانی است كه بیشتر اشعارش در قالب نیمایی است یا سیدحسن حسینی یك مجموعه مستقل شعر سپید برای امام حسین‌(ع) سروده به نام «گنجشك و جبرئیل».
حتی پیش از انقلاب، بزرگانی مانند خانم طاهره صفارزاده و آقای موسوی گرمارودی كه می‌دانستند جوانان مسلمان چنین ذهنیتی دارند و برای این‌كه تابوها را از بین ببرند، در قالب‌های سپید به طبع‌آزمایی پرداختند و آموزه‌های دینی را در قالب سپید ارائه دادند و اتفاقا آثار موفقی عرضه كرده‌اند مثل «خط خون» یا «در سایه‌سار ولایت».
امروز هم به اعتقاد من باید بزرگان و پیشكسوتان به صحنه بیایند و در قالب‌های نیمایی، سپید، برای اهل بیت (ع) و تبیین و ترویج مفاهیم انسانی و قرآنی طبع‌آزمایی كنند تا این تابو شكسته شود.
شعر سپید خط قرمز شعر رضوی و آیینی نیست كه عده‌ای گمان كنند باید دورش را خط كشید و برای امام رضا(ع) فقط غزل سرود. در سال‌های اخیر تا حدی این ذهنیت از بین رفته و بخصوص شاعران جوان در این قالب‌ها، اشعار ارزشمندی سروده‌اند.
 بنابراین از نظر شما در كیفیت شعری، كمبودی نداشته‌ایم. حجم شعری در این باره مقبول نیست.
وقتی شاعر قالب كلاسیك و سنتی را انتخاب می‌كند، به طور طبیعی زبانش گرایش پیدا می‌كند به زبان حافظ و سعدی و مولانا. نه البته به صورت مستقیم و محسوس اما طبیعی است كه از گنجینه ادب فارسی تاثیر گرفته باشد و این تاثیرپذیری به صورت غیرمستقیم در آثارش دیده می‌شود. چنین شاعری از تعابیر و تركیبات و تلمیحاتی استفاده می‌كند كه برای ما آشنا هستند و در ادبیات فارسی، پیشینه دارند اما وقتی شاعر می‌خواهد در قالب سپید برای امام رضا(ع) شعر بگوید، چون قالب نو است و قبلا در این قالب‌ها شعرهای زیادی گفته نشده، ناگزیر است به خلاقیت و نوآوری و ایستادن روی پای خودش. در شعر سپید و نیمایی از لحاظ درونمایه و مضمون‌پردازی ما با تركیب‌های به‌روزتر، نوتر و باطراوت‌تری روبه‌رو هستیم. شعر متعلق به امروز به نظر می‌رسد و تركیبات و تعابیر و واژه‌سازی‌ها جدید است اما در شعر سنتی و كلاسیك چون به پشتوانه هزار سال ادب فارسی سروده می‌شود، شاعر هر قدر كه متبحر و توانا باشد، در واقع در ناخودآگاه خودش گرایش پیدا می‌كند به تركیباتی كه گذشتگان گفته‌اند.
امروز بسیاری از غزلسرایان نامی، به نوعی متاثر از سبك هندی هستند یا سبك عراقی. هرچند سعی می‌كنند نوآوری و خلاقیت داشته باشند ولی رگه‌های تاثیرپذیری در آثارشان دیده می‌شود.
 خود شما هم در سرودن اشعار آئینی بیشتر قالب‌های كلاسیك را به‌كار گرفته‌اید.
من پیش از انقلاب بیشتر در قالب‌های نیمایی و سپید شعر می‌گفتم و اتفاقا برای امام رضا (ع)، یك منظومه بلند سپید به اسم روشن‌ترین تفسیر خدا گفته‌ام كه البته كمتر دیده شده ولی خود من آن را بسیار دوست دارم. عنصر اندیشگی و تفكر در این اثر برجسته‌تر از عنصر احساس است. سعی كردم سیمای راستین امام رضا(ع) را در این شعر به تصویر بكشم و از آن تعابیر و تركیبات كهنه تا حدود زیادی دوری كنم. در «عاشقانه‌های شرقی» یك فصل مستقل را به شعر سپید اختصاص داده‌ام و «سمت روشن دنیا» كه اخیرا منتشر شده، تمام اشعار سپید هستند و برخی از آنها آئینی.
به عبارتی من هم دارم تلاش می‌كنم كه این تابو را بشكنم و در این عرضه ورود بیشتری داشته باشم كه شاهد تحولی باشیم در عرصه شعر انقلاب.
 به لحاظ وجوه دراماتیك و عناصری كه به كار نوشتنِ شعر بیاید، زندگی و سكنات امام رضا(ع) چه مولفه‌هایی به دست شاعر می‌دهد؟
ما به نوعی در كدها و كلیدهای قدیمی و كلیشه‌هایی كه درباره اهل بیت وجود دارد متوقف شده‌ایم. مثلا در شعر رضوی ذهن شاعر به سمت كلیشه‌هایی چون گنبد، حرم، ضامن، كبوتر و گلدسته و آهو می‌رود. به جای این‌كه به سیرت دین و درون آن و سیره عملی اهل بیت بپردازیم، در صورت و ظاهر متوقف می‌شویم.
