گفتوگوی جامجم با بانوی كردستانی كه 12 فرزندش را به تنهایی بزرگ كرد و حالا یك باغدار نمونه است
زندگی در کنار یاقوتها
خدیجه ادوای زنی 65 ساله است؛ زنی كه در روستای سلین از توابع بخش اورامان شهرستان سروآباد استان كردستان زندگی میكند، یك زن روستایی كه مثل خیلی از زنان روستایی كشورمان، سرسختانه روی پای خودش ایستاده است. مثل همه آنهایی كه با وجود كمبودها، مشكلات و دوری از امكانات و... پای یك هدف میایستند و دست از تلاش برنمیدارند. او حالا نه فقط برای خودش، كه برای چند نفر دیگر هم فرصت كسبوكار به وجود آورده و نامش را در زمره زنان موفق كشورمان در عرصه كشاورزی و باغداری ثبت كرده است؛ برای او هم مثل خیلی از كشاورزان دیگر، زمین تنها سرمایه بوده؛ سرمایهای كه با لطف خدا و تلاش شبانهروزی خودش به ثمر نشسته است.
صدایی كه خاموش شد ...
«صدای خس خس گلوی مرد هر روز بیشتر میشد، سرفهها امانش را میبریدند و هر روز كه میگذشت نفس او بهسختی بالا میآمد، تا اینكه یك روز برای همیشه خاموش شد.» این تصویر روزهای پایانی زندگی همسر خدیجه است. حالا هر وقت حرف از سرپرست خانوار بودن او میشود، خدیجه یاد این تصویر میافتد. یاد روزی كه همسرش را بعد از یك بیماری طولانی از دست داد؛ روزی كه بهتزده به فرزندانش نگاه میكرد و نمیدانست چطور باید آنها را بزرگ كند؟! او از همان روز برای بچههایش، هم پدر شد و هم مادر؛ مادری كه باید سخت كار میكرد تا چرخ زندگی را برای 12 فرزندش بچرخاند.
به همان زندگی ساده هم قانع بودم اما...
حالا از آن تصویر 25سال گذشته است و خدیجه ادوای در تمام این سالها به تنهایی بار زندگی را به دوش كشیده؛ ما با او در باغ انارش همصحبت میشویم. خدیجهخانم فارسی را خوب بلد نیست، به همین دلیل یكی از نوههایش میشود مترجم ما تا هرچه خدیجه ادوای به زبان كردی میگوید برای ما به فارسی ترجمه كند.
همینجا در سایه درختان انار همین باغ است كه میفهمیم شوهر او مدتی قبل از مرگ به بیماری سرطان مبتلا بوده، بیماریای كه ناغافل سراغ او آمده بود. خدیجه درباره آن روزها میگوید: همسر من یك كارگر ساده بود، اما به همین وضعیت راضی بودیم و در كنار هم احساس خوشبختی میكردیم... زندگی سادهای داشتیم و به داشتهها و نداشته هایمان قانع بودیم، همین كه همگی سالم و سلامت بودیم كافی بود. اما از وقتی همسرم بیمار شد، روزهای سخت زندگی هم برای ما شروع شد. اولش كه نمیدانستیم چه بیماری ای گرفته، هر روز رنگش زردتر میشد، بعد دكترها گفتند كه سرطان كبد گرفته...چندماه با این بیماری درگیر بود تا اینكه از دنیا رفت... وقتی هم از دنیا رفت به خاطر نداشتن بیمه، حق و حقوقی هم از او برای
ما نماند...
من ماندم و 12 بچه قد و نیم قد
خدیجه ادوای 40 ساله بود كه شد یك زن سرپرست خانوار؛ زنی با 12فرزند. زنی كه نمیدانست چطور باید خرجی خودش و بچه هایش را در بیاورد. آن روزها تنها گزینه برای او، كار كردن در باغ انار بقیه اهالی روستا بود. او ساعتها كارگری میكرد تا بدون كمك گرفتن از دیگران، بچه هایش را به سروسامانی برساند.
حالا 25 سال از آن روزها گذشته، آن موقع مهدی فرزند اولش 17 ساله بود و شیدا فرزند آخرش پنج ساله، حالا همه بچههایش بزرگ شدهاند؛ سروسامان گرفته اند و سر خانه و زندگی خودشان هستند. او هنوز هم وقتی یاد آن روزها میافتد، یاد سختیهایی كه كشیده، ناخواسته اشك میریزد و میگوید: روزهای سختی بود، بعضی وقتها اصلا چیزی برای درست كردن غذا در خانه نداشتم، میرفتم و از فامیل چند تكه نان قرض میكردم و بچهها نان خالی میخورند تا سیر بشوند.
