آگهی داریم

آگهی داریم


 هر آگهی كه می‌آید كلی خوشحال می‌شویم كه روزنامه درآمد دارد، اما از طرف دیگر هم هر آگهی می‌آید كلی ناراحت می‌شویم كه ‌ای‌بابا! كلی مطلب داشتیم و حالا چه كنیم. این حال دیروز ما هم بود. آن هم در روزی كه گروه فرهنگی شده بود شهر زنان، همه مردان گروه رفته بودند به قول جناب آقای سعدی هر یك به اقصایی و ما مانده بودیم با این صفحات پر از آگهی.
همین آگهی محترم صفحه‌ای كه دستتان است هم كه اعصاب نگذاشت برایمان. نگارنده که روزی 200 كلمه لااقل نق می‌زد و از آب و هوا گرفته تا مشكلات زیست‌محیطی و سفر رفتن بچه‌های تحریریه و ... همه را به عرضتان می‌رساند، حالا باید در 200 كلمه بگوید در صفحه‌ها چه خبر است. ترجیح می‌دهد امروز را به نق زدن بگذراند و بگوید ای‌داد،‌ای‌هوار! مردان گروه كجایید. ما چقدر كار كنیم و شما نباشید! البته شما هم به روی خودتان نیاورید كه ما دچار آگهی بوده و روز كاری خلوتی داشته‌ایم. پر‌به‌پر ما بدهید بگویید نچ نچ نچ... عجب مردانی كه در موقعیت حساس كنونی كه دیروز بوده، حضور نداشته‌اند.
رونوشت را هم می‌گذاریم آخر كار:
رونوشت به محمدصادق علیزاده، علی رستگار و سید صابر محمدی.