بارها گفته‌ام كه حافظ، به صورت مستقیم درباره هیچ كدام از ائمه، شعری نگفته اما وقتی در لایه‌های پنهانی غزل‌های حافظ عمیق می‌شوید، سیرت مسلمانی و موضع‌مندی شاعر مسلمان را می‌توانید ببینید. مبارزه با دورویی، نفاق، مقدس‌مآبی و نقد مسلمانی در اشعار حافظ به وفور یافت می‌شود. این نشان می‌دهد كه حافظ دغدغه دینی داشته و درد دینی را با درك دینی در هم آمیخته و سعی كرده از صورت عبور كند، به لایه‌های عمیق‌تر راه پیدا كند و انحرافات جامعه دینی را نقد و كالبد‌شكافی كند.
این نوع شعر آئینی، اصیل، شناسنامه‌دار و هویت‌دار است. من شاعر نباید در مدح و مرثیه متوقف بمانم. باید از پله مدح و منقبت و سوگ مرثیه گذر كنیم و به لایه‌های عمیق دینی نقبی بزنیم و بتوانیم آن معارف بلند قرآنی و توحیدی را در شعر آئینی به تصویر بكشیم. به عنوان مثال توحید یكی از حلقه‌های مفقوده شعر آئینی ماست. در مورد یكتاپرستی در شعر روزگارمان بسیار كم سروده‌ایم. درباره مباحث معاد و نبوت كم شعر گفته‌ایم چون فقط به مدح و مرثیه توجه داریم. بخصوص در عدالت بسیار عقب هستیم چون عدالت عمود خیمه جامعه دینی است. بعد از 40 سال وقتش رسیده كه در شیوه كارمان تامل و بازنگری كنیم و ببینیم بزرگانی مانند سعدی، حافظ، مولانا و عطار چه نگاهی به دین داشتند، برداشت آنها از دین چگونه بوده و درس‌های آنها را روایت كنیم، نه این‌كه فقط به وصف این بزرگان بپردازیم.
ما امروز مانند شاگردان تنبلی هستیم كه به جای درس گرفتن و پس دادن، در وصف معلمان خود شعر می‌گوییم و مدام آنها را توصیف می‌كنیم.
در این صورت نیاز است شاعران ما، بسیار عمیق‌تر با شخصیت، دیدگاه، سیره زندگی ائمه آشنایی داشته باشند و با اتفاقات زندگی آنها آشنا شوند كه بتوانند از دل آنها مفاهیمی برای سرودن شعر استخراج كنند.
بله و دلیلش این است كه تعریف ما از شعر اشتباه است، چون در آن به تصویرسازی و خیالپردازی تاكید كرده و اندیشه و تفكر را كه عنصر اصلی شعر است، نادیده گرفته‌ایم. وقتی می‌گوییم در شعر باید به اندیشه هم توجه كرد، می‌گویند حساب شعر از حكمت و عقلانیت جداست؛ در حالی كه كسی از شاعر نخواسته فیزیك و شیمی درس بدهد در شعرش. قرار است عقلانیت و اندیشه محوری را به زبان هنری در شعرش بیان كند. چرا حافظ و سعدی تا امروز ماندگار شده‌اند؟ چون حرفی برای گفتن داشته‌اند و در آثارشان حكمت مشهود است. لایه‌های عمیق عرفانی و مفاهیم بلند توحیدی و كرامت‌های انسانی را می‌توان در آثارشان مشاهده كرد و اقیانوس كرانه‌ناپدیدی از عرفان و حكمت و فضیلت و معرفت هستند.
اما شعر امروز، دل ای دل كردن است. یعنی به دنبال مشاطه‌گری هستیم و به دنبال تصویر و خیال زیبا. دكتر شفیعی كدكنی، به كسانی كه پروین را تحقیر می‌كنند كه شاعر نخود و لوبیا بوده، اعتراض می‌كند و می‌پرسد چرا هر ساله دیوان پروین تجدید چاپ می‌شود و مردم كوچه و بازار این‌قدر به آثار پروین رغبت نشان می‌دهند؟ چون پروین صاحب اندیشه بوده و شعرش شناسنامه‌دار است.
او صاحب حكمت بود. بزرگان ادبی ما صرفا به دلیل خیالپردازی و تصویرگری ماندگار نشده‌اند، معارف بلند عرفانی، توحیدی، حكمت و معرفت در شعرشان متجلی بوده و به عبارت دیگر حكیم بوده‌اند.
امروز من شاعر باید در كنار تحت تاثیرقرار دادن احساسات، برای خودم رسالت انسانی قائل باشم و درباره علوم زمانه خودم، تاریخ اسلام، فرهنگ اسلامی و منابع اسلامی مانند قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و... مطالعه داشته باشم تا حرفی برای گفتن باشم. شاعر باید درباره علوم زمانه‌اش مطالعه داشته باشد، برای خودش خلوتی داشته باشد و به بزرگان شعر فكر كند و راهشان را بشناسد. لازمه‌اش مطالعه است و اندیشه‌ورزی و حكمت.