خمین، شهر پرچمهای ایران است ؛ خبرنگار جامجم سری زده به کارگاههای تولیدی این شهر که در ماه محرم حسابی رونق دارند
عاشقی به سبك خمینی
هیچ كدامشان جمعه دهم محرم سال 61 هجری قمری نبودهاند، نه خودشان نه پدر و پدربزرگ هایشان. هیچ كدامشان ندیده اند كاروان 72 نفره حسین(ع) چطور مقابل لشكر یزیدیان ایستاده، چطور مبارزه كردهاند؛ هیچ كدامشان ندیده آب چطور روی یاران امامحسین(ع) بسته شده، تیر سه شاخه چطور گلوی كودك 6 ماهه را شكافته...هیچ كدامشان آن روزها نبوده و آن صحنهها را ندیدهاند؛ داغ امام حسین(ع) اما برایشان تازه است، انگار همین دیروز بوده باشد، انگار با چشم خودشان دیده باشند روز واقعه را؛ مردم خمین، سیاهپوش عزای حسیناند؛ نشان به آن نشان كه سردر هر خانه بیرق عزا برافراشته شده و سیاه، رنگ غالب این روزهای شهر است؛ حكایتی كه در این ایام شهر به شهر و محله به محله در كشورمان تكرار میشود اما وقتی به خمین میرسد، به زادگاه بنیانگذار انقلاب، جور دیگری از عشق را روایت میكند؛ عشقی كه جماعت زیادی را از دو ماه قبل از شروع محرم، به پیشواز این ماه میبرد. این، حكایت واحدهای تولیدی پرچم در شهری است كه قطب تولید پرچم كشورمان لقب گرفته؛ حكایتی كه ما را به شهرك صنعتی خمین و قدیمی ترین كارخانه تولید پرچم در خمین میرساند تا همكلام آدمهایی بشویم كه روزها قبل از شروع محرم، كار تولید پرچمهای مذهبی را شروع میكنند تا در و دیوار هیچ هیات و خانهای در این ایام بی پرچم عزا نماند.
هوای داخل كارخانه گرم است؛ دانههای درشت عرق روی سر و صورت كارگرها نشسته، آنها ولی بیتوجه به گرما، به خستگی، تند تند كار میكنند، پارچههای زرد رنگ ساده را روی میز چاپ میچسبانند، با شابلون سه كیلویی «یا اباالفضل عباس» را رج میزنند روی پارچه؛ آنوقت پارچه رنگ میگیرد و میشود شبیه یك پرچم، یك پرچم عزای حسینی. پرچمی كه روی نوارهای بلند آویزان میشود و بعد از خشك شدن به دیگ بخار میرسد تا رنگ اصلیاش را بگیرد و بعد از شستوشو و آبگیری و اتو، برسد به واحد خیاطی و دوردوزی. این فرآیند تولید پرچمهای مذهبی در كارخانه پرشین نوین پرچم است؛ فرآیندی كه دو ماه قبل از محرم شروع شده و هنوز هم كه هنوز است با جدیت زیاد ادامه دارد. نتیجه اش اما تا حالا تولید روزانه 3000 پرچم مذهبی بوده، این را جواد نوروزی، مدیركارخانه به ما میگوید و ادامه میدهد: «امسال بهخاطر اینكه دولت جلوی واردات پرچمهای مذهبی چینی را گرفت، تقاضا برای پرچمهای داخلی زیاد شده كه بچههای ما از دوماه قبل سه شیف كار میكنند تا پرچم عزا را به عزاداران حسینی برسانند.»
انگار وسط هیاتیم
حمید بامیان یكی از همین بچههاست، مسؤولیت اصلیاش در قسمت پخش پرچم است و حالا كه ما رسیدهایم، یك سر شابلون فلزی را گرفته و روی پارچه چاپ میزند. این هشتمین محرمی است كه بامیان اینجا در این كارخانه میگذراند، محرمی كه میگوید با محرمهای دیگر زندگیاش فرق دارد: «ما شاید مثل بقیه مردم در هیات و مسجد عزاداری نكنیم اما اینجا یك شكل دیگر عزاداری میكنیم، یعنی همانطور كه پرچم میزنیم و صدای نوحه را میشنویم، حال و هوای هیاتی میگیریم، انگار كه وسط یك هیات باشیم ...»
حمید راست میگوید، مگر میشود آدم بین این همه پرچم عزا باشد، این همه پرچم كه ذكر یا حسین و یا اباالفضل دارند، این همه پرچم كه روی بندهای بلندی كه از این سر كارگاه تا آن سرش كشیده شدهاند و تاب دلش هوایی نشود؟ كه اشك به چشمش نیاید و از عشق به حسین نگوید.همین است كه سعید جعفری، كارگر جمعكن و پخشكن پرچمها هم میگوید: «ما با همان نیتی كه به هیات میرفتیم این پرچمها را میزنیم.»
برای سعید كه سومین محرم را اینجا پای میز چاپ میگذراند، علاقه و شور مردم به نشان دادن ارادتشان به امام حسین(ع)، انگیزهای است كه او را مثل بچههای دیگر كارگاه، سه شبانهروز بیدار نگه داشته تا پرچمها به موقع به هیاتها و تكیهها برسند: «پرچم زدن كار ماست اما وقتی پرچم مذهبی میزنیم مخصوصا برای این ایام كه پرچم عزای امام حسین(ع) را میزنیم، حال و هوای همه بچهها تغییر میكند و واقعا همگی با دل و جان كار میكنیم چون فكر میكنیم....»
