وقتی دیدند رو به مرگم، آزادم کردند

روایت اختصاصی نجات‌یافته اسارتگاه مخوف دزدان دریایی

وقتی دیدند رو به مرگم، آزادم کردند



در میان غم و غصه خانواده‌های صیادان اسیر در دست دزدان دریایی سومالیایی، اما خبر خوش این روزها برای یكی از همین خانواده ها، آزادی محمد شریف‌پناهنده، یكی از صیادانی است كه پنج سال در اسارت دزدان دریایی سومالی بود. او فردا از طریق كشور تركیه از كشور اتیوپی به تهران سپس به چابهار، محل زندگی‌اش پرواز می‌كند.
اسماعیل فروزان‌مهر، برادر محمد شریف در مورد آزادی برادرش از بند دزدان دریایی سومالیایی می‌گوید: هنوز هم نه خودمان و نه برادرم باورمان نمی‌شود او آزاد شده است. بعد از اسارت برادرم، دزدان دریایی با ما تماس گرفتند و گفتند با ما معامله كنید تا اسرایتان را آزاد كنیم. بعد از پرداخت پول، جایی قرار می‌گذاریم و آنها را آزاد می‌كنیم. آنها دائم درخواست پول می‌كردند. 300 - 200 هزار دلار طلب می‌كردند. رقم‌ها هر بار متفاوت بود. مبلغ درخواستی‌شان بالا بود و پرداختش در توان ما و خانواده اسرا نبود. جراتش را هم نداشتیم به جایی كه آنها می‌گویند، برویم.
حتی خود دولت سومالی هم از آنها حذر می‌كند، چون جایی كه دزدان مستقر هستند، خودمختار و خطرناك است. این تماس‌ها همچنان ادامه داشت، اما هیچ یك متوجه زبان یكدیگر نمی‌شدیم. هم خانواده ما و هم دزدان دریایی سومالی دو مترجم مسلط به زبان انگلیسی گرفتیم و از طریق آنها با هم صحبت می‌كردیم.
در این تماس‌ها، متوجه شرایط بسیار بد برادرم و دیگر صیادان زندانی شدیم. بارها آنها را شكنجه و تهدید به مرگ می‌كردند. از پشت تلفن صدای گریه و ضجه و شكنجه آنها را می‌شنیدم كه بسیار وحشتناك بود. بعضی وقت‌ها حتی گلوله به سمت صیادان شلیك می‌كردند یا می‌گفتند آنها مرده‌اند. بعضی وقت‌ها دزدان دریایی حتی نصف شب هم زنگ می‌زدند و درخواست پول می‌كردند. دائم به صیادان فشار می‌آوردند كه به خانواده‌هایتان بگویید به ما پول بدهند. صیادان هم گریه می‌كردند هر طور شده یا خودتان یا دولت پول به دزدان بدهید تا ما را آزاد كنند.
بعضی وقت‌ها دزدان دریایی به صیادان چند روز آب و غذا نمی‌دادند تا صدایشان تغییركند و این‌طور وانمود كنند آنها را خیلی شكنجه داده‌اند. اوضاع به‌گونه‌ای بود كه اسرای ما گریه می‌كردند و می‌گفتند مراقب خانواده ما باشید تا كمبودی احساس نكنند، چون ما فكر نمی‌كنیم دیگر به ایران برگردیم. یك‌جورهایی داشتند برای ما وصیت می‌كردند.
در حالی‌كه دزدان دریایی به ما فشار می‌آوردند، برادر دیگرم از طریق دولت و وزارت خارجه، پیگیر وضعیت محمد شریف بود. بعد از پیگیری‌های برادرم، مسؤولان دولتی گفتند تمام تلاش‌مان را برای آزادی‌اش انجام می‌دهیم. در همین روزها بود كه یكی از دوستانم به من زنگ زد وگفت قرار است برادرت آزاد شود. باور نكردم و گفتم تا صدایش را نشنوم، باور نمی‌كنم. تا به خانه رسیدیم، خودش به گوشی پسر عمویم زنگ زد و گفت من آزاد شده‌ام. از او پرسیدم چطور شد آزاد شدی؟ گفت از طریق یك سازمان بشر دوستانه كه با دزدان دریایی سومالی ارتباط برقرار كرده بود. البته دولت ایران هم در آزادی برادرم بسیار كمك كرد.
آن‌طور که محمدشریف پس از آزادی تعریف کرده است، سازمان بشردوستانه به دزدان گفته بودند وضعیت جسمی برادرم به‌خاطر بی‌غذایی بسیار بحرانی است و اگر آزاد نشود، احتمال دارد فوت كند. او به‌دلیل نخوردن غذای درست، پوست و استخوان شده بود. در منطقه‌ای كه صیادان و برادرم نگهداری می‌شدند، حتی زنان روستا هم به دزدان گفته بودند این مرد به‌دلیل لاغری بیش ازحد، وضعیت بسیار بدی دارد. او مسلمان است و اگر بمیرد، شما دچار عذاب وجدان می‌شوید.  این‌كه الان بین دزدان دریایی و آن سازمان بشردوستانه و دولت ایران پول رد و بدل شده است، اطلاع ندارم، اما به‌دلیل بیماری او را آزاد كردند. برادرم وقتی با من صحبت می‌كرد گفت جای من امن است و الان در اختیار سفارت ایران در آدیس‌آبابا هستم. پزشك به من رسیدگی كرده و دارو داده و الان وضعیتم خیلی خوب است. اول خواست خداوند و بعد حمایت‌های بی‌دریغ دولت ایران و سازمان بشردوستانه بود كه باعث شد برادرم از چنگ دزدان دریایی سومالی رها شود و به آغوش خانواده برگردد.