حكایت گوشت  و قاضی و غازی

حكایت گوشت و قاضی و غازی

در روزگار دولت آل‌مظفر، بر اثر نوسانات نرخ ارز، قیمت گوشت گرم رو‌به‌فزونی گذاشت، به‌طوری‌كه اقشار فرودست از خرید گوشت ناتوان شدند و در غذاهای خود از سویا و سنگدان مرغ استفاده كردند. جمعی از رجال دولتی تصمیم گرفتند برای كنترل بازار از كشورهای همسایه دام وارد و پس از كشتار به نرخ مصوب عرضه کنند. چندی بعد اقشار فرودست برای ابتیاع گوشت وارداتی با نرخ مصوب با در دست داشتن اوراق هویتی در مقابل قصابی‌های مجاز صف بستند.
اما هرچه گوشت وارداتی با نرخ مصوب در میان مردم توزیع می‌شد، صف تمام نمی‌شد. تا این‌كه مأموران مخفی متوجه شدند جمعی از مسؤولان واردات و توزیع گوشت وارداتی در بین راه، گوشت‌ها را كف رفته و به قیمت غیرمصوب در بازار به فروش می‌رسانند. مأموران پس از شناسایی مسؤولان متخلف آنها را دستگیر كرده نزد قاضی بردند. قاضی رو به مسؤولان متخلف كرد و گفت: شما مسؤولان خائن آیا ندیدید مردم ساعت‌ها زیر آفتاب و زیر باران با در دست داشتن اوراق هویتی منتظر گوشت بودند؟ مسؤولان متخلف گفتند: خیر. ما كلفت و نوكر داریم و خودمان برای خرید به مراكز فروش نمی‌رویم تا كسی را ببینیم.
قاضی بار دیگر پرسید: چرا دست به این خیانت زدید؟ مسؤولان متخلف گفتند: قیمت گوشت در بازار بیشتر بود و ما برای به دست آوردن سود دست به این كار زدیم. قاضی بار دیگر پرسید: خودتان را به آن راه زده‌اید یا چی؟ مسؤولان متخلف گفتند: همه موارد.
در این هنگام قاضی حكم آنها را به گونه‌ای برید که آنها را به سزای اعمال‌شان رساند و جملگی فریاد برآوردند که «پیش غازی و ملق‌بازی» و از آنجا که این غازی با آن قاضی خیلی فرق دارد، مأموران دادگاه آمدند و متهمان را در افق محو کردند و همگی خاموش شدند.