معجزه وام خوداشتغالی
حالا همه آن روزها و آن سختیها گذشته، همه چیز خاطره شده، حالا مدتهاست ورق برگشته و زندگی روی خوشش را به او و خانوادهاش نشان داده است. برای خدیجه ادوای اما همه چیز از وام خود اشتغالی كمیته امداد شروع شده؛ وامی كه مثل یك معجزه بوده و او توانسته با گرفتن این وام، برای خودش كسب و كار راه بیندازد.
روستای سلین محل زندگی خدیجه ادوای است؛ روستایی پلكانی و سرسبز در دل منطقه اورامان، در كنار رودخانه زیبای سیروان. خیلیها این روستا را به باغهای انارش میشناسند و شغل مردمش هم همین باغداری است. حالا خدیجه ادوای هم یكی از این باغداران است. گرچه او یك زندگی پر فراز و نشیب را برای رسیدن به این جا و این نقطه از سر گذرانده.
این زن كارآفرین درباره وامی كه گرفته میگوید: «بعد از 20 سال كار برای مردم، به این فكر افتادم كه برای خودم كار كنم، همیشه دلم میخواست برای خودم یك باغ داشته باشم، اما باغداری سرمایه میخواست و من واقعا پساندازی نداشتم. در همه این سالها هرچه كار كرده بودم، خرج بچهها شده بود و چیزی در دست نداشتم. اما شنیده بودم كه كمیته امداد به زنان سرپرست خانوار وام خوداشتغالی میدهد، یك بار هم در یك روستای دیگر بودم از یك نفر شنیدم از كمیته امداد برای دامداری وام خوداشتغالی گرفته و چندتا گوسفند خریده و حالا كار و كاسبیاش خوب شده و برای خودش درآمد دارد. به همین دلیل یك روز، دل به دریا زدم و رفتم دفتر كمیته امداد و درخواست وام دادم تا از تسهیلات كمیته استفاده كنم... یك ماه بعد خبر دادند با وامم موافقت شده و نمیدانید كه چقدر خوشحال شدم...انگار با این وام خستگی این چندسال تنهایی كار كردن از تن من بیرون رفت.» حالا پنج سال از روزی كه خدیجه ادوای موفق شد از كمیته امداد 20 میلیون تومان وام خوداشتغالی بگیرد میگذرد، وامی كه مثل یك نور درخشان آسمان زندگی اش را روشن كرد. ادوای میگوید: وقتی وام 20 میلیونی را گرفتم خیلی فكر كردم كه با آن چه كاری انجام بدهم. اینجا همه باغداری میكردند و در ذهن خودم هم همین بود كه باغ بخرم. اما بعضیها میگفتند سراغ دامداری برو... این هم گزینه خوبی بود، ولی با مشورتی كه با كارشناسان كمیته امداد داشتم به من گفتند چون تجربه نگهداری از درختان انار را داری میتوانی به همین باغداری بپردازی. آن موقع من یك باغ خریدم و در آن مشغول به كار شدم. خدا هم كمك كرد و الان كه پنج سال گذشته، سه تا باغ دارم و همه اینها از بركت همان وام است.
از باغداری تا پذیرش گردشگر
خدیجه در تمام این پنج سال به تنهایی اداره باغهایش را خودش بهعهده داشته، چرایش را كه میپرسیم، میگوید: بچههایم هركدام درگیر زندگی خودشان بودند، من هم نمیتوانم بیكار بمانم برای همین خودم كار باغداری را انجام دادم، و برای محصولاتم دنبال مشتری گشتم و بازاریابی كردم و الان هم همه انارهای باغم مشتری دارند و بازار فروششان هم خوب است و الان از اینكه بهجز خودم زمینه اشتغال چند نفر دیگر را در این باغها فراهم كردهام، خوشحالم .
با اینكه در موفقیت خدیجه ادوای تلاش خودش بیتاثیر نبوده، اما او تاكید میكند حمایتهای كمیته امداد هم در خودكفایی و استقلال اقتصادی و اجتماعی او بی تاثیر نبوده است.
این البته همه ماجرا نیست. او قسمتی از خانهاش را هم برای اسكان گردشگرانی كه به دیدن این روستای زیبا میروند، آماده كرده و از این طریق هم برای خودش درآمدزایی میكند.
