رویای صادقه شهید آلمحمد؟ص؟
سحرگاه روز دهم از محرم، حسین دمی به خواب اندر شد و پس بیدار گشت. آنگاه یاران را خواند و گفت:
- دانید اینك به خواب چه دیدم؟ سگهایی دیدم كه آویخته بودند در من و در میانشان یكی بود كه دورنگ بود و پیسه بود و بر من سختتر میگرفت. میپندارم آنكه از این قوم قتل من بر دست او میرود، مردی باشد پیسه.
و گفت:
-آنگاه نیایم محمد را دیدم در میان جماعتی از یاران كه مرا گفت: پسرم، تو شهید آل محمدی و اهل آسمانها و ملكوت را به تو مژده دادهاند. امشب افطار نزد من خواهی بود. بشتاب و درنگ مكن كه اجل از آسمان آمده است تا خون تو را در شیشهای سبز كند.
پس گفت:
- این است آنچه دیدم. مانا كه كار رفته است و گاه كوچ از این دنیا رسیده است.
...
پس یاران را گفت آن هیزمها و نیها كه در خندقها گرد آوردهاند آتش زنند تا كوفیان را جز از پیشرو بر آنان دسترس نباشد.
و از یاران تنی چند در میان خیمهها بباشند، تا كسی بر آنها حمله نیارد.
...
چون نماز صبح گزاردند، یاران را خواند تا بسیج جنگ كنند و لشكرش سی و دو تن سوار بود و چهل تن پیاده. پس زهیر بن قین را به جانب راست جای داد و حبیب بن مظاهر را به جانب چپ و خود در میانه ایستاد و رایت بر دست عباس سپرد.
پس روی در یاران كرد و گفت:
- خدای اجازت داده است تا كشته آیید. پس شكیب پیشه كنید.
و گفت:
- ای بندگان خدا، از خدا اندیشه كنید و از دنیا بركنار باشید كه دنیا اگر از برای كس ماندنی بود و كس در آن ماندنی بود، پیغامبران شایستهتر بودند به ماندن. خدای دنیا را آزمونگاهی ساخته است و اهل دنیا را گذشتنی. نُوَش كهنه میگردد و نعمتش پراكنده و شهدِ شادمانیاش تلخ. منزلش یكروزه است و سرایش دلكندنی. توشه برگیرید، توشه، كه بهترین توشه پرهیزگاری است و پرهیز كنید، باشد كه برَهید.
- دانید اینك به خواب چه دیدم؟ سگهایی دیدم كه آویخته بودند در من و در میانشان یكی بود كه دورنگ بود و پیسه بود و بر من سختتر میگرفت. میپندارم آنكه از این قوم قتل من بر دست او میرود، مردی باشد پیسه.
و گفت:
-آنگاه نیایم محمد را دیدم در میان جماعتی از یاران كه مرا گفت: پسرم، تو شهید آل محمدی و اهل آسمانها و ملكوت را به تو مژده دادهاند. امشب افطار نزد من خواهی بود. بشتاب و درنگ مكن كه اجل از آسمان آمده است تا خون تو را در شیشهای سبز كند.
پس گفت:
- این است آنچه دیدم. مانا كه كار رفته است و گاه كوچ از این دنیا رسیده است.
...
پس یاران را گفت آن هیزمها و نیها كه در خندقها گرد آوردهاند آتش زنند تا كوفیان را جز از پیشرو بر آنان دسترس نباشد.
و از یاران تنی چند در میان خیمهها بباشند، تا كسی بر آنها حمله نیارد.
...
چون نماز صبح گزاردند، یاران را خواند تا بسیج جنگ كنند و لشكرش سی و دو تن سوار بود و چهل تن پیاده. پس زهیر بن قین را به جانب راست جای داد و حبیب بن مظاهر را به جانب چپ و خود در میانه ایستاد و رایت بر دست عباس سپرد.
پس روی در یاران كرد و گفت:
- خدای اجازت داده است تا كشته آیید. پس شكیب پیشه كنید.
و گفت:
- ای بندگان خدا، از خدا اندیشه كنید و از دنیا بركنار باشید كه دنیا اگر از برای كس ماندنی بود و كس در آن ماندنی بود، پیغامبران شایستهتر بودند به ماندن. خدای دنیا را آزمونگاهی ساخته است و اهل دنیا را گذشتنی. نُوَش كهنه میگردد و نعمتش پراكنده و شهدِ شادمانیاش تلخ. منزلش یكروزه است و سرایش دلكندنی. توشه برگیرید، توشه، كه بهترین توشه پرهیزگاری است و پرهیز كنید، باشد كه برَهید.
تیتر خبرها