این هم عزاداری ماست
دیگهای بخار كه روشن میشود، كارخانه گرمتر میشود و دانههای عرق درشتتر. آنها اما بیتوجه به گرما، بیتوجه به عقربههای ساعت، به عشقی كه از روزگار بچگی در دلشان كاشته شده، یك گوشه كار تولید پرچم را گرفتهاند تا سفارشها زودتر آماده شود! عشقی که زن و مرد نمیشناسد؛ آنوقت اشرف سیداسماعیلی هم میشود یكی از كارگران این كارگاه تولید پرچم، كسی كه اینجا اپراتور لیزر پارچههای پرچم است و میگوید از دیشب ساعت 10 كه شیفتش شروع شده تا حالا كه ما رسیدهایم و ساعت از 2 بعد از ظهر گذشته، پلك روی هم نگذاشته . او هنوز سرپاست، آنقدر كه بگوید: «در این ایام هركسی یك جوری عزاداری میكند، این هم عزاداری ماست، ما كه به هیات و تكیه نمیرسیم، اما همینجا پای همین پرچمها برای دل خودمان عزاداری میكنیم. باوركنید چند روز پیش من داشتم پرچم طرح حرم امام حسین(ع) را میزدم، روی اعتقاد خودم بدون وضودست به این كار نزدم و ناخودآگاه مدام موقع كار هم مداحی میكردم و اشك میریختم...»
حس و حالی ناب كه برای خانم خسروی كارگر بخش دیگ بخار و خانم كیانپور سرپرست واحد خیاطی هم آشناست؛ حس و حالی كه روزِ كاری آنها را هم در ایام محرم از روزهای دیگر سال متفاوت میكند. شاید بهخاطر همین است كه در این ایام خانم خسروی، فاصله روستایشان تا شهرك صنعتی خمین را با عشق بیشتری طی میكند تا زودتر برسد به كارگاه و گوشهای از كاری را به عهده بگیرد كه معتقد است حال دلش را خوب میكند.
حال دل چه وقت خوب میشود؟! اگر به خانم كیانپور باشد، وقتی كه پای چرخ خیاطی نشسته و پرچمها را دوردوزی میكند، همان وقتی كه دست راستش چرخ میخورد روی پارچه پرچم و میرسد به ذكر یاحسین رویش، به علی اصغر و یا اباالفضلش...همان وقتی كه دلش پر میزند به عشق تكانهای پرچم دست دوزش توی باد، توی دل آسمان، ظهر گرم عاشورا.
این عشق اما به یك افتخار هم میرسد، افتخار دیدن پرچمهایی كه از زیر دست او رد شدهاند بر درو دیوار شهرهای مختلف كشورمان: «یك بار وقتی قبل عاشورا كارمان اینجا در كارگاه تمام شد، راهی قم شدیم وتازه آنجا بود كه من از دیدن پرچمهای تولیدی خودمان كه روی همه پل هواییها و... نصب شده بودند لذت بردم... یك جور حس افتخار بود انگار... سر میچرخاندم و میدیدم همه جای قم پر از پرچمهای كارگاه ماست؛ انگار ما هم در عزاداری قمیها شریك بودیم.»
بیوضو دست به پرچم نمیزنم
افتخار تولید پرچم عزای حسین را علی محمد یغماییان، استاد خوشنویس كارگاه یك جور دیگری برای ما تعریف میكند، او مفتخر است به اینكه بین این همه خوشنویس او نشان شده برای درشت نویسی روی اَبَر پرچمهای چند متری. خلوت او در كارگاه، یك گوشه دیگر است، یك سوله دیوار به دیوار سوله اصلی. وقتی میرسیم كار نوشتن ذكر السلام و علیك یا اباعبدا... حسین، تازه تمام شده، هنوز رنگ قرمز قلممو روی پارچه مشكی خشك نشده و او به ما میگوید: «كاكو كاش دیروز میآمدید، پریروز میآمدید، وقتی كه داشتم یالثارات الحسین را مینوشتم... عظمت كار را روی آن پرچم بهتر میدیدید.»
یغماییان، یكی از آنهایی است كه بدون وضو دست به پرچم عزای حسین نمیزند و معتقد است خلوتی كه اینجا بچههای كارگاه با خودشان و امام شان دارد شاید درهیچ هیاتی پیدا نشود. با این حال افتخارش این است كه در عزاداری همه عزاداران حسین، همانهایی كه از اول محرم دور هم زیر سقف هیاتهای بزرگ و كوچك، زیر سقف مساجد و تكایا جمع میشوند، همان جوانها، پیرها، بچهها، مردها و زنهایی كه پرچم عزاداری اباعبدا... را بالا نگه داشتهاند، شریك است و از اول محرم تا حالا 16 اَبَر پرچم نوشته كه هركدام راهی یكی از شهرهای كشورمان شدهاند.
این افتخار اما به اعتقاد حسین حاجتی، مدیر تولید جوان كارگاه با خودش بركت دارد؛ بركتی كه باعث شده همه كارگرها با همین حقوق مصوب وزارت كاری برای خودشان خانه و ماشین بخرند، چرا كه كارشان به نوعی به اسم اهل بیت گره خورده. حسین میگوید: اگر كسی اخلاص نداشته باشد. اینجا در كارگاه ماندگار نمیشود. اصلا قربان امام حسین بشوم انگار خودش یكی یكی بچهها را گلچین كرده و اورده اینجا.