روستاییان را حمایت كنید
موقع خداحافظی وقتی هنوز در سایه درختان باغ انار خانم ادوای ایستادهایم، او با دستش شكوفههای انار نزدیكترین شاخه درخت را نوازش میكند و میگوید: شما به هر روستایی كه سر بزنید، میبینید خیلیها بیكار هستند و دنبال كار میگردند، یعنی آدم پرتلاش زیاد است؛ آدمهایی كه اگر سرمایه داشته باشند میتوانند كار كنند، من در روزهایی كه پشت سر گذاشتم خیلی سختی كشیدم، خیلی روزهای بدی را گذراندم، بعضی وقتها واقعا ناامید میشدم ...اما الان 5 سال است مستقل شدم و واقعا آرامش دارم. البته الان هم سختی هست، مشكلات هست اما دلم خوش است كه برای خودم توی باغ خودم كار میكنم. این خیلی اتفاق خوبی است.
ادوای ادامه میدهد: ببینید اگر من به عنوان یك زن توانستم با همین وام مستقل بشوم و روی پاهای خودم بایستم، پس خیلیهای دیگر هم میتوانند این كار را بكنند البته در صورتی كه فرصت اشتغال برایشان پیش بیاید. به خاطر همین میگویم كه اگر یك سرمایه هرچند اندك در اختیار افرادی كه در روستاها زندگی میكنند قرار بگیرد، زندگی خیلیها عوض میشود و واقعا شاید دیگر كسی به شهر مهاجرت نكند. چون دلیل خیلی از مهاجرتها بیكاری است در حالی كه با همین اشتغالزایی در روستا میتوانیم آنها را در روستا نگه داریم. آنها فقط احتیاج به حمایت دارند.»
روال پرداخت وام خوداشتغالی
پرداخت وام اشتغالزایی مددجویان كمیته امداد، چند مرحله دارد؛ در مرحله اول فرد متقاضی از خدمات استعدادسنجی و مشاوره شغلی این نهاد بهرهمند میشود. در مرحله بعدی، او براساس نیازسنجی در دورههای آموزش فنی و مهارتی بهطور رایگان شركت میكند.
پس از امكانسنجی و تهیه طرح توجیه فنی و اقتصادی طرح اشتغالزایی مددجو، تسهیلات اشتغالزایی با هدایت، نظارت و پشتیبانی كمیته امداد به فرد متقاضی پرداخت میشود.
بعد از راهاندازی كسبوكار هم تا زمانی كه طرح اشتغال به خودكفایی كامل برسد كارشناسان فنی كمیته امداد بر نحوه فعالیت طرح نظارت دارند تا ضمن كمك به پایداری طرح از شكست طرح جلوگیری كنند.
مددجویانی كه درخواست وام به كمیته امداد میدهند، بهتر است طرحی را پیشنهاد بدهند كه توجیه فنی و اقتصادی كافی برای زودبازده بودن و بازپرداخت اقساط وام دریافتی را داشته باشد، در غیر این صورت هدایتهای شغلی لازم برای انتخاب شغل مناسب با شرایط روحی، جسمی و منطقهای فرد به ایشان داده خواهد شد.
«صدای خس خس گلوی مرد هر روز بیشتر میشد، سرفهها امانش را میبریدند و هر روز كه میگذشت نفس او بهسختی بالا میآمد، تا اینكه یك روز برای همیشه خاموش شد.» این تصویر روزهای پایانی زندگی همسر خدیجه است. حالا هر وقت حرف از سرپرست خانوار بودن او میشود، خدیجه یاد این تصویر میافتد. یاد روزی كه همسرش را بعد از یك بیماری طولانی از دست داد؛ روزی كه بهتزده به فرزندانش نگاه میكرد و نمیدانست چطور باید آنها را بزرگ كند؟! او از همان روز برای بچههایش، هم پدر شد و هم مادر؛ مادری كه باید سخت كار میكرد تا چرخ زندگی را برای 12 فرزندش بچرخاند.
به همان زندگی ساده هم قانع بودم اما...
حالا از آن تصویر 25سال گذشته است و خدیجه ادوای در تمام این سالها به تنهایی بار زندگی را به دوش كشیده؛ ما با او در باغ انارش همصحبت میشویم. خدیجهخانم فارسی را خوب بلد نیست، به همین دلیل یكی از نوههایش میشود مترجم ما تا هرچه خدیجه ادوای به زبان كردی میگوید برای ما به فارسی ترجمه كند.
همینجا در سایه درختان انار همین باغ است كه میفهمیم شوهر او مدتی قبل از مرگ به بیماری سرطان مبتلا بوده، بیماریای كه ناغافل سراغ او آمده بود. خدیجه درباره آن روزها میگوید: همسر من یك كارگر ساده بود، اما به همین وضعیت راضی بودیم و در كنار هم احساس خوشبختی میكردیم... زندگی سادهای داشتیم و به داشتهها و نداشته هایمان قانع بودیم، همین كه همگی سالم و سلامت بودیم كافی بود. اما از وقتی همسرم بیمار شد، روزهای سخت زندگی هم برای ما شروع شد. اولش كه نمیدانستیم چه بیماری ای گرفته، هر روز رنگش زردتر میشد، بعد دكترها گفتند كه سرطان كبد گرفته...چندماه با این بیماری درگیر بود تا اینكه از دنیا رفت... وقتی هم از دنیا رفت به خاطر نداشتن بیمه، حق و حقوقی هم از او برای
ما نماند...
من ماندم و 12 بچه قد و نیم قد
خدیجه ادوای 40 ساله بود كه شد یك زن سرپرست خانوار؛ زنی با 12فرزند. زنی كه نمیدانست چطور باید خرجی خودش و بچه هایش را در بیاورد. آن روزها تنها گزینه برای او، كار كردن در باغ انار بقیه اهالی روستا بود. او ساعتها كارگری میكرد تا بدون كمك گرفتن از دیگران، بچه هایش را به سروسامانی برساند.
حالا 25 سال از آن روزها گذشته، آن موقع مهدی فرزند اولش 17 ساله بود و شیدا فرزند آخرش پنج ساله، حالا همه بچههایش بزرگ شدهاند؛ سروسامان گرفته اند و سر خانه و زندگی خودشان هستند. او هنوز هم وقتی یاد آن روزها میافتد، یاد سختیهایی كه كشیده، ناخواسته اشك میریزد و میگوید: روزهای سختی بود، بعضی وقتها اصلا چیزی برای درست كردن غذا در خانه نداشتم، میرفتم و از فامیل چند تكه نان قرض میكردم و بچهها نان خالی میخورند تا سیر بشوند.
معجزه وام خوداشتغالی
حالا همه آن روزها و آن سختیها گذشته، همه چیز خاطره شده، حالا مدتهاست ورق برگشته و زندگی روی خوشش را به او و خانوادهاش نشان داده است. برای خدیجه ادوای اما همه چیز از وام خود اشتغالی كمیته امداد شروع شده؛ وامی كه مثل یك معجزه بوده و او توانسته با گرفتن این وام، برای خودش كسب و كار راه بیندازد.
روستای سلین محل زندگی خدیجه ادوای است؛ روستایی پلكانی و سرسبز در دل منطقه اورامان، در كنار رودخانه زیبای سیروان. خیلیها این روستا را به باغهای انارش میشناسند و شغل مردمش هم همین باغداری است. حالا خدیجه ادوای هم یكی از این باغداران است. گرچه او یك زندگی پر فراز و نشیب را برای رسیدن به این جا و این نقطه از سر گذرانده.
این زن كارآفرین درباره وامی كه گرفته میگوید: «بعد از 20 سال كار برای مردم، به این فكر افتادم كه برای خودم كار كنم، همیشه دلم میخواست برای خودم یك باغ داشته باشم، اما باغداری سرمایه میخواست و من واقعا پساندازی نداشتم. در همه این سالها هرچه كار كرده بودم، خرج بچهها شده بود و چیزی در دست نداشتم. اما شنیده بودم كه كمیته امداد به زنان سرپرست خانوار وام خوداشتغالی میدهد، یك بار هم در یك روستای دیگر بودم از یك نفر شنیدم از كمیته امداد برای دامداری وام خوداشتغالی گرفته و چندتا گوسفند خریده و حالا كار و كاسبیاش خوب شده و برای خودش درآمد دارد. به همین دلیل یك روز، دل به دریا زدم و رفتم دفتر كمیته امداد و درخواست وام دادم تا از تسهیلات كمیته استفاده كنم... یك ماه بعد خبر دادند با وامم موافقت شده و نمیدانید كه چقدر خوشحال شدم...انگار با این وام خستگی این چندسال تنهایی كار كردن از تن من بیرون رفت.» حالا پنج سال از روزی كه خدیجه ادوای موفق شد از كمیته امداد 20 میلیون تومان وام خوداشتغالی بگیرد میگذرد، وامی كه مثل یك نور درخشان آسمان زندگی اش را روشن كرد. ادوای میگوید: وقتی وام 20 میلیونی را گرفتم خیلی فكر كردم كه با آن چه كاری انجام بدهم. اینجا همه باغداری میكردند و در ذهن خودم هم همین بود كه باغ بخرم. اما بعضیها میگفتند سراغ دامداری برو... این هم گزینه خوبی بود، ولی با مشورتی كه با كارشناسان كمیته امداد داشتم به من گفتند چون تجربه نگهداری از درختان انار را داری میتوانی به همین باغداری بپردازی. آن موقع من یك باغ خریدم و در آن مشغول به كار شدم. خدا هم كمك كرد و الان كه پنج سال گذشته، سه تا باغ دارم و همه اینها از بركت همان وام است.
از باغداری تا پذیرش گردشگر
خدیجه در تمام این پنج سال به تنهایی اداره باغهایش را خودش بهعهده داشته، چرایش را كه میپرسیم، میگوید: بچههایم هركدام درگیر زندگی خودشان بودند، من هم نمیتوانم بیكار بمانم برای همین خودم كار باغداری را انجام دادم، و برای محصولاتم دنبال مشتری گشتم و بازاریابی كردم و الان هم همه انارهای باغم مشتری دارند و بازار فروششان هم خوب است و الان از اینكه بهجز خودم زمینه اشتغال چند نفر دیگر را در این باغها فراهم كردهام، خوشحالم .
با اینكه در موفقیت خدیجه ادوای تلاش خودش بیتاثیر نبوده، اما او تاكید میكند حمایتهای كمیته امداد هم در خودكفایی و استقلال اقتصادی و اجتماعی او بی تاثیر نبوده است.
این البته همه ماجرا نیست. او قسمتی از خانهاش را هم برای اسكان گردشگرانی كه به دیدن این روستای زیبا میروند، آماده كرده و از این طریق هم برای خودش درآمدزایی میكند.
روستاییان را حمایت كنید
موقع خداحافظی وقتی هنوز در سایه درختان باغ انار خانم ادوای ایستادهایم، او با دستش شكوفههای انار نزدیكترین شاخه درخت را نوازش میكند و میگوید: شما به هر روستایی كه سر بزنید، میبینید خیلیها بیكار هستند و دنبال كار میگردند، یعنی آدم پرتلاش زیاد است؛ آدمهایی كه اگر سرمایه داشته باشند میتوانند كار كنند، من در روزهایی كه پشت سر گذاشتم خیلی سختی كشیدم، خیلی روزهای بدی را گذراندم، بعضی وقتها واقعا ناامید میشدم ...اما الان 5 سال است مستقل شدم و واقعا آرامش دارم. البته الان هم سختی هست، مشكلات هست اما دلم خوش است كه برای خودم توی باغ خودم كار میكنم. این خیلی اتفاق خوبی است.
ادوای ادامه میدهد: ببینید اگر من به عنوان یك زن توانستم با همین وام مستقل بشوم و روی پاهای خودم بایستم، پس خیلیهای دیگر هم میتوانند این كار را بكنند البته در صورتی كه فرصت اشتغال برایشان پیش بیاید. به خاطر همین میگویم كه اگر یك سرمایه هرچند اندك در اختیار افرادی كه در روستاها زندگی میكنند قرار بگیرد، زندگی خیلیها عوض میشود و واقعا شاید دیگر كسی به شهر مهاجرت نكند. چون دلیل خیلی از مهاجرتها بیكاری است در حالی كه با همین اشتغالزایی در روستا میتوانیم آنها را در روستا نگه داریم. آنها فقط احتیاج به حمایت دارند.»
روال پرداخت وام خوداشتغالی
پرداخت وام اشتغالزایی مددجویان كمیته امداد، چند مرحله دارد؛ در مرحله اول فرد متقاضی از خدمات استعدادسنجی و مشاوره شغلی این نهاد بهرهمند میشود. در مرحله بعدی، او براساس نیازسنجی در دورههای آموزش فنی و مهارتی بهطور رایگان شركت میكند.
پس از امكانسنجی و تهیه طرح توجیه فنی و اقتصادی طرح اشتغالزایی مددجو، تسهیلات اشتغالزایی با هدایت، نظارت و پشتیبانی كمیته امداد به فرد متقاضی پرداخت میشود.
بعد از راهاندازی كسبوكار هم تا زمانی كه طرح اشتغال به خودكفایی كامل برسد كارشناسان فنی كمیته امداد بر نحوه فعالیت طرح نظارت دارند تا ضمن كمك به پایداری طرح از شكست طرح جلوگیری كنند.
مددجویانی كه درخواست وام به كمیته امداد میدهند، بهتر است طرحی را پیشنهاد بدهند كه توجیه فنی و اقتصادی كافی برای زودبازده بودن و بازپرداخت اقساط وام دریافتی را داشته باشد، در غیر این صورت هدایتهای شغلی لازم برای انتخاب شغل مناسب با شرایط روحی، جسمی و منطقهای فرد به ایشان داده خواهد شد.